به سوی امالقری
به سوی ام القری | |
---|---|
پدیدآوران | جعفریان، رسول (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | الوجیزه فی تعریف المدینه
سفر نامه حج سال 1331ق سفرنامه حج سال ۱۲۶۰ق |
ناشر | مشعر |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1373 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | سفر نامهها
مدینه مکه - سیر و سیاحت |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DS 248 /م7ج7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
بهسوى امالقرى، اثر رسول جعفريان، دربردارنده سفرنامه حج سال 1373ش، مىباشد كه بهانضمام سه سفرنامه ديگر (سفرنامه حج سال 1331ق ميرزا على اصفهانى، سفرنامه حج سال 1260ق محمدولىميرزاى قاجار و الوجيزة في تعريف المدينة سال 1294ق ميرزا محمد مهندس)، به چاپ رسيده است.
ساختار
كتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب بهصورت گزارش لحظهبهلحظه وقايع مهم، عرضه شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، ضمن اشاره به اوجگيرى سفرنامهنويسى در سالهاى اخير در جهان اسلام، به معرفى برخى از سفرنامههایى كه درباره سفر حج نوشته شده، پرداخته شده است.[۱]
سفر اول، در روز چهارشنبه چهاردهم ارديبهشت ماه 1373ش، مطابق با 22 ذىقعده، از فرودگاه مهرآباد تهران آغاز شده است. نویسنده در نوشتن اين سفرنامه، دقت زيادى به خرج داده و علاوه بر اشاره به مكانها و اعمال انجامدادهشده در هريك، به جزئيات و حتى احساسات همسفران خود توجه نموده و آنها را به رشته تحرير درآورده است؛ بهعنوان مثال، وى لحظات اوليه انتظار و ورود به مدينه را چنين به تصوير كشيده است: «شور و حال برخى از زائران در سالن انتظار، به حدى بود كه دستهاى گرد هم اجتماع كرده، يكى از آنها شعر مىخواند و ديگران با احساس تمام، همراهىاش میكردند. زائران ایرانى براى ديدن مدينه لحظهشمارى مىكنند؛ در واقع علاقه آنان به اهلبيت(ع) و سالها مداحى آن بزرگواران، چنين روحيهاى را به آنان داده است».[۲]
سفرنامه دوم، يكى از سفرنامههاى ارزشمندى است كه در طى سفر حجى كه در سال 1331ق، صورت گرفته، به رشته تحرير درآمده است. نویسنده همراه جمعى از علماى نجف از اين شهر مقدس، راهى شام گرديده، از آنجا با قطار به مدينه منوره مشرف شده و پس از آن راهى مكه مكرمه شده است. او شرح سفر خود و همراهان را تا اتمام اعمال و مراجعت به جده براى بازگشت بهتفصيل و با قلمى نسبتاً خواندنى و زيبا نگاشته است. مؤلف در جايى از متن، نامى از خود به ميان نياورده؛ همانطوركه براى سفرنامه خود نيز نامى ذكر نكرده است، جز آنكه مىدانيم و مؤلف نيز مكرر يادآور شده كه جناب آقا سيد محمد طباطبايى (متوفاى 1334، در سن 45 سالگى) فرزند ارشد آيتالله سيد محمدكاظم طباطبايى صاحب كتاب «العروة الوثقی» در اين سفر همراه آنان بوده است. وى در جاىجاى رساله از ايشان با عظمت ياد كرده و گويا اين سفرنامه را براى ايشان نوشته است. آنچه مسلم است، اينكه نسخه اصل رساله در اختيار خاندان طباطبايى و متعلق به آقا سيد محمد بوده است.[۳]
در صفحات آغازين كتاب، در يك صفحه مستقل، نام همراهان مؤلف آمده است: فهرست رفقا و همسفران: حضرت حجتالاسلام آقا مير سيد محمد آيتاللهزاده؛ آقا سيد محمدرضا آقازاده ايشان؛ آقا شيخ علىاكبر فيروزآبادى يزدى. از كربلا: آقا ميرزا حسن روضهخوان يزدى؛ آقا سيد حسین صحاف؛ حاجى حسین قمشه دنگچى؛ آقا خان سلطانزاده طهرانى؛ آقا ميرزا محمد عطار طهرانى. خدمه و عكام: حاجى رضا يزدى؛ علىاكبر يزدى؛ محمد فلاح. طباخ: حسین يزدى. مباشر قهوه: محمدجعفر رفيق حاجى حسین شيش. چاووش: حاجى حسین شيش شوشترى. زميلات كجاوه: حضرت آقا و جناب آقا شيخ محمدرضا شوشترى. زوج ديگر: بنده و آقا رضا. زوج ديگر: آقا خان و آقا شيخ علىاكبر. زوج ديگر: آقا سيد حسن و آقا ميرزا محمد. حملهدار: حاجى حمودى شوشترى. مكارى (باروت و كبريت).[۴]
