كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد (قسم الإلهيات)
کشف المراد في شرح تجرید الاعتقاد (قسم الإلهیات) | |
---|---|
پدیدآوران | نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد (نویسنده)
علامه حلی، حسن بن یوسف (شارح) سبحانی تبریزی، جعفر (مقدمهنويس) سبحانی تبریزی، جعفر (حاشيه نويس) |
عنوانهای دیگر | تجرید الکلام فی تحریر العقاید الاسلام. شرح |
ناشر | مؤسسة الإمام الصادق علیهالسلام |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1382 ش |
چاپ | 2 |
موضوع | نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، 597 - 672ق. تجرید الکلام فی تحریر العقاید الاسلام - نقد و تفسیر کلام شیعه امامیه - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 210 /ن6 ت3026 1382 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، (قسم الالهيات) با مقدمه و تعليقۀ آيتاللّه سبحانى، در سال 1416 قمرى در موضوع كلام مىباشد. تجريد الاعتقاد نوشتۀ مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى كه مرحوم آقا بزرگ طهرانى در الذريعه آن را تجريد الكلام فى تحرير عقائد الاسلام ناميده است. از وزينترين، دقيقترين و محكمترين متون كلامى است كه منطبق بر عقائد اماميّه مىباشد. اين كتاب در پارهاى از موارد داراى مطالبى پيچيده مىباشد كه صاحب تعليقه، يعنى آیتالله سبحانى درصدد حل آن معضلات برآمدهاند.
ساختار و گزارش محتوا
تعليقات آيتاللّه سبحانى از فصل سوم كتاب كشف المراد كه شرح علامۀ حلى(ره) مىباشد، بر كتاب تجريد شروع شده است. اين فصل در اثبات صانع و صفات و آثارش مىباشد. طريق ذكر تعليقات به اين صورت است كه متن كتاب را آورده و در پاورقى به شرح بخشهاى لازم به تشريح پرداخته است.
در اولين مبحث كتاب كه بحث از واجبالوجود است آيت اله سبحانى در پاورقى مىفرمايد: بحث از صانع موضوع علم كلام است و بحث از صفات واجب از مسائل اين علم مىباشد.
مرحوم علاّمه حلى براى اثبات صانع استدلالى را به استناد به آيۀ «ا و لم يكف بربك انه على كل شىء شهيد» ذكر مىكند و مىگويد اين برهان لمّى است، براى اثبات خداوند. صاحب تعليقه در پاورقى توضيح مىدهد كه برهان لمّى استدلال از علت به معلول است و إنّى برعكس آن. ولى اين استدلال موجود در كتاب از نسخ هيچكدام نيست، زيرا موضوع در اين استدلال وجود مطلق است و هيچ تقييدى به وجوب يا امكان نشده است. ايشان در ادامه مىفرمايد، اين استدلال ماتن نوعى از برهان صديقين است، زيرا برهان صديقين به عبارات و اشكال مختلفى بيان شده است كه يكى از اشكالش اين استدلال است.
در فصل دوم كه بحث از صفات خداوند است، اولين صفتى كه مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى در اين جا بدان پرداخته است، قادر بودن خداوند است كه آيتاللّه سبحانى در مورد قدرت توضيحاتى مفصل دارد كه مىفرمايد: منظور از قدرت اين است كه خداوند فاعل مختار است، نه فاعل موجب مثل آتش كه موجب حرارت است. ايشان مىفرمايد، ماتن توضيحى در اين باره نداده است؛ ولى اختلافى كه در تفسير قدرت بين متكلمين و فلاسفه وجود دارد، باعث بوجود آمدن شبهاتى شده است كه براى روشن شدن آن ابتدائا بايد به ادله طرفين بپردازيم، سپس در سدد ردّ شبهات بربيائيم.
در صفت حىّ نيز آيتاللّه سبحانى تعليقهاى دارد كه بعضى از صفات از صفات ديگر خداوند متولد مىشوند.
صفت حىّ نيز عبارتست از درّاك فعّال كه مدرک همان عالم است، فعال نيز همان قادر است، وقتى كه ثابت شد خداوند عالم و قادر است، لاجرم ثابت مىشود كه حىّ است، بدون اين كه نيازى به برهان باشد.
فصل سوم كتاب كه اختصاص به افعال خداوند دارد، داراى چند مسئله است كه اولين آنها عبارتست از اثبات عقلى بودن حسن و قبح. آيتاللّه سبحانى در پاورقى دارد كه اين مسئله از مسائل مهم در علم كلام است و مسائل كلامى زيادى مبتنى بر اين مسئله هستند كه عبارتند از:
- لزوم عقلى بر معرفت خداوند.
- وجوب تنزيه افعال خداوند از عبث بودن.
- لزوم تكليف بندگان.
- لزوم بعثت انبياء.
- لزوم نظر در برهان مدّعى نبوت.
- علم به صدق مدعى نبوت.
- خاتميت و استمرار احكام شرعى.
- ثبات و دوام اصول اخلاقى.
- لزوم حكمت در مصائب و بلايا.
- عدل الهى. ايشان اثبات موارد فوق را فرع بر اثبات عقلى بودن حسن و قبح مىدانند و مىفرمايند، چهار مسئلۀ ديگر با اثبات عدل الهى ثابت مىشود كه عبارتند از:
1-قبح عقاب بلا بيان 2-قبح تكليف بما لا يطاق 3-عدم سلب اختيار با قضا و قدر 4-اختيار انسان مكلف. ايشان پارهاى از مسائل اصولى در ابواب ملازمات مثل ملازمۀ بين مقدمه و ذى المقدمه را نيز مبتنى بر اين اصل عقلائى مىداند.
