کفش سرخ خلیفه: فن بیان و مسئلۀ منابع در تاریخ اجتماعی
کفش سرخ خلیفه: فن بیان و مسئلۀ منابع در تاریخ اجتماعی | |
---|---|
پدیدآوران | موسیپور شبلی، ابراهیم (نویسنده) |
ناشر | نگارستان اندیشه |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ |
شابک | 0ـ45ـ5273ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
کفش سرخ خلیفه: فن بیان و مسئلۀ منابع در تاریخ اجتماعی تألیف ابراهیم موسیپور شبلی، در این کتاب دو موضوع اساسی مورد توجه بوده است: فن بیان و سبک حرفزدن در تحقیقات تاریخ اجتماعی، و مسئلۀ چگونگی استفاده از منابع در مطالعات تاریخ اجتماعی از حیث عوارضی که از پراکندگی منابع و دادهها در این مطالعات، بهویژه در قبال مسئلۀ فن بیان و نگارش تحقیقات تاریخ اجتماعی بروز میکند.
ساختار
کتاب از یازده فصل تشکیل شده است.
گزارش محتوا
در تاریخ اجتماعی به جای تمرکز بر گزارشهای تاریخی دربارۀ سلاطین، خاندانهای حکومتکننده، نخبگان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و به طور کلی به جای خواص، به زندگی مردم پرداخته میشود. بررسی مورخ اجتماعی بررسیای چندجانبه است و باید گفت مورخ اجتماعی هرگز رابطۀ محض علی و معلولی را به صورت خطی نمیپذیرد. مورخ اجتماعی همواره در جستجوی شبکۀ درهمتنیدهای از علتهاست و اگر شواهدی بیابد، سعی میکند نقش هر یک از اجزای شکلدهندۀ این شبکۀ درهمتنیده را در بروز یک رویداد مشخص کند.
تاریخ اجتماعی با حفظ مأموریت و شأنیت اصلی خود که آن را به علوم اجتماعی نزدیک میکند، بر حوزۀ «روابط» متنوع اجتماعی تمرکز میکند و میکوشد با جمعآوری دقیق و جامع دادههای ممکن دربارۀ روابط مردم با مردم، روابط مردم با دولت و حکومت و روابط مردم با زیستجهان مادی و معنویشان، به تحلیل و تبیین این روابط در چارچوبهای علی و معلولی در بافتار تاریخی بپردازد.
برای بررسی هر یک از مقولههای بزرگ، زیرشاخههایی تخصصی در تاریخ اجتماعی پدید آمده است؛ مثلاً بررسی روابط مردم با زیستجهانشان بیشتر در یکی از بخشهای عمدۀ مطالعات تاریخ اجتماعی، یعنی مطالعات دربارۀ تاریخ ذهنیات و روحیات صورت میگیرد.
در این کتاب دو موضوع اساسی مورد توجه بوده است: فن بیان و سبک حرفزدن در تحقیقات تاریخ اجتماعی، و مسئلۀ چگونگی استفاده از منابع در مطالعات تاریخ اجتماعی از حیث عوارضی که از پراکندگی منابع و دادهها در این مطالعات، بهویژه در قبال مسئلۀ فن بیان و نگارش تحقیقات تاریخ اجتماعی بروز میکند. این درسگفتارها برای محققانی ارائه شده است که هم سابقهای در نگارش تاریخی دارند و هم منابع و مآخذ تاریخی از جمله تاریخ اجتماعی را میشناسند؛ بنابراین هدف از این نوشتار اشاره به شماری از نکتهها و هشدارها و پرهیزها و به طور کلی برخی انضباطهایی است که محققان تاریخ اجتماعی باید در این دو زمینه، یعنی در فن بیان و مواجهه با منابع تاریخ به آنها توجه داشته باشند.
در دو فصل نخست این کتاب بهاختصار به برخی از نکتهها و انضباطهایی که یک محقق تاریخ اجتماعی باید در نگارش و فن بیانش رعایت کند یا به آنها توجه داشته باشد، اشاره شده است. ازآنجاکه تنوع منابع، پراکندی شدید دادهها در این منابع متنوع و به طور کلی مسائل فراوانی که محقق تاریخ اجتماعی در انجام تحقیقاتش به واسطۀ منابع با آنها مواجه است، بهروشنی بر سبک نگارش و طرز بیان محقق اثر میگذارند، در فصول بخش دوم این درسگفتارها به پارهای هشدارها و انضباطهایی اشاره شده است که محقق تاریخ اجتماعی را در مواجهه با منابع تا حدی یاری خواهند کرد.