همانطوركه ملاحظه شد مؤلف در اين فهرست نيز نام خود را ياد نكرده است؛ تنها در يك مورد صفحهاى كه در آن آگاهىهایى مربوط به مناسكها داده و در پايان گفته است: «حساب مناسكها و آنچه قرض كرده بودم از حساب جناب مستطاب آقاى حاجى سيد محمود، همه را در تاريخ ذيل پرداختم و محاسبه طرفين فيصل گرديد؛ في تاريخ شوال الأقل الحاج ميرزا علي الإصفهاني». از آنجا كه در سراسر كتاب، تنها مطالب نوشتهشده از همين مؤلف و به همين خط است و از جمله همين عبارت، مىتوان مطمئن بود كه نویسنده سفرنامه همين ميرزا على اصفهانى است كه از وى آگاهى خاصى جز آنچه در اين كتاب آمده، به دست نيامده است. وى از شاگردان مرحوم سيد محمدكاظم طباطبايى و احتمالا فرزند ايشان سيد محمد بوده و تعلق خاطر روشنى به اين خاندان داشته است. وى پيش از ورود در كتاب، صورت سؤال و جوابى را كه از مرحوم صاحب عروه درباره فرزند ايشان سيد محمد شده، آورده است.[۵]
مؤلف سفرنامه سوم، در چند مورد خود را محمدولى مىنامد، اما مشخصات ديگرى از خود به دست نمىدهد. در عبارت نخست سفرنامه آمده است: «چنين گويد بنده محتاج إلى ربه العلي محمدولى كه چون در سنه (كذا) كه توفيق و سعادت توفيق گرديد...». پس از آن مىگويد: «و بعد از استيذان از پادشاه جمجاه رئوف مهربان السلطان بن السلطان بن السلطان محمد شاه غازى خلد الله ملكه». گويا در نسخه عكسى كه در اختيار گردآورنده بوده، نام شاه خاصى نيامده است.[۶]
دانشپژوه و منزوى در معرفى نسخه مزبور كه متعلق به كتابخانه مدرسه شهيد مطهرى است، سال تأليف رساله را 1206ق ياد كردهاند؛ اما به نظر گردآورنده، اين تاريخ نادرست مىباشد؛ زيرا مؤلف اين سفرنامه، محمدولى ميرزا پسر چهارم فتحعلى شاه قاجار است كه به سال 1203ق متولد شده و در سال 1281ق درگذشته است.[۷]
اين سفر در زمان سلطنت محمد شاه صورت گرفته و در يك مورد، مؤلف مىنويسد: «گفتم: خدا محمد شاه را حفظ كند، تو چه مىگويى؟ هزارهزار مثل من نوكر دارد، من مُردم به فداى او» و در جاى ديگرى در حواشى كتاب از عصر دولت خاقان گردوناقتدار، فتحعلى شاه ياد كرده است.[۸]
در اينباره كه مؤلف فرزند فتحعلى شاه باشد جايى تصريح نشده، اما مؤلف خود را شاهزاده خوانده است. او در جايى كه از غارتگرى اعراب ياد مىكند مىگويد: «گفتند: بايد نصف را شما سه شاهزاده كرده بدهيد، نصف را سايرين». دو شاهزاده ديگر، يكى همايون ميرزا و ديگرى ميرزا مسعود است. علىالحساب با توجه به تأليف رساله در سال 1260ق (و بازگشت در سال 1261ق)، توسط يك شاهزاده با نام محمدولى ميرزا نمىتواند اثر كسى جز محمدولى ميرزا پسر فتحعلى شاه باشد. در اينباره كه كتاب در سال 1260 تأليف شده است، شاهد جالبى وجود دارد و آن اينكه او به ظهور ادعاى بابيت سيد محمدعلى باب در كربلا و دستگيرى او توسط نجيب پاشا [اشاره] كرده است. آغاز ادعاى بابيت سيد منحرف مزبور در سال 1260ق بوده است.[۹]
مؤلف از برخى از علماى كربلا و نجف نيز كه در آن سالها موقعيتى داشتهاند ياد كرده است. از جمله از سيد ابراهیم قزوينى و نماز جماعت او. اين سيد ابراهیم در سال 1262ق، مرحوم شده است. وى همچنين از سيد حسن فرزند كاشفالغطا ياد كرده كه او نيز در سال 1262ق، در وباى مشهور كربلا درگذشته است. بنابراین تأليف رساله بايد بعد از شروع ادعاى بابيت سيد منحرف و قبل از درگذشت اين دو بزرگوار باشد.[۱۰]
