۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
#گاه به اشتباهات جزئى كه معمولاً در چاپ و استنساخ رخ مىدهد، اشاره شده است؛ نظير اينكه مىگويد: «نسب حسين بن محمد علوى به حسن بن الإمام زينالعابدين غلط و صواب آن حسين است؛ زيرا [[امام سجاد(ع)]]، فرزندى به نام حسن نداشته است». | #گاه به اشتباهات جزئى كه معمولاً در چاپ و استنساخ رخ مىدهد، اشاره شده است؛ نظير اينكه مىگويد: «نسب حسين بن محمد علوى به حسن بن الإمام زينالعابدين غلط و صواب آن حسين است؛ زيرا [[امام سجاد(ع)]]، فرزندى به نام حسن نداشته است». | ||
#در مواردى تنافى دو تاريخ را نشان داده است؛ مانند اينكه مىگويد: «اينكه گفته شده: نسخه خطى در سال 1297 در تملك سلطان حسين صفوى بوده صحيح نيست؛ زيرا وفات شاه حسين در سال 1135 بوده است». | #در مواردى تنافى دو تاريخ را نشان داده است؛ مانند اينكه مىگويد: «اينكه گفته شده: نسخه خطى در سال 1297 در تملك سلطان حسين صفوى بوده صحيح نيست؛ زيرا وفات شاه حسين در سال 1135 بوده است». | ||
#در پارهاى موارد درباره يك نكته تحقيق شده است؛ نظير بررسى مذهب [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]] | #در پارهاى موارد درباره يك نكته تحقيق شده است؛ نظير بررسى مذهب [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]] <ref>ر.ك: همان، ص64-65</ref>. | ||
آنچه گفته شد، اشارهاى گذرا به كاوشهاى نويسنده در اين اثر بود. بخش عمده كار وى، اين است كه از اول تا آخر كتاب بهمناسبتى افرادى را از گردونه تشيع به معنى عام آن بيرون كرده كه به مواردى اشاره مىشود: | آنچه گفته شد، اشارهاى گذرا به كاوشهاى نويسنده در اين اثر بود. بخش عمده كار وى، اين است كه از اول تا آخر كتاب بهمناسبتى افرادى را از گردونه تشيع به معنى عام آن بيرون كرده كه به مواردى اشاره مىشود: | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
#در ج1، ص421، ذيل سخن صاحب «الذريعة» كه شيخ شمسالدين محمد بن ابىبكر بن محمد الخبيصى در خطبهاش بعد از نام پيامبر(ص) دارد: «آله الطيبين الطاهرين المبجلين»، مىگويد: «اين بهتنهايى دليلى بر شيعه بودن نيست؛ چون بسيارى از اهل سنت نيز چنين مىگويند» و... <ref>همان، ص65</ref>. | #در ج1، ص421، ذيل سخن صاحب «الذريعة» كه شيخ شمسالدين محمد بن ابىبكر بن محمد الخبيصى در خطبهاش بعد از نام پيامبر(ص) دارد: «آله الطيبين الطاهرين المبجلين»، مىگويد: «اين بهتنهايى دليلى بر شيعه بودن نيست؛ چون بسيارى از اهل سنت نيز چنين مىگويند» و... <ref>همان، ص65</ref>. | ||
بههرحال نويسنده افرادى را كه مذهبشان مورد بحث است، سنى شمرده است؛ نظير شبسترى، محىالدين بن عربى، عطار، خيام، [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]] | بههرحال نويسنده افرادى را كه مذهبشان مورد بحث است، سنى شمرده است؛ نظير شبسترى، محىالدين بن عربى، عطار، خيام، [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]] و [[عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلالالدین|عبدالرزاق كاشانى]] <ref>همان، ص66</ref>. | ||
بايد توجه داشت كه وظيفه يك كتابشناس در ردهبندى مؤلفان و مذاهب آنان چيست؟ و اگر هر شخص منصفى بهجاى آقابزرگ تهرانى بود، كتابهاى افرادى چون شريعت سنگلجى را در رديف چه گروهى ثبت مىكرد؟ آيا مىتوان اين دسته را جزء يهود يا نصارا و مجوس يا كمونيستها جا داد؟ يا بايد گفت مسلمان، ولى منحرف بودند. نكته ديگر اينكه عمده ايرادات جناب مؤلف بر ذريعه تهرانى، مربوط به اين است كه مؤلف فلان كتاب، معلوم نيست شيعه باشد و از كجا تشيعش ثابت شده و بنابراين از موضوع كتاب خارج است، ولى آنهم با ديدگاههاى خاص جناب مؤلف كه نمونههايى از آن ذكر شد. بنابراين، اين كتاب را نمىتوان تصحيح همهجانبه ذريعه دانست. علاوه بر اين، بسيارى را خود تهرانى هم مىدانسته شيعه نيستند و به جهاتى نامشان را آورده است؛ مثلاً در ج14، ص160، از شرح نهج البلاغة محمد محيىالدين عبدالحميد معاصر ياد كرده است و تهرانى بهتر از شرفالدين مىدانسته كه وى سنى است و نه شيعه <ref>همان</ref>. | بايد توجه داشت كه وظيفه يك كتابشناس در ردهبندى مؤلفان و مذاهب آنان چيست؟ و اگر هر شخص منصفى بهجاى آقابزرگ تهرانى بود، كتابهاى افرادى چون شريعت سنگلجى را در رديف چه گروهى ثبت مىكرد؟ آيا مىتوان اين دسته را جزء يهود يا نصارا و مجوس يا كمونيستها جا داد؟ يا بايد گفت مسلمان، ولى منحرف بودند. نكته ديگر اينكه عمده ايرادات جناب مؤلف بر ذريعه تهرانى، مربوط به اين است كه مؤلف فلان كتاب، معلوم نيست شيعه باشد و از كجا تشيعش ثابت شده و بنابراين از موضوع كتاب خارج است، ولى آنهم با ديدگاههاى خاص جناب مؤلف كه نمونههايى از آن ذكر شد. بنابراين، اين كتاب را نمىتوان تصحيح همهجانبه ذريعه دانست. علاوه بر اين، بسيارى را خود تهرانى هم مىدانسته شيعه نيستند و به جهاتى نامشان را آورده است؛ مثلاً در ج14، ص160، از شرح نهج البلاغة محمد محيىالدين عبدالحميد معاصر ياد كرده است و تهرانى بهتر از شرفالدين مىدانسته كه وى سنى است و نه شيعه <ref>همان</ref>. |
ویرایش