بلعمی، محمد بن محمد

    از ویکی‌نور
    بلعمی، محمد بن محمد
    نام بلعمی، محمد بن محمد
    نام‎های دیگر بلعمی، ابوعلی محمد
    نام پدر ابوالفضل محمد بن عبداللّه بلعمى
    متولد
    محل تولد بخارا
    رحلت ۳۸۳ ق
    اساتید
    برخی آثار تاریخ‌نامه طبری (پیش از اسلام)

    تاریخ‌نامه طبری (دوران اسلامی)

    تاریخ طبری

    کد مؤلف AUTHORCODE01497AUTHORCODE

    ابوعلی، محمد بن محمد بن عبیدالله بلعمی (متوفای حدود سال ۳۸۳ ق)، مشهور به بلعمی صغیر یا امیرک بلعمی، دومين وزير از خاندان بلعميان که وزارت ابوصالح منصور بن نوح سامانى را داشت و به امر او به ترجمۀ تاريخ طبرى اقدام نمود و از افاضل عصر خويش بود، پدر او ابوالفضل محمد بن عبداللّه بلعمى، وزارت نصر بن احمد و پسرش محمد بن محمد، وزارت عبدالملك بن نوح را عهده‌دار بودند.

    بَلْعَمی، شهرت دو وزیر دوره سامانی به نام‌های ابوالفضل محمد بن عبیدالله (عبدالله) و پسر وی، ابوعلی محمد بن محمد بلعمی، در قرن چهارم می‌باشد.

    وجه تسمیه بلعمی

    در وجه تسمیه بلعمی دو روایت هست؛ به نوشته برخی منابع هنگام حمله مَسْلَمَة بن عَبدالمَلِک (متوفی ۱۲۰) به روم (آسیای صغیر)، نیای خاندان بلعمی، رجاء بن معبد تَمیمی، که از ملازمان مسلمة بن عبدالملک بود، پس از فتح آن دیار در محلی به نام بَلْعم ساکن شد و بلعمی منسوب به آنجاست.

    اما سمعانی روایت دیگری نیز از ابوالعباس مَعدانی فقیه (متوفی ۳۷۵) نقل می‌کند که براساس آن، بهار بن خالد بن مغیث، نیای این خاندان، از همراهان قُتَیْبة بن مُسلم (متوفی ۹۶)، سردار عرب و والی خراسان، بوده که در لشکرکشی او به مرو، در قریه بَلاشگِرد و در محلی به نام بَلْعَمان سکونت گزیده و نسبت بلعمی به این محل است.

    بیوگرافی و مناصب بلعمی صغیر

    ابوعلی، محمد بن محمد بن عبیدالله بلعمی، مشهور به بلعمی صغیر یا امیرک بلعمی (متوفی حدود ۳۸۳) وزیر سه تن از امیران سامانی و مترجم تاریخ طبری می‌باشد.

    وزارت در دوران عبدالملک بن نوح

    از هنگام تولد و دوره نوجوانی او اطلاعی نیست. نخستین بار در ۳۴۹، به جای ابومنصور یوسف بن اسحاق به وزارت عبدالملک بن نوح رسید. 

    در دوره وزارت ابوعلی، اوضاع دربار سامانیان سامانی نداشت و درباریان، بخصوص ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی (متوفی ۳۵۱)، ابوالحسن سیمجور (متوفی ۳۷۸)، ابوالعباس حسام‌الدوله تاش (متوفی حدود ۳۷۸) و بالاخره آلپ تَکین (متوفی حدود ۳۵۹) که جملگی سپه‌سالاری خراسان را به عهده داشتند، پیوسته بر سر قدرت در کشمکش بودند. در این میان، آلپ تکین نفوذ و قدرت سیاسی بسیاری داشت و در واقع، بر اثر سعایت او بود که ابومنصور یوسف از وزارت بر کنار شد و ابوعلی جای او را گرفت. و همین کار اتحاد و دوستی بیشتری بین ابوعلی و آلپ تکین برقرار کرد، و او حامی ابوعلی شد و این دو بر آن شدند که هیچ کاری بی‌رایزنی یکدیگر انجام ندهند. 

     آلپ تکین در ذیحجه ۳۴۹ رهسپار نیشابور شد و تا هنگام مرگ عبدالملک بن نوح سامانی (متوفی ۳۵۰) در آن‌جا ماند.

    خلع وزارت در اوائل حکومت منصور

    پس از مرگ امیر سامانی، اوضاع نابسامان شد و لشکریان شورش کردند و امور کشور متزلزل گردید. در این هنگام، ابوعلی در نامه‌ای نظر آلپ تکین را برای جانشینی عبدالملک جویا شد. 

    گویا آلپ تکین، نصر بن عبدالملک را برای این منصب پیشنهاد کرد، اما درباریان با کمک فائق خاصه، حاجب منصور بن نوح، نصر را پس از یک روز امارت، خلع کردند و منصور قدرت را به دست گرفت و همین پیشنهاد آلپ تکین باعث شد که منصور بر او خشم گیرد و از مقامش بر کنار کند. 

     از موقعیت ابوعلی در این دوره آگاهی چندانی نیست. روایت گردیزی و نرشخی درباره عزل آلپ تکین و درگیری وی با منصور بن نوح کم و بیش همانند است، اما آنان از خلع بلعمی و نقش وی در آن هنگام مطلبی نقل نکرده‌اند.