نسخه ديگرى نيز از اين رساله در كتابخانه مجلس موجود است كه برخى مطالب آن مفصلتر و كاملتر مىباشد و گردآورنده سعى نموده تا هر آنچه در هريك از اين دو نسخه بوده و اضافه بر ديگرى، در كتاب حاضر بياورد. در مواردى كه تعبيرات متفاوت بوده نيز آنچه را كه خود ترجيح داده، آورده است.[۱۱]
نویسنده اين سفرنامه (محمدولى ميرزاى قاجار فرزند فتحعلى شاه قاجار) از چهرههاى بنام دولت قاجارى است كه سالهاى متمادى در برخى از شهرها حكومت كرده و شرح حال مفصل وى را مهدى بامداد و مرحوم معلم حبيبآبادى در مكارم الآثار آورده است.[۱۲]
سفرنامه چهارم، با عنوان «الوجيزة في تعريف المدينة»، گزارش كوتاهى است كه درباره مدينه منوره نگاشته شده و هدف اصلى مؤلف ارائه جغرافياى اين شهر مقدس بوده است. مؤلف، «محمدميرزا مهندس» است كه از عالمان جغرافىدان عصر ناصرى بوده و آثارى از خود برجاى گذاشته است. وى در مقدمه همين رساله، اشارهاى به تخصص خود در كارهاى مهندسى و جغرافيا و نيز آشنايى با زبانهاى فرنگى كرده است: «چون فدوى از اول ايام صبوت الى زمان رشادت، مكنون ضميرم فهم لغات السنه امم و درك معانى صحيحه خطوط و ارباب قلم مىبود تا به تعليم صاحبان ادب و فرهنگ از زبان ترك و تاجیك و عرب و بعض السنه بلاد فرنگ برحسب استعداد خود مايه گرفته، پس به ياد گرفتنِ علوم رياضى و هندسى و غيره شتافته تا بعونالله از آن علوم مدت بيست سال مهماأمكن طرفى بربسته، بعد از اتمام درس و تحصيل، إلى يومنا هذا، بيست سال متوالى است كه براى ساختن قلاع و نقشهكشى و ساختن راه و پل و طراحى باستيان و اردوزنى و سياحت و زيارت به ولايات و سرحدات آذربايجان و گيلان و استرآباد و گرگان و مازندران و عراق عرب و عراق عجم و قفقاز و اسلامبول و مصر و بيتالله و بيت الرسول و مسقط و بنادر فارس و بصره و غيره مأموره بوده و روزنامه و نقشه مفصّل همه ولايات مذكوره را برداشته و بهقدر قوه، انجام قلعهجات سرحدّى و راهسازى و غيره را انجام داده كه در همه ایران حاضر و موجود است و در اين مدت چهل سال كتب زيادى هم ترجمه و تحرير و تأليف نموده».[۱۳]
همانگونهكه نویسنده خود اشاره كرده، كار او مهندسى و نقشهكشى بوده و به همين دليل به شهرهاى زيادى سفر كرده است. او گزارش برخى از اين مسافرتها را نيز نگاشته كه نسخه برخى از آنها موجود است؛ از آن جمله است: جغرافياى عراق عرب و عجم (نسخه شماره 706 ملك، فهرست 183/2)؛ جغرافياى رودبار قصران (نسخه شماره 702 ملك، فهرست 182/2)؛ جغرافياى آذربايجان (نسخه شماره 1379، فهرست 181/2)؛ اهرام مصر (نسخه شماره 703، فهرست 46/2).[۱۴]
يكى ديگر از آثار او تأليفى است كه در چند مورد در همين رساله حاضر از آن ياد كرده است؛ اين اثر درباره جغرافياى عربستان بوده است. او مىگويد: «دو سال اوقات خود را مصروف داشته، كتابى در جغرافيا و تاريخ عرب بيتالله و بيت الرسول كه قبله مسلمانان است به رشته تحرير درآورده تا همه مسلمانان بهرهمند گردند». وى در جاى ديگر نيز با اشاره به آنكه شرح حال رجال معروف مدينه را در جاى ديگر آورده مىگويد: «ذكر احوالات و تعريف هركدام در كتاب مبسوط جغرافياى عربستان كه تأليف نمودهام مذكور داشته». از اين اثر با اين تفصيل سراغى نداريم، جز آنكه در كتابخانه ملك، كتابى با عنوان «تعريف البلاد العربية» موجود است كه تنها 55 برگ دارد (شماره 706، فهرست 155/2).[۱۵]
