۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
او در اوايل عمر خود به شهر مقدس قم آمد و در آنجا ساكن شد و محل تدريس خود را مدرسه معصومه (س) قرار داد<ref>اعيان الشيعه، ج7، ص470 - [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]]، ج3، ص114 - روضات الجنات، ج4، ص196.</ref> و خود مدتها مدرس كلام و فلسفه و علوم ديگر بود. از اين رو چون در قم بسيار ماندگار شده به قمى نيز مشهور است. | او در اوايل عمر خود به شهر مقدس قم آمد و در آنجا ساكن شد و محل تدريس خود را مدرسه معصومه (س) قرار داد<ref>اعيان الشيعه، ج7، ص470 - [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]]، ج3، ص114 - روضات الجنات، ج4، ص196.</ref> و خود مدتها مدرس كلام و فلسفه و علوم ديگر بود. از اين رو چون در قم بسيار ماندگار شده به قمى نيز مشهور است. | ||
از مهمترين همدرسان و معاصران آن بزرگوار مىتوان [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|ملا محسن فيض كاشانى]] | از مهمترين همدرسان و معاصران آن بزرگوار مىتوان [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|ملا محسن فيض كاشانى]] (داماد ملا صدرا) را نام برد. ملا محمد يوسف الموتى و شيخ حسين تنكابنى نيز همدرس و معاصر ايشان بودهاند. | ||
==ويژگيهاى علمى و فكرى== | ==ويژگيهاى علمى و فكرى== | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
بلكه با توجه به دلايل قطعى عقلى و نقلى به كتاب و سنت مىنگريست و در صورت مخالفت آنها با براهين عقلى آنها را به گونهاى مناسب تأويل مىنمود. از همين رو در بسيارى از موارد به نصوص و ظواهر آيات و روايات استدلال مى كرد و با دلايل غير قطعى از آنها دست بر نمىداشت. | بلكه با توجه به دلايل قطعى عقلى و نقلى به كتاب و سنت مىنگريست و در صورت مخالفت آنها با براهين عقلى آنها را به گونهاى مناسب تأويل مىنمود. از همين رو در بسيارى از موارد به نصوص و ظواهر آيات و روايات استدلال مى كرد و با دلايل غير قطعى از آنها دست بر نمىداشت. | ||
آیتالله | آیتالله قاضى طباطبايى ژرفنگرى ايشان را چنين مىستايد: آنان كه از محقق لاهيجى نامى بردهاند وى را به صفت تحقيق و تدقيق ستودهخ اند، چنانكه در كتاب گوهر مراد ااز روى تحقيق و سخن رانده و مثل بعضى از متكلمين كه در كتب خود نهايت درجه تعصب را روا دانسته و از راهنمايى دليل و برهان عدول و عصبيت و تقليد تمسك به ظاهر صرف، وى را از حق بازداشته است، نبوده و بر صنفى تعصب نكرده و تقليد قومى را روا ندانسته و آنچه دليل، وى را بر آن راهنمايى كرده قبول فرموده است.<ref>مقدمه مجموع الرسائل و مقالات فلسفى آیتالله رفيعى، ص16، به نقل از مقدمه طبع جديد گوهر مراد، ص11.</ref> | ||
آن بزرگوار هر چند به موجب نياز شديد جامعه بيشتر تلاشهاى قلمى اش را صرف مؤلف كتاب مسائل اعتقادى و كلامى و فلسفى نمود، در علوم عقلى نيز استاد بود. نتايج الافكار درا اين باره مىگويد: (ملا عبدالرزاق) در علوم عقليه و نقليه از عالى دستگاهان ذى استعداد بوده. ... | آن بزرگوار هر چند به موجب نياز شديد جامعه بيشتر تلاشهاى قلمى اش را صرف مؤلف كتاب مسائل اعتقادى و كلامى و فلسفى نمود، در علوم عقلى نيز استاد بود. نتايج الافكار درا اين باره مىگويد: (ملا عبدالرزاق) در علوم عقليه و نقليه از عالى دستگاهان ذى استعداد بوده. ... <ref>نتايج الافكار، ص536 به نقل از مفاخر اسلام، ج7.</ref> | ||
اما اينكه مؤلف [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] در مورد ايشان مىگويد: در فقه و حديث و اصول بصيرتى نداشته<ref>روضات العلماء، ج3، ص114.</ref> هيچ درست نيست، زيرا روش خاص مؤلف رياض العلماست كه حكيمان و فيلسوفان را همه جا صوفى ناوارد به امور دينى و ادبيات عرب معرفى مىكند. مثلا درباره ملا رجبعلى تبريزى فيلسوف مشهور عهد صفوى در اصفهان مىنويسد زاهد، فاضل، حكيم، ماهر و صوفى بود اما معرفتى به علوم دينى و ادبى و عربى نداشت! در هر صورت اين نسبتهاى ناثواب اختصاص به ملا عبدالرزاق ندارد. | اما اينكه مؤلف [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] در مورد ايشان مىگويد: در فقه و حديث و اصول بصيرتى نداشته<ref>روضات العلماء، ج3، ص114.</ref> هيچ درست نيست، زيرا روش خاص مؤلف رياض العلماست كه حكيمان و فيلسوفان را همه جا صوفى ناوارد به امور دينى و ادبيات عرب معرفى مىكند. مثلا درباره ملا رجبعلى تبريزى فيلسوف مشهور عهد صفوى در اصفهان مىنويسد زاهد، فاضل، حكيم، ماهر و صوفى بود اما معرفتى به علوم دينى و ادبى و عربى نداشت! در هر صورت اين نسبتهاى ناثواب اختصاص به ملا عبدالرزاق ندارد. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
البته نبايد از يك شخص حكيم و فيلسوف انتظار داشت همانطور كه در حكمت و فلسفه استاد است در فقه و اصول و حديث نيز سرآمد عصر خود باشد. و نامورانى چون [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] را بايد شخصيتى استثنائى دانست كه هم فقه نامى و هم فيلسوفى بزرگ بود. ملا عبدالرزاق خود در ديوانش مىگويد: | البته نبايد از يك شخص حكيم و فيلسوف انتظار داشت همانطور كه در حكمت و فلسفه استاد است در فقه و اصول و حديث نيز سرآمد عصر خود باشد. و نامورانى چون [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] را بايد شخصيتى استثنائى دانست كه هم فقه نامى و هم فيلسوفى بزرگ بود. ملا عبدالرزاق خود در ديوانش مىگويد: | ||
{| | {| class="wikitable poem" | ||
|- | |- | ||
!چه شبها كه در حجره خوابم نبود!! | !چه شبها كه در حجره خوابم نبود!! | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
|} | |} | ||
به علاوه حكيم لاهيجى در برههاى از قرن يازدهم رئيس حوزه علميه قم شناخته شد و شاگردى مانند قاضى سعيد قمى تربيت كرد. كه مدتها قاضى بزرگ شهر مذهبى قم بوده است و همانگونه كه آیتالله | به علاوه حكيم لاهيجى در برههاى از قرن يازدهم رئيس حوزه علميه قم شناخته شد و شاگردى مانند قاضى سعيد قمى تربيت كرد. كه مدتها قاضى بزرگ شهر مذهبى قم بوده است و همانگونه كه آیتالله خويى(ره) در مورد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] فرموده: او با نوشتن تفسير و كتابهاى علمى و فلسفى مورد نياز جامعه، خود را قربانى كرده و گرنه مرجع تقليد مىشد.<ref>سخنرانى شهيد [[مطهری، مرتضی|آیتالله مطهرى]] در كتاب گفتار ماه سال سوم، ص47.</ref> حكيم ما نيز با سنگردارى در اين بعد اينگونه قربانى شده است.<ref>مقدمه طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص3.</ref> | ||
==ويژگىهاى اخلاقى و اجتماعى== | ==ويژگىهاى اخلاقى و اجتماعى== | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
در قصص الخاقانى آمده است كه: ازجمله حكماى برهان آفرين افلاطون قرين، حضرت مولانا عبدالرزاق است كه فى مابين حكما و علماء در دانايى طاق و در فضيلت مشهور آفاق است. جناب معظم اليه لاهيجى الاصل و در فن حكمت دانى از اجله حكماى عصر صاحب قرانى (شاه عباس دوم) است. در علم شعر نيز كه شمهاى از كمالات اوست زبر دست است. از تخلص آن مرتاض در سخنورى فياض است. .... <ref>قصص الخاقانى، ج2 ولى قلى بيك شاملوى هر وى به نقل از مفاخر اسلام، ج7، ص23.</ref> | در قصص الخاقانى آمده است كه: ازجمله حكماى برهان آفرين افلاطون قرين، حضرت مولانا عبدالرزاق است كه فى مابين حكما و علماء در دانايى طاق و در فضيلت مشهور آفاق است. جناب معظم اليه لاهيجى الاصل و در فن حكمت دانى از اجله حكماى عصر صاحب قرانى (شاه عباس دوم) است. در علم شعر نيز كه شمهاى از كمالات اوست زبر دست است. از تخلص آن مرتاض در سخنورى فياض است. .... <ref>قصص الخاقانى، ج2 ولى قلى بيك شاملوى هر وى به نقل از مفاخر اسلام، ج7، ص23.</ref> | ||
استاد [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلال الدين آشتيانى]] | استاد [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلال الدين آشتيانى]] در باره ايشان چنين مىنويسد: يكى از اساتيد بزرگ فلسفه و حكمت و كلام در دوران اخير فيلسوف علامه و حكيم متأله آخوند ملا عبدالرزاق لاهيجى است كه از اعاظم تلاميذ آخوند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]و از اجله محققان عصر خود در حكمت مشاء و اشراق و يكى از بزرگترين متكلمان در چهار قرن اخير بلكه يكى از محققترين متكلمان در دوره اسلامى مىباشد. .. در بين محققان بعد از خواجه به جز [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]و مير داماد به عقيده نگارنده نظير ندارد ولى همانگونه كه استاد ما آقاى ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى فرموده است: مقامات و مراتب علمى و قدر اين فيلسوف مخفى مانده است.<ref>منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج1، ص272.</ref> | ||
==آيا آن حكيم صوفى مشرب بود== | ==آيا آن حكيم صوفى مشرب بود== | ||
حكيم ملا عبدالرزاق لاهيجى به معنى واقعى عارف بود و بى بند و بارى در غالب قلندرى و مرشد و مريدى را سخت دشمن مىداشت. شهيد محراب آیتالله | حكيم ملا عبدالرزاق لاهيجى به معنى واقعى عارف بود و بى بند و بارى در غالب قلندرى و مرشد و مريدى را سخت دشمن مىداشت. شهيد محراب آیتالله قاضى طباطبايى(ره) در مقدمه چاپ نشدهاش به كتاب گوهر مراد ضمن توضيح اين مطلب مىگويد: همه عالمان ربانى، عارف و صوفى صافى بودهاند ولى در زمان دولت صفويه نظر به اينكه تصوف به معنى بى بند و بارى در قالب قلندرى و پيرى و مريدى و دريوزگى و شلختگى وضع ناهنجارى پيدا كرده بود گروهى از عالمان ظاهرى هر كس را كه حالت عارفانه و از غير خدا بريدن داشت به تصوف - به اين معين - متهم مىكردند چنانكه [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]و حكيم لاهيجى از اين گونه نسبتهاى ناروا در امان نماندند از آن جمله [[ميرزا عبدالله افندى]] مؤلف [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] درباره بسيارى از بزرگان چنين نسبتهايى داده و درباره حكيم لاهيجى نيز نوشته: او صوفى مشرب بود.<ref>[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]]، ج3، ص114.</ref> در صورتى كه او از علماى ربانى و جامع علوم ظاهر و باطنى و از عرفاى الهى است نه از صوفيه ساختگى و بازيچه اغراض شوم. آنگاه اضافه مىفرمايد: غرض ما از عرفا و صوفيه آن علماى ربانى و عرفاى الهى هستند كه به رياضات شرعى و مجاهدات نفسانى از هوا و هوس نفس رسته و دل در محبت خدا بسته و سر بر آستانه مطابعت طريقه محمد و آل محمد(ع) گذاشته و طريق مخالفان آنها را هشته و خداوند عالم درهاى حكمت و معارف را به رويشان گشوده و قلوبشان را به نور معرفت منور كرده و دلشان را مخزن علوم الهى نموده و ايشان هم از ما سوى الله صرفنظر كردهاند و فكر و ذكرشان به عير از خدا چيز ديگرى نيست. ... <ref>مقدمه چاپ نشده به گوهر مراد به نقل از طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص10 - 9.</ref> | ||
==تأليفات== | ==تأليفات== | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
1- گوهر مراد: اين كتاب جامعترين تأليفات ايشان است كه شامل عمدهترين مسائل كلام و حكمت و اخلاق و عرفان و اصول خمسه است. | 1- گوهر مراد: اين كتاب جامعترين تأليفات ايشان است كه شامل عمدهترين مسائل كلام و حكمت و اخلاق و عرفان و اصول خمسه است. | ||
آیتالله | آیتالله رفيعى قزوينى در تجليل از اين كتاب مىنويسد: كتاب مستطاب گوهر مراد كه مؤلف آن مرحوم حكيم كامل مولانا عبدالرزاق لاهيجى(ره) است كتاب مرغوب و مطبوع است و در تحقيق مسائل دينيه و معارف الهيه وحيد و فريد است.<ref>مقدمه مجموع رسائل و مقالات فلسفى آیتالله رفيعى، ص17 به نقل از مقدمه طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص11.</ref> | ||
آیتالله | آیتالله قاضى طباطبايى نيز درباره آن مىنويسد: از اشهر تأليفات محقق لاهيجى كتاب گوهر مراد است كه به زبان فارسى با عبارات سليس و دلپذير تأليف فرموده است و از نفيسترين كتبى است كه به زبان فارسى در اصول دين و معارف الهيه و عقايد دينيه اسلاميه نوشته شده است.<ref>همان.</ref> | ||
2- شورا: اين كتاب كه شرحى است بر تجريد الاعتقاد [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] نزد علاقهمندان فلسفه شهرتى به سزا دارد و مانند گوهر مراد و شوارق از جمله تصانيف محققانه اوست.<ref>رياض العارفين، چاپ آفتاب تهران، ص391</ref>. | 2- شورا: اين كتاب كه شرحى است بر تجريد الاعتقاد [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] نزد علاقهمندان فلسفه شهرتى به سزا دارد و مانند گوهر مراد و شوارق از جمله تصانيف محققانه اوست.<ref>رياض العارفين، چاپ آفتاب تهران، ص391</ref>. | ||
آیتالله | آیتالله [[جوادی آملی، عبدالله|جوادى آملى]] در مورد جايگاه اين كتاب مىگويد: صاحب شوارق تقريبا مهمترين كتاب كلامى شيعه را تأليف كرد.<ref>كلام جديد در گذر انديشهها، ص22.</ref> | ||
3- سرمايه ايمان: گزيدهاى از گوهر مراد و حاوى تمام ابواب اعتقادات است. | 3- سرمايه ايمان: گزيدهاى از گوهر مراد و حاوى تمام ابواب اعتقادات است. | ||
4- حاشيه بر شرح اشارات: متن آن تأليف [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و شرح آن از [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير طوسى]] | 4- حاشيه بر شرح اشارات: متن آن تأليف [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و شرح آن از [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير طوسى]] است استاد [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلال الدين آشتيانى]] اين تأليف را حاكى از عظمت مقام علمى مؤلف آن مىداند. | ||
5- حواشى بر تعليقات حكيم خفرى بر الهيات شرح تجريد. | 5- حواشى بر تعليقات حكيم خفرى بر الهيات شرح تجريد. |
ویرایش