حضرت آیتالله سبحانى در بحث قضا و قدر نيز به يك نكته لغوى جالبى اشاره مىكند كه در معناى قضا تعابير مختلفى گفته شده است؛ ولى حق اين است كه قضا يك معنا بيشتر ندارد و آن فعل صادره از اتقان است و بقيۀ معانى صورتهاى مختلفى از همين يك معنا هستند، ناگفته نماند اين نظريۀ مشهورى از ايشان است كه در مورد كلماتى كه معانى گوناگون دارند با استناد به چند كتاب مثل مقاييس اللغة همۀ معانى مختلف را به يك معنا برمىگردانند.
صاحب تعليقه در فصل اصلحيت خداوند مىنويسد: منظور از اصلح؛ يعنى خداوند با بندگانش غير از اصلح براى آنها انجام نمىدهد. در مورد اين كلام استشهاد به قول شيخ مفيد مىكند كه مىفرمايد: ان اللّه تعالى لا يفعل بعباده ما داموا مكلفين الا اصلح الاشياء لهم فى دينهم و دنياهم و انه لا يدّخرهم صلاحا و لا نفعا و إن من اغناه فقد فعل به الا صلح فى التدبير و كذلك من افقره و من اصحّه و من امرضه فالقول فيه كذلك.
مقصد چهارم كتاب، در بحث نبوت است ماتن اولين مسئلهاى كه مطرح مىكند، حسن بعثت است كه آيتاللّه سبحانى اين جا تعليقهاى دارد، مىفرمايد: قبلا گفتيم كه حسن به چهار صورت واجب، مستحب، مباح و مكروه مىباشد و اين بدان معناست كه حسن ملازم وجوب نيست؛ در حالى كه خواجه نصيرالدين اين جا از حسن بعثت و وجوب آن را نتيجه مىگيرد.
در بحث از عصمت انبيا نيز مىفرمايد: جا داشت قبل از حكم به اتصاف انبيا به عصمت تعريف و ماهيت عصمت را بيان مىكرد، يك پاورقى ديگر هم طريق معرفت به صدق ادعاى نبوت دارد، مىفرمايد: در معجزه سه قيد ذكر كردهاند كه عبارتند از: 1-يا بايد نبوت كار غير عادّى باشد يا نفى كار عادّى 2-خارق عادت باشد 3-مطابق دعوايش باشد، مىفرمايد: ظاهر سه قيد اول ما را از قيد دوم بىنياز مىگرداند، زيرا ثبوت كار غير عادى ملازم است با خرق عادت. همين طور نفى كار عادى.
آیتالله سبحانى در بحث امامت كه سخن از وجوب نصب امام بر خداوند و وجوب عصمت امام و فضيلتش از غير و همين طور فضيلت حضرت على(ع) از غير خودش به ميان آمده است.
تقريبا هيچ تعليقهاى بر كلام ماتن و شارح نفيا و اثباتا ندارد.
در مقصد ششم كه متعلق به معادات اولين مسئلهاى كه خواجه مطرح كرده است، امكان خلق عالم آخرت است، ايشان مىفرمايند: ايجاب معاد متوقف بر اين مسئله است. امّا آيتاللّه سبحانى در پاورقى دارد كه خير اثبات معاد متوقف بر امكان عالم آخرت نيست، بلكه متوقف بر اثبات مكان براى حشر و نشر و بهشت و جهنم است. ايشان مىفرمايند: ظاهر قرآن نيز اين است كه عالم آخرت بعد از برچيده شدن اين عالم ايجاد خواهد شد. آيۀ 14 سورۀ انبيا دال بر اين معناست كه مىفرمايد: يوم نطوى السماء كطى السجل للكتب كما بدأنا اوّل خلق نعيده وعدا علينا انّا كنّا فاعلين.
حضرت آيتاللّه سبحانى در بحث از جواز عفو نيز به نكته جالب توجهى اشاره كرده مىفرمايند:
عفو؛ يعنى محو گناه و مغفرت؛ يعنى ستر گناه كه گاهى در معناى واحدى استعمال مىشوند. ايشان در وجوب غفران معصيت به هنگام توبه نيز تعليقهاى دارد كه مىفرمايد: در وجوب قبول توبه اختلاف است، معتزله به عقلى بود وجوب توبه قائلند؛ اما اماميّه به سمعى بودن آن ايشان به كلامى از شيخ مفيد استناد مىكند كه فرموده است: اتفقت الاماميّة على ان قبول التوبه بفضل من اللّه عز و جل و ليس بواجب فى العقول، اسقاطها لما سلف من استحقاق العقاب، لو لا أنّالسمع ورد باسقاطها لجاز فى العقول بقاء التائبين على شرط الاستحقاق و رافقهم على ذلك اصحاب الحديث و اجمعت المعتزله على خلافهم و زعموا ان التوبه مسقطة لما سلف من العقاب على الوجوب.
همچنين در بحث از سقوط عقاب با توبه مىفرمايند: دو نوع برداشت در اين جا هست، عدهاى قائلند كه توبه بنفسه اگر جامع شرائط باشد، باعث سقوط عقاب مىشود؛ اما عدهاى مىگويند توبه باعث كثرت ثواب مىشود كه اين كثرت ثواب باعث سقوط عقاب مىگردد كه مصنف به وجه اول قائل شدهاند.
معرفى نسخه
كتاب حاضر در يك جلد و در قطع وزيرى در سال 1383 توسط مؤسسۀ امام صادق(ع) در قم منتشر شده است. شابك كتاب 30271382 ت 210/56 مىباشد.
در آخر كتاب فقط يك فهرست براى موضوعات كتاب آمده است.