ابن حداد، ابوعبدالله محمد بن احمد
ابن حَدّاد، ابوعبدالله محمد بن احمد قیسى ملقّب به مازِن (د 480ق/1087م)، شاعر، ادیب، دانشمند و موسیقىدان عصر ملوكالطوایفى در اندلس، كه از باب انتساب به یكى از نیاكانش ابن حداد خوانده شده است.
از تاریخ تولّد و دوران جوانى او اطلاعى در دست نیست. تنها مىدانیم كه اهل وادی آش بوده و در خاندانى ظاهراً اهل علم كه در آن شهر املاكى داشتهاند، پرورش یافته و نزد دایى خود قاضى ابوعمر بن حذّاء درس خوانده بوده است.
وی در بسیاری از علوم و فنون عصر خود از شعر و لغت و ادب گرفته تا فلسفه و نجوم و موسیقى تبحر داشته است.
ابن حدّاد در اواسط عمر، به سبب بروز آشوب در وادی آش و نابسامانى اوضاع، زادگاه خود را ترك گفت و پس از سفرهایى چند، در المریه رحل اقامت افكند و مدیحهسرای بارگاه ابن صُمادِح شد. از قراین چنین برمىآید كه وی در این دوره مىكوشیده است به دربارهای ملوكالطوایف راه یابد و از حمایت و احسان آنان بهرهمند گردد. تاریخ ورود او به المریه روشن نیست. لیكن چنین مىنماید كه در اواخر حكومت مَعْن بن صمادح (د 443ق/1051م) وارد این شهر شده و به خدمت وی در آمده است.
اما ممدوح اصلى ابن حداد، معتصم بن معن (حك 444-480ق) بود كه دیرزمانى پس از مرگ پدر بر المریه حكم راند و تنى چند از شعرای برجسته از جمله ابن حداد را در بارگاه خود گرد آورد. شاعر، سالیان دراز در بارگاه او زیست و اشعار بسیار در مدح وی سرود. با اینهمه دستكم یكبار ناچار شد تا المریه را ترك گوید و به مرسیه و سپس به دربار بنىهود در سرقسطه پناه ببرد. مراكشى علت خروج او از المریه را قتلى مىداند كه برادر وی مرتكب شده بوده است، اما برخى دیگر پنداشتهاند كه چون ابن حداد، معتصم را هجو گفته بود، از بیم خشم او به مرسیه و سرقسطه گریخت. وی در شعبان 461 به سرقسطه رسید و امیر مقتدر بن هود مقدم او را گرامى داشت و در بزرگداشت او كوشید. شاعر تا 464ق در بارگاه مقتدر زیست و به مدح او و پسرش مؤتمن پرداخت. سپس به المریه بازگشت و مقام و مرتبه عالى خود را در بارگاه معتصم بازیافت و تا پایان عمر بر این حال زیست. به روایت ابن خطیب، وی سفری نیز به غرناطه كرده، اما تاریخ و چگونگى آن روشن نیست.
شاگردان
از شاگردان ابن حداد دو تن به نامهای عبدالله بن عوف و ابوعبدالله بن احمد بن سلیمان بن صفار شناخته شدهاند.
آثار
ابن حداد شاعری كثیرالشعر بود و دیوان بزرگى داشت كه اشعار آن به ترتیب حروف الفبا تدوین شده بود و ظاهراً تا سدههای اخیر نسخههایى از آن موجود بوده است. شعر او بیشتر در مدح و غزل است. تسلط بر لغت و استفاده از واژههای غریب و تركیبهای نامأنوس از خصوصیات اشعار اوست. نیكل، اسلوب او را در ارائه تشبیهات متعدد و به ظاهر نامرتبط كه به ابداع تصاویری دلنشین مىانجامد، تا حدی یادآور اسلوب ابن خفاجه (ه م) دانسته است. بخشى از زیباترین اشعار ابن حداد غزلهایى است كه در وصف نُوَیره سروده است. نویره، راهبهای قبطى بود كه در دیر ریفه در شمال اسیوط بر كرانه شرقى نیل اقامت داشت و ابن حداد كه در سالهای جوانى عازم حجاز بود، او را دید و سخت شیفته زیبایى او شد، بهگونهای كه از سفر حج منصرف شد و دیرزمانى در جوار آن دیر منزل كرد و اشعاری بسیار خطاب به وی سرود و او را كه جمیله نام داشت به كنایه، نویره نامید. این عشق كه ظاهراً مایه رسوایى ابن حداد شد، الهامبخش بسیاری از سرودههای تغزلى او گشت. این اشعار كه گاه، شاعر در آنها مفاهیم اسلامى و مسیحى را به هم درآمیخته، از زیباترین و لطیفترین سرودههای ابن حداد و نشان دهنده احساسات عمیق و صادقانه اوست.
شعر ابن حداد مورد توجه برخى از ادیبان از جمله عمادالدین كاتب، قفطى و ابن صیرفى بوده است. به روایت مقری، برخى از سرودههای ابن حداد را در اندلس به آواز مىخواندهاند. در اشعار وی، اشارات بسیار به علوم و فنون مختلف دیده مىشود. بهطور كلى شعر ابن حداد از لحاظ سبك و مضمون، سخت متأثر از شعرای بزرگ مشرق زمین است. از دیوان وی جز قطعاتى پراكنده بر جای نمانده است. بیش از 600 بیت از اشعار او را منال منیزل از منابع مختلف گرد آورده و با مقدمه و توضیحات سودمندی به چاپ رسانده است.
نثر ابن حداد نیز كه پارههایى از آن را ابن بسام نقل كرده، سبكى متصنع و پرتكلف دارد. وی آوازی خوش داشت و عود را نیك مىنواخت.
آثار منسوب
مراكشى، سه كتاب در عروض به وی نسبت داده كه عبارتند از:
1. المستنبط في علمالأعاریض المهملة عندالعرب مما تقتضیه الدوائر الأربع من الدوائر الخمس التي تنفك منها أشعار العرب. شاید آنچه پس از لفظ «المستنبط» آمده، تنها توضیحى درباره محتوای كتاب باشد نه جزیى از عنوان آن، به خصوص كه سایر منابع یا به نقل همان یك كلمه اكتفا كردهاند و یا به محتوای كتاب كه همانا علم عروض است؛ اشاره دارند؛
2. قیدالأوابد و صیدالشوارد في إیرادالشواذ و الرد على الشذاذ؛
3. الامتعاض الخلیل. مراكشى مىگوید كه ابن حداد در كتاب اخیر، روشهای موسیقى را با آرای خلیل بن احمد (ه م) درآمیخته است. [۱]
پانویس
- ↑ بخش ادبیات عرب، ج3، ص339-340
منابع مقاله
بخش ادبیات عرب، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.