ابن‌ عفيف تلمساني، محمد بن سلیمان

    از ویکی‌نور
    ابن‌ِ عفيف تلمساني، محمد بن سلیمان
    NUR00000.jpg
    نام کاملمحمد بن سلیمان؛
    نام‌های دیگرابن‌ِ عفيف تلمساني، محمد بن سلیمان؛‌
    لقبالشاب‌الظریف؛
    تخلصابن عفیف؛
    نسبقبيله كومّيه در مراكش؛
    نام پدرسلیمان بن علی، عفیف الدین تلمسانی؛
    ولادت661ق؛
    محل تولدقاهره؛ ‌، مصر؛
    محل زندگیدمشق، قاهره؛
    رحلت688ق‌؛
    مدفنمقبره صوفیه در دمشق؛
    طول عمر27؛
    خویشاوندان‌ ‌
    دیناسلام؛
    مذهباهل‌سنت؛
    پیشهشاعر، ادیب؛
    منصبخزانه‌داری؛
    اطلاعات علمی
    درجه علمیشاعر، ادیب؛
    اساتید
    مشایخشیخ‌ محى‌الدین‌ نووی‌؛‌
    معاصرینقاضى‌ محمد بن‌ یعقوب‌، امیر ناصرالدین‌ حرانى‌، قاضى‌ القضاه حسام‌الدین، ملک‌ منصور ایوبى؛‌
    برخی آثار1. دیوان‌ شعر، 2. مقامه؛

    ابن‌ِ عَفیف‌ِ تِلمْسانى‌، محمد بن‌ سلیمان‌ (661 - 668ق‌/1263- 1289م‌)، معروف‌ به‌ الشاب‌ الظریف‌ (جوان‌ شوخ‌ طبع‌ِ نکته‌ سنج‌)، شاعر و ادیب‌ عصر ممالیک‌.

    پدرش‌ عفیف‌الدین‌ تلمسانى‌ از مشایخ‌ صوفیه‌ و صاحب‌ چندین‌ اثر مهم‌ از جمله‌ شرح‌ فصوص‌ الحِکم‌ ابن‌ عربى‌ بود که‌ بعد از پسر خود در 690ق‌ وفات‌ یافت‌. وی‌ در جوانى‌ زادگاهش‌ تلمسان‌ را رها کرد و در قاهره‌ در خانقاه‌ سعید السعداء سکنى‌ گزید.

    ولادت، تحصیلات

    در همین‌ زمان‌ بود که‌ ابن‌ عفیف‌ زاده‌ شد. ابن‌ عفیف‌ در کودکى‌ به‌ همراه‌ پدر به‌ دمشق‌ رفت‌ و در آنجا کتاب‌ المنهاج‌ را نزد مؤلف‌ آن‌ شیخ‌ محى‌الدین‌ نووی‌ خواند و شیخ‌ در 670ق‌ اجازه روایت‌ کتاب‌ را به‌ پدر و پسر هر دو داد.

    مناصب

    برخى‌ پنداشته‌اند که‌ ابن‌ عفیف‌ مدتى‌ در دمشق‌ منصب‌ خزانه‌داری‌ داشته‌ است‌ و برخى‌ دیگر این‌ مقام‌ را به‌ پدرش‌ نسبت‌ داده‌اند.

    وفات

    ابن‌ عفیف‌ در 27 سالگى‌ در دمشق‌ درگذشت‌ و در مقبره صوفیه‌ مدفون‌ گردید. پدرش‌ قصیده‌ای‌ بسیار دل‌انگیز و سوزناک‌ در رثای‌ وی‌ سروده‌ است‌.


    فضل و دانش

    ابن‌ عفیف‌ علاوه‌ بر ظرافت‌ و سخن‌دانی، ظاهراً اهل‌ فضل‌ و دانش‌ نیز بوده‌ و برخى‌ منابع‌ به‌ این‌ امر اشاره‌ کرده‌اند و یکى‌ از ابیات‌ مرثیه پدر نیز بر آن‌ دلالت‌ دارد، بدین‌ مضمون‌: جان‌ فرزندم‌ دانش‌ها را با خود به‌ بهشت‌ برد. باز از همین‌ قصیده‌ برمى‌آید که‌ شاعر جوان‌ خطى‌ به‌غایت خوش‌ داشته‌، زیرا پدر به‌ یاد آن‌ انگشتانى‌ که‌ چون‌ خطى‌ مى‌نوشت‌ مردم‌ در برابر آن‌ سجده‌ مى‌کردند، اشک‌ اندوه‌ مى‌بارد. شیخ‌ اثیرالدین‌ هم‌ که‌ دیوان‌ اصلى‌ او را دیده‌، خط زیبای‌ او را سخت‌ ستوده‌ است‌.