مؤلف در رساله حاضر گفته است كه آن كتاب را پس از ملاحظه شاه به طبع خواهد رساند. با ملاحظه نسخه مزبور معلوم شد كه اثر مزبور گرچه آگاهىهایى نسبتاً مفيدى دارد، اما از طرف مؤلف به انجام نرسيده است. از آنجا كه نسخههاى اصل آثار اين مؤلف در كتابخانه ملك است مىتوان اظهار كرد كه در جاى ديگرى نسخه كاملى از اين اثر وجود ندارد.[۱۶]
رساله حاضر، اثر جالب ديگر اوست كه يادداشتهاى آن را در سفرش به مدينه در سال 1292ق، تهيه و در سال 1294ق تحرير كرده است. وى در جايى از اين رساله مىگويد كه در سال 1292ق به سفر حج مشرف گرديده است. در جاى ديگرى با اشاره به آنكه نقشهاى از مسجد النبى را به قلم خود كشيده، مىگويد: «كه اين بنده درگاه موافق نقشهاى كه خود كشيده قلمى مىدارد، إنشاءالله عن قريب عكس نقشه خود را به جميع ممالك اسلام و غيره فرستاده كه زينت كتابها و عمارتها و معابد گردد كه هيئت مرقد و مسجد شريف كه محل نزول ملائكه است هميشه در نظرها باشد و در همه جا زيارت نمايند و دعا به دوام دولت اعلىحضرت ولى نعمت كل ممالك ایران نمايند كه اين سرمشق از آن حضرت آموخته شد و رسيد؛ زيرا كه در روز چهارشنبه نوزدهم شهر شوال المعظم هزار و دويست و نود و چهار (1294ق)، همين نقشه با نقشههاى ديگر عربستان و غيره با روزنامه كه در سفر بيتالله كشيده و نوشته بود، خواسته در ييلاق سلطنتآباد شميران شرفياب حضور مبارک گرديده، پس از آنكه نقشهها و روزنامه از لحاظ انور گذشت به جناب امينالسلطان امر فرمودند كه دو قطعه از آن نقشهها را كه يكى همان مسجد الرسول و ديگرى نقشه از بندر ينبع الى مدينه منوره را كه شش منزل مسافت است، در ميان قاب و پشت آئينه بزرگ بگذارند كه هميشه در نظر مبارک باشد».[۱۷]
مؤلف در مورد ديگرى از اين رساله اظهار مىدارد كه سفر او در سال 1292ق، بههمراه شاهزاده معتمدالدوله بوده است: «چون بنده درگاه در اين مساجد شريف بههمراهى نواب والا شاهزاده حاجى معتمدالدوله رفته و نماز خوانده هميشه اين محبت را كه فرمودهاند در نظر دارم». اين دو مورد آگاهى در نسخه ملك افتاده است.[۱۸]
رساله حاضر بر پايه نسخه شماره 2480 كتابخانه آيتالله مرعشى و نسخه 697 كتاخبانه ملك آماده چاپ شده است. پاورقىهایى در حاشيه نسخه مرعشى بوده كه ظاهراً از خود مؤلف بوده و گردآورنده آنها را آورده است. نسخه مرعشى با نسخه ملك تفاوتهایى داشت. احتمالا نسخه ملك توسط شخص ديگرى ويرايش مختصرى شده و مؤلف نيز بعداً آن را ملاحظه كرده و مطالبى بر آن افزوده است. گردآورنده كوشش نموده تا در مجموع متنى كه جامع اين دو نسخه باشد فراهم آورد.[۱۹]
درباره اهميت اين رساله بايد گفت از آنجا كه عمده مطالب آن مشاهدات شخصى مؤلف بوده، بسيار مغتنم است و در اصل بايد رساله حاضر را يكى از منابع مدينهشناسى تلقى كنيم.[۲۰]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست نام اشخاص و مكانهاى مذكور در متن، در انتهاى كتاب آمده است.
در پاورقىها، علاوه بر ذكر منابع.[۲۱]و اشاره به اختلاف نسخ.[۲۲]، به توضيح برخى مطالب متن، پرداخته شده است.[۲۳]
پانويس
- ↑ مقدمه، ص13-17
- ↑ متن كتاب، ص21-22
- ↑ همان، ص153
- ↑ همان، ص153-154
- ↑ همان، ص154
- ↑ ر.ک: همان، ص231
- ↑ همان
- ↑ همان، ص231-232
- ↑ ر.ک: همان، ص232
- ↑ همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ همان، ص285
- ↑ همان، ص286
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان، ص287-288
- ↑ همان، ص288
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ همان
- ↑ ر.ک: پاورقى، ص43
- ↑ ر.ک: همان، ص46
- ↑ ر.ک: همان، ص81
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.