نخستین دلیل برای مسئلهانگاشتن منابع در مطالعات تاریخ اجتماعی به مضمون و محتوای این مطالعات بازمیگردد؛ از اینرو که در پژوهش دربارۀ اغلب مقولههای تاریخ اجتماعی، منابع مستقیم و تکنگاریهایی وجود ندارد که بهراحتی بتوان از آنها در جایگاه منبع در آن مقولۀ خاص نام برد. فصل سوم کتاب اختصاص به بررسی مسئلۀ منابع در تاریخ اجتماعی دارد.
انسانشناسی و تاریخ درواقع در دوران جدید بر اساس یک تقسیم کار جغرافیایی از هم جدا شدند. مورخان به سراغ غرب و شرق سنتی رفتند و انسانشناسان مطالعه روی جوامع کوچکتر در بقیۀ جهان را بر عهده گرفتند. در فصل چهارم به ارتباط انسانشناسی و تاریخ اجتماعی پرداخته شده است.
استفاده از دادههایی که در منابع فولکلوریک و فرهنگ عامه یافت میشود در مطالعات تاریخی و از جمله در مطالعات تاریخ اجتماعی، مستلزم رعایت همان دقتها و پرهیزهایی است که در استفاده از اغلب دادههای موجود در منابع دیگر باید به آنها توجه کرد. دادههای فولکلوریک غالباً ریخت تاریخی ندارند و از رویدادی در زمان و مکان معین حکایت نمیکنند؛ حتی اگر دادۀ فولکلوریکی دربردارندۀ زمان یا مکان تاریخی باشد یا بتوان آن را به نوعی بر اساس شواهد مختلف زمانمند و مکانمند ساخت، باز نحوه و میزان دلالت تاریخیاش بهسادگی چونان یک دادۀ مستقیم تاریخی نخواهد بود. فصل پنجم اختصاص به تبیین فولکلور و تاریخ اجتماعی دارد.
برای محقق تاریخ اجتماعی مراجعه به تواریخ محلی بهمراتب از مراجعه به تاریخنگاشتههای رسمی در مقیاسهای بزرگتر، مثل تاریخ جهان یا تاریخ سرزمینی و حکومتی یا تاریخ عمومی، مهمتر و سودمندتر است. مورخ اجتماعی باید با فنون و ویژگیهای تاریخهای محلی آشنا باشد و بهویژه مناسبات، همپوشانیها و پیوندهای تاریخ محلی و تاریخ اجتماعی را بشناسد. در فصل ششم به ارتباط تاریخ محلی و تاریخ اجتماعی پرداخته شده است.
در فصل هفتم دو مورد از خاطرات و تجربیات تاریخنگاران اجتماعی در تحقیقات میدانی بررسی شده است که میتواند برای افرادی که پژوهشهای میدانی را تجربه کنند، مفید واقع شود.
محقق تاریخ اجتماعی باید در بسیاری از مطالعاتش به تصاویر برجایمانده از دورههای تاریخی توجه داشته باشد. برای بسیاری از مسائل پژوهی در حوزۀ تاریخ اجتماعی، تصاویر یا اساساً نقش تعیینکننده دارند یا دستکم نقشی تکمیلکننده یا تصحیحکننده. در فصل هشتم کتاب به ارتباط تصاویر و تاریخ اجتماعی اشاره شده است.
در استفاده از عکسها در جایگاه منبعی برای مطالعات تاریخ اجتماعی باید مسائلی را همواره مدنظر داشت؛ عکسها مانند هر متن دیگری موضوع تفسیرهای متنوعاند و مورخ اجتماعی هم باید اصول و قواعد عمومی خوانش عکس بهمثابۀ متن را رعایت کند هم به صورت خاصتر عکس را با نگرش تاریخ اجتماعیک ببیند و تفسیر کند. فصل نهم کتاب دربارۀ این موضوع یعنی عکس و تاریخ اجتماعی بحث و بررسی میکند.
مورخ اجتماعیای که میخواهد از نتایج تحقیقات و تبیین و تحلیلهای باستانشناسان اجتماعی یا باستانشناسان با رویکردهای تاریخ فرهنگی استفاده کند، باید مکتبها و تحولات نظری در رهیافتهای متنوع باستانشناسان، بهویژه تحولات روششناختی و معرفتشناختیای را که باستانشناسی نوین از دهۀ 1960 به این سو طی کرده بشناسد. فصل دهم کتاب اختصاص به بررسی این موضوع یعنی باستانشناسی و تاریخ اجتماعی دارد.
در آخرین فصل کتاب از این موضوع سخن گفته شده است که مورخ اجتماعی را از متون ادبی چه بهری و حظی است؛ درحالیکه آنچه در ادبیات هست، از جنس گزارههای تاریخی نیست و دلالت روایت ادبی با دلالت روایت تاریخی یکسان نیست.[۱]
پانويس