    شعر ابن عفیف

    ابن‌ عفیف‌ از آغاز جوانى‌ شعر مى‌سرود. متأسفانه‌ مجموعه اشعاری‌ که‌ اینک‌ از سروده‌های‌ او به‌جای‌مانده، بسیار ناقص‌ است‌.

    شیخ‌ اثیرالدین‌ (د 745ق‌) که‌ اصل‌ دیوان‌ او را در دست‌ داشته‌، احتمالاً گزیده‌ای‌ از آن‌ را تدوین‌ کرده‌ است‌.

    بدین‌سان اینک‌ در دیوان‌ وی‌، غزل‌، آن‌ هم‌ غزل‌ مذکره‌ فراوان‌ است‌، اما معانى‌ دیگری‌ چون‌ مدح‌ و هجا و وصف‌ در آن‌ بسیار اندک‌ به‌ چشم‌ مى‌خورد.

    پیداست‌ که‌ در بسیاری‌ از قصاید، بخشى‌ از آن‌ها را - که‌ امروز نمى‌دانیم‌ چه‌ مقدار بوده‌ - حذف‌ کرده‌اند. نسخ‌ خطى‌ دیوان‌ هم‌ خود، نشان‌ از نوعى‌ پریشانى‌ دارد. شمار ابیات‌ در آن‌ها از 1462 تا 1964 بیت‌ متغیر است‌ که‌ در چاپ‌ هادی‌ شکر به‌ 2247 بیت‌ رسیده‌ است‌.

    شعر ابن‌ عفیف‌ که‌ مورد ستایش‌ همه نویسندگان‌ قرار گرفته‌، شعری‌ دلنشین‌، لطیف‌ و استوار است‌.

    انواع‌ آرایش‌های‌ بدیعى‌ که‌ سراسر دیوان‌ را فراگرفته‌، با چنان‌ ظرافت‌ و مهارتى‌ به‌کاررفته است‌ که‌ از طراوت‌ و روانى‌ اشعارش‌ نمى‌کاهد.

    محسنات‌ بدیعى‌ که‌ در آن‌ روزگار سخت‌ رایج‌ بود و میان‌ اهل‌ ادب‌ قبول‌ عام‌ داشت‌، از یک‌سو و معانى‌ زیبای‌ تغزلى‌ در الفاظ و ترکیب‌های‌ ساده‌ و روان‌ و اشعاری‌ سبک‌وزن و کوتاه‌، از سوی‌ دیگر موجب‌ شده‌ بود تا آثار او موردپسند دمشقیان‌ قرار گیرد و سپس‌ همه‌جا پراکنده‌ شود.

    ابن‌ فضل‌الله‌ عمری‌ با آنکه‌ مى‌دانست‌ در شعر او گاه‌ الفاظ عامیانه‌ راه‌یافته، آن‌ را سخت‌ ستوده‌ و به‌ اقبال‌ مردم‌ به‌ آن‌ اشاره‌ کرده‌ است‌. وی‌ گویى‌ استعمال‌ الفاظ عامیانه‌ را نیز یکى‌ از علل‌ توجه‌ همگان‌ به‌ شعر او دانسته‌ است‌.

    نویسندگانى‌ دیگر نیز چون‌ ابن‌ حجت حموی‌ و ابن‌ معصوم‌ به‌ اشعار او در باب‌ صنایع‌ بدیعى‌ استشهاد کرده‌اند.

    مضمون‌ بسیاری‌ از اشعاری‌ که‌ در دیوان‌ آمده‌، غزل‌ مذکر است‌ که‌ در آن‌ زمان‌ در بین‌ شعرا رواج‌ فراوان‌ داشته‌ و همین‌ معنى‌ سبب‌ شده‌ که‌ برخى‌ او را شعری‌ بلهوس‌ و اهل‌ مجون‌ بدانند.

    امروزه‌ چند تن‌ از معاصران‌ برانند که‌ مى‌توان‌ از غزلیات‌ او تعبیرات‌ عرفانى‌ کرد و یا مى‌توان‌ پنداشت‌ که‌ وی‌ این‌ غزلیات‌ را بیشتر از باب‌ هنرنمایی و مزاح‌ و شوخ‌طبعی مى‌سروده‌، زیرا ملاحظه‌ مى‌کنیم‌ که‌ معاشیق‌ او در قطعات‌ تغزلى‌، افرادی‌ بس‌ شگفت‌اند: از مردان‌ گاه‌ عطار، آشپز، مؤذن‌، شیشه‌گر، قلندر و کباب‌پز یا کفتى و جوان‌ مقری‌ است‌ و گاه‌ زنانى‌ چون‌ زن‌ خمیرگیر و دایه‌ و غیر ایشان‌. وزن‌ و قالبى‌ هم‌ که‌ وی‌ برای‌ بیان‌ این‌ معانى‌ برگزیده‌، بیشتر آن‌ وزن‌ معروف‌ ایرانى‌ است‌ که‌ در ادبیات‌ عرب‌ تازه‌ رواج‌ یافته‌ بود و «الدّوبیت‌» خوانده‌ مى‌شد.