    ظاهراً دلیل بر کناری وی از این شغل مناسبات دوستانه وی با آلپ تکین بوده و یا به گفته نظام الملک بسیاری از درباریانِ منصور، از جمله ابومنصور محمد بن عبدالرزاق و ابوعبدالله جیهانی و دیگران در خفا به باطنیان، که در آن زمان در خراسان و ماوراءالنهر فعالیت خود را آغاز کرده بودند، گرویده و از ابوعلی بلعمی نزد منصور بدگویی کرده‌اند. او نیز ابوعلی را در کهندژ حبس کرد.

    آلپ تکین برای رهایی ابوعلی و همچنین آگاه کردن منصور راهی بخارا شد. اما ابومنصور محمد بن عبدالرزاق از این کار جلوگیری کرد و آلپ تکین به‌ناچار به غزنین رفت. اما قبل از رفتن نامه‌ای برای قاضی بخارا فرستاد و پس از شرح رویدادها از او خواست که منصور را از اوضاع دربار آگاه کند.

    وزارت در دوران منصور بن نوح

    امیر منصور پس از آگاهی از ماجرا، ابوعلی بلعمی را از زندان آزاد کرد و به سامان دربار پرداخت. بنابراین، ابوعلی در ۳۵۰ وزیر منصور بوده و در ۳۵۲ به فرمان منصور ترجمه تاریخ طبری را آغاز کرده است، اما مدت وزارت او در دربار منصور روشن نیست. به نوشته گردیزی و مقدسی در دوره حکمرانی منصور، وزارت، گاه از آنِ ابوعلی و زمانی در دست ابوجعفر عتبی بوده است.

    پس از درگذشت منصور (متوفی ۳۶۵)، فرزندش نوح (حک: ۳۶۵ـ۳۸۷) به سلطنت رسید و اوضاع ناآرامتر و پریشان‌تر از پیش شد، زیرا نوح هنوز نوجوان بود و امور مملکت را فائق خاصه و تاش حاجب اداره می‌کردند، 

    اما همچون گذشته پیوسته میان آنان درگیری و نزاع بود. در این زمان، وزارت بر چند تن از جمله ابوعبدالله محمد بن احمد جیهانی، محمد بن عبدالله بن عزیر، ابوالحسین عتبی و ابوالحسین (ابوالحسن) محمد مَزنَی، مقرر شده بود.

    در این اوضاع آشفته، فائق خاصه نیز از فرمان نوح سرپیچی کرد. او در ۳۸۳، با ابوموسی هارون بن ایلک‌خان، معروف به بغراخان (نخستین امیر ایلکخانی، متوفی ۳۸۴) متحد شد و با هم برای تصرف بخارا، بدان سو حرکت کردند. نوح ناگزیر به ترک بخارا شد و به آمل شَط (در ساحل جیحون) رفت 

    و با گروهی از درباریان به گردآوری سپاه پرداخت و ابوعلی بلعمی را به وزارت برگزید، اما ابوعلی از عهده این کار برنیامد و عبدالله بن عزیر (محمد بن عبدالله بن عزیر) را به این کار برگماشتند. این واپسین نوبت وزارت ابوعلی بوده است.

    وفات بلعمی صغیر

    تاریخ مرگ بلعمی چندان روشن نیست. گردیزی آن را در ۳۶۳ ضبط کرده است که ظاهراً درست نیست، چون عتبی ذیل رویدادهای ۳۸۳ از ابوعلی یاد کرده است. بنابراین، مرگ بلعمی باید در این سال یا پس از آن روی داده باشد.

    نشر زبان فارسی توسط بلعمی

    ابوعلی بلعمی، همانند پدرش، در نشر زبان فارسی تأثیر بسیار گذاشته و با ادیبان آن دوره، از جمله ابوبکر خوارزمی (متوفی ۳۸۳یا۳۹۰)، دوستی و مکاتبه داشته است. 

    برخی از ادیبان، از جمله ابونصر ظریفی ابیوردی و ابومحمد حسن بن علی مطرانی، در ستایش او شعر سروده‌اند و برخی دیگر، مانند ابوالحسن علی بن حسن لحام حرانی، او را هجو کرده‌اند.

    ترجمه تاریخ بلعمی

    شهرت ابوعلی به دلیل ترجمه تاریخ طبری یا تاریخ الاُمم و المُلوک به فارسی است که آن را به فرمان منصور بن نوح در ۳۵۲، حدود پنجاه سال پس از تألیف کتاب طبری، ترجمه کرد. این اثر یکی از قدیمی‌ترین آثار به نثر فارسی دری است که از لحاظ ادبی و تاریخی ارزشی ویژه دارد. افسوس که این ترجمه در طول زمان از تصرف کاتبان و حاشیه نویسان در امان نبوده، و اکنون به صورتی درآمده که گویی این اثر را چند تن نوشته‌اند. و به همین دلیل، به نوشته قزوینی و به پیروی از او، روشن، این ترجمه به قلم شخص بلعمی نبوده بلکه دبیران و منشیان دربار به این ترجمه اقدام کرده‌اند؛ اما برای این ادعا دلیل کافی در دست نیست. استوری، در معرفی تاریخ بلعمی، دو تحریر از آن ذکر کرده است که نخستین تحریر از بلعمی با پیش‌گفتاری به زبان عربی و تحریر دیگر از نویسنده‌ای ناشناس با دیباچه‌ای به زبان فارسی است.

    منابع مقاله

    دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، مدخل بلعمی از شهناز رازپوش

    وابسته‌ها