کلید فهم مثنوی؛ بخش‌بندی موضوعی مثنوی

    از ویکی‌نور
    کلید فهم مثنوی
    کلید فهم مثنوی؛ بخش‌بندی موضوعی مثنوی
    پدیدآورانمعظمی، مجید (نویسنده)
    ناشربهجت
    مکان نشرتهران
    سال نشر1398
    شابک6ـ080ـ338ـ600ـ978
    کد کنگره

    کلید فهم مثنوی؛ بخش‌بندی موضوعی مثنوی تألیف مجید معظمی، خواننده در این کتاب، نتیجه‌گیری‌ها و نظریات مولانا در اثنا و پایان هر قصه دربارۀ مفاهیمی چون خدا، دین، پیامبر، مرگ، جبر و اختیار، قضا و قدر، ادب، شکر و ده‌ها مفهوم دیگر ملاحظه خواهد کرد.

    گزارش کتاب

    مولانا شخصیت بسیار بزرگی است که سال‌های سال با سخت‌کوشی و مجاهدت، علوم گوناگون عصر خود را آموخت و طی یک تحول تدریجی که اوج آن دیدار شمس بود، از تمام علم رسمی و مقامات علمی دل کند و دنیا را با چشم دیگر نگریست و نهنگ دریای معرفت گردید.

    مثنوی کتابی است آموزشی در جهت تعالیم اخلاقی که آدمی را از تبتّل تا فنا، پله‌پله راه می‌برد و به ملاقات خدا می‌رساند. به نظر می‌رسد در جهان پیچده و بزرگ کنونی، انسان امروز با این همه اشتغالات بیرونی و رنج درونی و خلوت ناچیز، بیش از هر زمان دیگری به مولوی نیازمند است.

    مولانا با قشری‌گری به‌شدت مخالف بود و در این مخالفت ذره‌ای به سنگینی و وقار خود نمی‌اندیشید. از دید او هر آدم متدین، لزوماٌ معنوی نیست، پیری به موی سپید نیست، مردی به ریش نیست و بسیار بسیار موارد دیگر.

    دینداری به روایت مولانا بسیار شنیدنی است؛ زیرا در تفکر او دین عمدتاً کارکردی عارفانه و عاشقانه و معنوی دارد و شاید بتوان گفت که معنویت برای او خود، هدف است.

    او خلقت را هوشمند و دارای مراتب جماد و نبات و حیوان و انسان و عقل کل هوشمند می‌داند:

    جمله حیوان را پس انسان بکشجمله انسان را بکش از بهر هش
    هش چه باشد؟ عقل کل هوشمندهوش جزوی، هش بود اما نژند

    در این سلسله مراتب، هر مرتبه‌ای برای رشد خود از مرتبه‌های پایین‌تر تغذیه می‌کند؛ یعنی گیاه از خاک مناسب، حیوان از گیاه غیرسمی، انسان از حیوان حلال‌گوشت و عقل کل هوشمند از روح انسان رشدیافته تغذیه می‌کند.

    حلق حیوان چون بریده شد به عدلحلق انسان رست وافزونید فضل
    حلق انسان چون ببرد هین ببینتا چه زاید، کن قیاس آن بر این

    افزون بر این، هر مرتبه‌ای اصیل و غیراصیل دارد و مرتبۀ غیراصل در خدمت مرتبۀ اصیل است. برای مثال انسان مادی (غیراصیل) در خدمت انسان معنوی (اصیل) است.

    شهوت دنیا مثال گلخن استکه ازو حمام تقوی روشن است
    لیک قسم متقی، زین تون، صفاستزان که در گرمابه است و در نقاست
    اغنیا مانندۀ سرگین کشانبهر آتش کردن گرمابه بان
    اندر ایشان حرص بنهاده خداتا بود گرمابه گرم و با نوا
    ترک این تون گوی و در گرمابه رانترک تون را عین آن گرمابه دان
    هر که در تون اوست او چون خادم استمر ورا که صابر است و حازم است

    این نمونه‌ها و صدها نمونه از این قبیل نشان می‌دهد که مولانا از ناگزیری شعر را برگزید تا دیدگاه‌های خود را به شیوایی و سادگی بیان کند و این از بخت‌یاری زبان فارسی نیز بود؛ چراکه زبان قدرتمند و خلاق و چابک او باعث شد تا زبان فارسی در مثنوی، به اعلا درجۀ زندگی و پویایی برسد. او در مثنوی کیمیاگری کرده و از هر واژۀ نازل، مرواریدی بی‌نظیر ساخته است.

    خواننده در این کتاب، نتیجه‌گیری‌ها و نظریات مولانا در اثنا و پایان هر قصه دربارۀ مفاهیمی چون خدا، دین، پیامبر، مرگ، جبر و اختیار، قضا و قدر، ادب، شکر و ده‌ها مفهوم دیگر ملاحظه خواهد کرد.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها