جهان شایگان؛ پنج دیدار و گفتگو با داریوش شایگان

    از ویکی‌نور
    جهان شایگان؛ پنج دیدار و گفتگو با داریوش شایگان
    جهان شایگان؛ پنج دیدار و گفتگو با داریوش شایگان
    پدیدآورانارشاد، محمدرضا (مصاحبه کننده) شایگان، داریوش (مصاحبه‌ شونده)
    ناشررازگو
    مکان نشرتهران
    سال نشر1398
    شابک4ـ20ـ7739ـ600ـ978
    کد کنگره

    جهان شایگان؛ پنج دیدار و گفتگو با داریوش شایگان تألیف محمدرضا ارشاد، گفتگوهایی که در این کتاب آمده‌اند، در واقع حاصل سال‌ها هم‌سخنی نگارنده با اندیشه‌های زنده‌یاد داریوش شایگان و نشست و برخاست با اوست. از همین رو در آنها کوشش شده تا بنیادی‌ترین اندیشه‌های این اندیشمند فرزانه در پیوند با پرسمان‌های روز به بررسی و کاوش گذاشته شود.

    گزارش کتاب

    گفتگوهایی که در این کتاب آمده‌اند، در واقع حاصل سال‌ها هم‌سخنی نگارنده با اندیشه‌های زنده‌یاد داریوش شایگان و نشست و برخاست با اوست. از همین رو در آنها کوشش شده تا بنیادی‌ترین اندیشه‌های این اندیشمند فرزانه در پیوند با پرسمان‌های روز به بررسی و کاوش گذاشته شود.

    برخی از این گفتگوها به انگیزه چاپ برخی از کتاب‌های او انجام شده‌اند و در برخی دیگر، موضوعات دیگری به بحث و بررسی گذاشته شده‌اند. با این همه، گفتگوها از اندیشه‌ها، دل‌سپردگی‌ها، پسندها و نگرانی‌های وجودی شایگان جدا نیستند. از همین روی، رشته‌ای پنهان آنها را به هم می‌پیوندد؛ رشته‌ای که از جهان شایگان به جهان ما کشیده شده است. به جز انجام ویرایش‌های مرسوم، لحن و بیان پرسش‌ها تغییر داده نشده است. آنها به همان شیوه‌ای که مطرح شده بودند، در این کتاب نیز باقی مانده است. هدف از این کار این است که خواننده گفتگوها را در برش زمانی و بافت ویژه گفتمانی و فکری‌شان بخواند و به تحلیل و نقد بگذارد. گفتگو‌ها پیشتر از این در مطبوعات ایران به چاپ رسیده بودند. بیشتر گفتگوها به ترتیب تاریخ چاپ‌شان در این کتاب آمده است، به جز دو گفتگوی نخست؛ یعنی «فصل یک فکری» و «تفکر سیاره‌ای و هویت شبکه‌ای» که نگارنده مناسب‌تر دید «فصل یک فکر» که در 24 اسفند 1381 در شماره 124 کتاب هفته به چاپ رسیده بود، در آغاز کتاب بیاید و سپس «تفکر سیاره‌ای و هویت شبکه‌ای» که در 28 و 29 آبان ماه 1381 در روزنامه همشهری چاپ شده بود. بقیه گفتگوها؛ یعنی «روزنه‌ای به وجه دیگر واقعیات» در 7 و 9 اسفند 1382، «جمهوری مونادها» در آبان 1384 و «با صد چشم دیدن» در 12 بهمن 1396 در روزنامه همشهری به چاپ رسیده بودند.

    در این کتاب داریوش شایگان دربارۀ تأثیرگذاری هانری کربن بر وی می‌گوید: «هانری کربن باعث شد که من به تفکر ایرانی ـ اسلامی علاقه‌مند شوم. هنگامی که کربن متوجه شد که هم به هند و هم به اسلام علاقه‌مندم، مرا به سمت فلسفه تطبیقی سوق داد. در واقع او بود که مرا با تشویق به خواندن فلسفه تطبیقی به مطالعه راجع به رابطه میان فرهنگ هند و فرهنگ اسلامی واداشت. رساله دکترایم که مربوط به همین موضوع می‌شد، از همان جا شکل گرفت».(ص 22)

    جلال شایگان در پاسخ به اولین سؤال دربارۀ مضمون‌ها و مسائلی که در کتاب‌هایش به تناوب تکرار شده، احیاناً گسترش یافته یا تعدیل شده می‌گوید: « از «ادیان و مکتب‌های فلسفی هند، تا «افسون‌زدگی جدید» یک راه سی‌وهفت، هشت ساله است. راهی است که با نشیب و فراز و پیچ‌وخم‌های زیادی پیموده‌ام. هنگامی که بازنگری می‌کنم و می‌کوشم ببینم که چه کرده‌ام ـ چراکه برخی مواقع انسان ناآگاهانه این کارها را انجام می‌دهد و آن هنگامی است که می‌خواهد ببیند چه منازلی را طی کرده و در کجا‌ها سکنا گزیده و از کدام ایستگاه‌ها گذشته است ـ متوجه می‌شوم که چه تحولاتی را از سر گذرانده‌ام. خب! من از ابتدا کششی به تفکر مشرق زمین داشته‌ان. اگر این‌گونه نبود اصلاً هندشناس نمی‌شدم. این مسئله خیلی زود و از همان زمان دانشجویی شروع شد. با وجود این که یک سال طب خواندم و سپس، حقوق سیاسی، ادبیات و فلسفه ولی به طرف هند گرایش پیدا کردم. کتاب «ادبیات و مکتب‌های فلسفی هند» یک سیر کامل در تفکر هندوست که موجب شد تا زبان سانسکریت را بیاموزم و کتاب‌های مقدس هندوان را بخوانم. از همان‌جا ملاقاتم با هانری کربن آغاز شد که نقش بسیار مؤثری در زندگانیم بازی کرد و بعد آشنایی من با فرهنگ کشور خودم و از جمله علاقه‌ام به عرفان اسلامی و دیدار با فضلایی مانند علامه طباطبایی و استاد آشتیانی و دکتر نصر».(ص 22)

    در بخش دیگری از این کتاب شایگان دربارۀ کتاب «بت‌های ذهنی و خاطرۀ ازلی» می‌گوید: «درست است. اول آن که در آنجا مفهوم بینش اسطوره‌ای را در مقاله‌ای مفصل آورده‌‌ام و دوم به مقایسه این فضای تمثیلی در میان تمدن شرقی و تمدن غربی پرداخته‌ام. در واقع نه‌تنها عارفان و بزرگان تمدن شرقی بلکه عارفان تمدن غرب هم این تجربه و فضای تمثیلی را می‌شناختند ولی از دوره‌ای این ارتباط قطع می‌شود. به نظرم بهترین مثال این مسئله (قطع ارتباط) در خود «رنه دکارت» در دوران مدرن دیده می‌شود. هنگامی که دکارت از تخیل سخن می‌گوید، آن را عقاید مغشوش می‌داند؛ یعنی تخیل، مفاهیم آشفته‌ای تلقی می‌شوند که نقش معرفت‌شناختی ندارند، چراکه دنیای دکارتی، دنیای امتداد است. دنیای دو جوهری است. دقیقاً بین این دو جوهر (تن و روح) که دنیای تخیل بود، ادیان با هم ارتباط داشتند.(ص 26)[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها