ترجمه روزنامهجات هندوستان (ترجمه وصيتنامه پطر کبير)
ترجمه روزنامهجات هندوستان (ترجمه وصيتنامه پطر کبير) | |
---|---|
پدیدآوران | حسینی اشکوری، صادق (گردآورنده) |
عنوانهای دیگر | ترجمه روزنامهجات هندوستان |
ناشر | مجمع ذخائر اسلامى مؤسسه تاريخ علم و فرهنگ |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1392ش , 2013م, |
شابک | 978-964-988 -540 -7 |
موضوع | مطبوعات و سياست - ھند - تاريخ
مطبوعات - هندي روزنامههای هندي (ت. ج.) |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ترجمه روزنامهجات هندوستان، ترجمه وصیتنامه پطر کبیر در اوائل سده چهاردهم هجری قمری و اوضاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هندوستان است که به قلم سید حسین شیرازی، معروف به مترجم هندی (مترجم دربار ظلالسلطان) ترجمه شده است. این اثر به کوشش سید صادق حسینی اشکوری منتشر شده است.
ساختار
کتاب، مشتمل بر مقدمه محقق و متن وصیتنامه است که به زبانی ساده نگارش شده است. برخی صفحات کتاب، حاوی عناوینی است و نام روزنامهای که آن مطلب از آن نقل شده، پس از عنوان در ابتدای مطلب ذکر شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه محقق اثر، از دلائل ترجمه آثار هندی و اهتمام ویژه ظلالسلطان در اطلاع یافتن از اوضاع سیاسی و وضعیت فرهنگی کشورهای دیگر یاد شده است. در آخر نیز به چهارده اثری که بسیاری از آنها ترجمه روزنامههای هندی است اشاره گردیده است[۱].
این اثر، ترجمه و صیتنامه پطر کبیر، پادشاه روسیه به نقل از روزنامه کوه نور لاهور در تاریخ ششم ژانویه 1885 است[۲]. پطر کبیر وصیتنامهاش را با عباراتی که حاکی از برتری نژادی است، آغاز کرده است: «به نام تثلیث غیر ممکن الفصل عیسوی، از جانب من که پطر کبیر هستم به فرزندان و جانشینهای آتیه من سلام باد. بر اعقاب و مستقبلین من مخفی نماناد که خداوند پاک ذوالجلال ملت روس را از میانه تمامی فرق اروپ برانگیخت و آنها را برای حکومت و سلطنت تمام ممالک اروپا لیاقت و شایستگی عطا فرمود»[۳]. سپس سبب نگارش این وصیتنامه را قدیمی شدن فرق اروپایی و پیشبینی مهاجرت جوانان بهسوی ممالک اروپایی دانسته است: «در مملکت اروپ بسیار فرق هستند که حال قدیمی و کهنه شدهاند. عنقریب است که جمعی نوجوانان جدید باشکوه بهسوی ممالک آنها بشتابند و آنجا را از خلق جدید آباد کنند؛ پس برای پیشرفت این کار موافق وصایای من عمل نمایید»[۴].
پطر کبیر وصیتنامهاش را در دوازده بند نوشته است. ترغیب به جنگ و منازعه و بهرهبرداری از آن در راستای منافع استعمار از جمله وصایای اوست؛ بهعنوان نمونه در بندهای اولیه وصیتنامه چنین میخوانیم:
- ملت روس را میسپارم که پیوسته در جنگ و جدال مشغول باشند و مباد آنی غفلت بورزند که حالت برودتی در عزیمت ایشان به دست آید.
- روس را باید که در اوقات جنگ و محاربات، صاحبمنصبان بااسمورسم تربیتیافته ممالک اروپ را به نزد خود بخواهد و در ایام صلح، علما و دانشوران و صاحبصنعتان آنها را در نزد خود داشته باشند.
- در تمام حروب و واقعاتی که در ممالک اروپ روی میدهد حتیالامکان دولت روس خود را شریک نماید؛ بهخصوص در محاربات دولت آلمان، بهواسطه قرابت مملکت ایشان با مملکت روس و از اشتراک در مهمات آنها برای ملت روس فوائد نامتناهی متصور خواهد بود[۵].
وصایای پطر کبیر بنیان کج و سنت سیئهای بود که بعدها نتایج بسیار ناگواری داشت؛ چنانکه مترجم پس از اشاره به بندهای دوازده چنین مینویسد: «حالا یکصدوچهلوپنج سال است که پطر کبیر انتقال نموده؛ از آن تاریخ به حال هر پادشاهی که بر روی تخت مشارالیه نشست، اجرای وصایای پطر کبیر را بر خود فرض و واجب دانسته و پیروی همان دستورالعمل مینماید؛ چنانکه ظلم و تعدیهایی که از قیصر روس بر دولت لهستان رسیده، بر هر کسی ظاهر و علانیه است»[۶].
«در حقیقت آب حیات»، از جمله عناوین کتاب است که پیرامون آن چنین میخوانیم: «... در دنیا بسی اشخاص یافته میشود که از حقیقت آب حیات بیخبر و از ماهیت آن مستحضر نیستند. اگرچه در تمام کتابهای قصص و حکایات و ضربالمثلهای مخلوق لفظ مذکور دیده میشود و در کتب مقدسه هر مذهب در خصوص این مطلب اشاره شده است. گویند اسکندر ذوالقرنین به طلب آب حیات صحراهای قفر را مساحت کرد و دشت ظلمات را پیمود و برای حصول آن انواع و اقسام مشقت را متحمل شد. تفألها زد و زایجهها کشیده و از منجمین تحقیقات کرد؛ لیکن عاقبت الامر به مصداق شعر:
تهیدستان قسمت را چه سود از رهبر کامل | که خضر از آب حیوان تشنه میآرد سکندر را |
محروم ماند و گوهر مقصود را نیافت؛ یعنی زندگانی جدید را حاصل ننمود و نشانه تیر او خطا رفته، برای زندگانی ابدی به طلب شیء فانی کوشش کرد و برای رسیدن به ملک چین راه فرنگستان را پیمود»[۷].
در بخش دیگری از عبارات کتاب به نقل از نامهنگار کوه نور لاهور، اختلاف انتشار اخبار در روزنامههای منتشره در هندوستان و انگلستان اشاره شده است: «اخباری که متعلق به روس و هندوستان است، روزنامهنگاران انگلیسی هندوستان در روزنامهجات خود خیلی مجمل طبع و نشر مینمایند؛ برخلاف نامهنگاران انگلستان اخباری که متعلق به روس و هندوستان است، بهطوری موشکافی مینمایند که از قرینه استدراک میشود که یا اخبار رسمی دولتی است یا آنکه اخبارنویسان نوشتهجات دولتی را به دست آوردهاند»[۸].
از جمله مطالب جالب توجه، گزارشی است که یکی از روزنامهها از اوضاع لشکر ایران ارائه کرده و بسیار تأسفآور است؛ بدین شرح: «اما بیان تعداد آنها لزومی ندارد؛ زیراکه از اینگونه لشکر و سپاهش که مشاهده شد هرقدر باشند کم است؛ زیراکه هیچکدام قابل جنگ و میدان رزم نیستند و هیچیک قادر بر مقابلی با خصم نمیباشند؛ مثلاً سرباز ایران یک عمر باید نوکری کند؛ یعنی تا دم نزع ملازمت لشکری دارد. دیگر آنکه هرگاه برای یک موضعی قراول معین میشود سربازها بر روی زمین مینشینند؛ چنانکه وقتی که ماها به طهران رسیدیم، یکی از سربازها چون نظرش بر اروپاییها افتاد فیالفور از روی زمین برخاست و تفنگ خود را به دست گرفت و بهطوری ایستاد که همراهان ما از مشاهده وضع او به خنده آمدند... چیزی که از نشانه سربازی از آنها فهمیده میشد، همان علامات نظامی ایشان بود؛ لیکن بهقدری کثیف و متعفن که انسان از مشاهده آن تنفر میجست. موهای سر ایشان شانه بهتنهایی نمیشود. اغلب دکمههای لباس رسمی آنها ناقص، صورتها نشسته و عموماً پستقد و معمر و باریکاندام که به وجوه مذکوره میتوانیم گفت یک نفر از مردمان معمولی آنها را بلند کرده و به کناری بیفکند و جمیع لباس و اسلحه ایشان را بگیرد». سپس با عبارتی کنایهآمیز چنین مینویسد: «لیکن تأسف در اینجاست که موقعی برای ما حاصل نشد که طریق مشق نظامی آنها را مشاهده نماییم»[۹].
وضعیت کتاب
این کتاب، تصویر نسخه خطی و فاقد فهرست مطالب است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.