    شعر او به‌ این‌ معانى‌ منحصر نیست‌، علاوه‌ بر غزلیات‌ گاه‌ بسیار دلنشین‌، حدود 30 قصیده‌ در مدح‌ نیز دارد که‌ به‌ قاضى‌ محمد بن‌ یعقوب‌، امیر ناصرالدین‌ حرانى‌ والى‌ دمشق‌، قاضى‌ القضاه حسام‌الدین و نیز به‌ الملک‌ المنصور ایوبى‌ و چند تن‌ دیگر از بزرگان‌ تقدیم‌ کرده‌ است‌.

    اما شاید بتوان‌ گفت‌ که‌ دلنشین‌ترین‌ شعر او، قصیده‌ای‌ 31 بیتى‌ است‌ (شاید بخشى‌ از آن‌ را حذف‌ کرده‌ باشند) که‌ در ستایش‌ پدر خویش‌ سروده‌ است‌. وی‌ در این‌ قصیده‌ نه‌تنها پدر را ارج‌ نهاده‌، بلکه‌ از دلبستگى‌ و سرسپردگى‌ خود نسبت‌ به‌ او نیز به‌ لطافت‌ تمام‌ سخن‌ رانده‌ است‌.

    ابن‌ عفیف‌ به‌ موشح‌ سرایى‌ نیز که‌ در آن‌ روزگار در شام‌ رواج‌ یافته‌ بود، پرداخته‌ است‌، اما جز دو موشح‌ که‌ در آخر دیوان‌ او آمده‌، چیز دیگری‌ در این‌ زمینه‌ در دست‌ نیست‌.

    برخى‌ ابن‌ عفیف‌ را به‌ دلیل‌ تشیع‌ پدرش‌ و نیز به‌ استناد چند بیت‌ از اشعارش‌ شیعه‌ دانسته‌اند، اگرچه‌ این‌ مسئله مورد تأیید تمام‌ منابع‌ شیعى‌ نیست‌.

    آثار

    از آثار منثور ابن‌ عفیف‌، چنان‌که از فهرست‌ تألیفاتش‌ برمى‌آید، قطعات‌ فراوانى‌ باقی‌مانده که‌ به‌صورت نسخه‌های‌ خطى‌ در کتابخانه‌های‌ جهان‌ محفوظ است‌.

    الف‌ - چاپى‌:

    1.دیوان(ديوان الشاب الظريف)‌،

    چاپ‌های‌ بسیاری‌ از آن‌ در دست‌ است‌: قاهره‌، 1281، 1287، 1308ق‌؛ بیروت‌، 1856، 1885، 1891م‌، 1310ق‌، 1907م‌؛ نجف‌، به‌ کوشش‌ شاکر هادی‌ شکر در 1967م‌ که‌ همین‌ چاپ‌ مجدداً در 1405ق‌/1985م‌ در بیروت‌ تجدید طبع‌ شده‌ است‌.

    2.مقامه‌،

    که‌ در ضمن‌ دیوان‌ تلعفری‌ در بیروت‌، 1310ق‌ و همچنین‌ در دمشق‌ بدون‌ تاریخ‌ چاپ‌ شده‌ است‌.

    ب‌ - خطى‌:

    1.مقامات‌ العشاق‌،

    نسخه‌هایى‌ از آن‌ در پاریس‌ به‌ شماره 3947، موصل‌، توپکاپى‌ و ایاصوفیه‌ و دو مقامه‌ نیز با نام‌های‌ فصاحه المسبوق‌ فى‌ ملاحه المعشوق‌ و المقامه الهیتیه و الشیرازیه، در برلین‌ موجود است‌؛

    2.خطبه تقلید،

    نسخه‌ای‌ از آن‌ در برلین‌ وجود دارد. [۱]. ‌

    پانویس

    1. فاتحى‌ نژاد، عنایت‌الله، ج4، ص318-317


    منابع مقاله

    فاتحى‌ نژاد، عنایت‌الله، دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.


    وابسته‌ها