۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '، ') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
محمد حسين در ده سالگى وارد حوزه علميه نجف شد. ادبيات عرب، حساب، نجوم، فقه و اصول را با پشتكار و شوق فراوان فرا گرفت. عطش يادگيرى او را بى قرار كرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگيرى علوم بيشتر. | محمد حسين در ده سالگى وارد حوزه علميه نجف شد. ادبيات عرب، حساب، نجوم، فقه و اصول را با پشتكار و شوق فراوان فرا گرفت. عطش يادگيرى او را بى قرار كرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگيرى علوم بيشتر. | ||
محمد حسين در كنار تحصيل علوم حوزوى به مطالعه عميق در ادبيات عرب پرداخت. ذوق ادبى خوبى داشت. نثر و نظم زيباى نوشتهها و سرودههاى او از ابتداى نوجوانى، هويداى روح لطيف و مهربانش بود. محمد حسين از ابتداى نوجوانى به سرودن شعر و نويسندگى پرداخت. پانزده ساله بود كه کتاب «العبقات العنبريه» را درباره خاندان خود نوشت. هنوز هيجده بهار بيش نديده بود كه دروس سطح حوزه را به پايان برد و به درس خارج فقه و اصول آيه الله سيد محمد كاظم يزدى و آيه الله [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانى]] | محمد حسين در كنار تحصيل علوم حوزوى به مطالعه عميق در ادبيات عرب پرداخت. ذوق ادبى خوبى داشت. نثر و نظم زيباى نوشتهها و سرودههاى او از ابتداى نوجوانى، هويداى روح لطيف و مهربانش بود. محمد حسين از ابتداى نوجوانى به سرودن شعر و نويسندگى پرداخت. پانزده ساله بود كه کتاب «العبقات العنبريه» را درباره خاندان خود نوشت. هنوز هيجده بهار بيش نديده بود كه دروس سطح حوزه را به پايان برد و به درس خارج فقه و اصول آيه الله سيد محمد كاظم يزدى و آيه الله [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانى]] راه يافت. | ||
روح ناآرامى داشت. ادبيات عرب و تاريخ نتوانست عطش ذهنش را فرو نشاند. به اميد اينكه گمشدهاش را در اشعار شاعران و تاريخ خاندانش بيايد، سالها در وادى شعر و ادب و تاريخ گام نهاد. اما باز تشنه بود. شگفت كه خود نمى دانست تشنه چيست! به سراغ بركه حكمت و فلسفه رفت تا روح تشنهاش را سيراب نمايد. وى در اين باره مى گويد: | روح ناآرامى داشت. ادبيات عرب و تاريخ نتوانست عطش ذهنش را فرو نشاند. به اميد اينكه گمشدهاش را در اشعار شاعران و تاريخ خاندانش بيايد، سالها در وادى شعر و ادب و تاريخ گام نهاد. اما باز تشنه بود. شگفت كه خود نمى دانست تشنه چيست! به سراغ بركه حكمت و فلسفه رفت تا روح تشنهاش را سيراب نمايد. وى در اين باره مى گويد: | ||
«تمام کتابهاى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين]]، | «تمام کتابهاى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين]]، ملا صدرا شيرازى از مشاعر، عرشيه و شرح هدايه گرفته تا اسفار و شرح اصول [[الکافی|كافى]] را نزد استادان برجسته آموختم. ..» | ||
زمانى نيز به يادگيرى علم حديث، تفسير و عرفان پرداخت تا بتواند اندكى از عطش خود بكاهد. به کتابهاى فصوص، نصوص، فكوك و ديوان اشعار مولوى، [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] و. .. پناه برد. | زمانى نيز به يادگيرى علم حديث، تفسير و عرفان پرداخت تا بتواند اندكى از عطش خود بكاهد. به کتابهاى فصوص، نصوص، فكوك و ديوان اشعار مولوى، [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] و. .. پناه برد. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
كاشف الغطا سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد ياد مى كند و مى گويد: صداى استاد مرحومم، در هر شب، پيش از سحر مرا براى نماز شب بيدار مى كند. | كاشف الغطا سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد ياد مى كند و مى گويد: صداى استاد مرحومم، در هر شب، پيش از سحر مرا براى نماز شب بيدار مى كند. | ||
كاشف الغطا چند دوره در درس خارج فقه و اصول آيه الله سيد محمد كاظم يزدى و آيه الله [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانى]] | كاشف الغطا چند دوره در درس خارج فقه و اصول آيه الله سيد محمد كاظم يزدى و آيه الله [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانى]] شركت كرد تا توانست قله اجتهاد را فتح نمايد. وى شرحى بر کتاب «العروه الوثقى» نوشته آيه الله سيد محمد كاظم يزدى نگاشت كه احتمالا نخستين شرحى است كه بر اين کتاب نوشته شده باشد، اين شرح چهار جلد است. | ||
آيه الله كاشف الغطا پس از سالها تحصيل و رسيدن به مقام اجتهاد، به تدريس آموختههايش براى طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندى و مقبره ميرزاى شيرازى در صحن حرم حضرت على عليه السلام گرد مى آمدند و در درس او شركت مى جستند. | آيه الله كاشف الغطا پس از سالها تحصيل و رسيدن به مقام اجتهاد، به تدريس آموختههايش براى طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندى و مقبره ميرزاى شيرازى در صحن حرم حضرت على عليه السلام گرد مى آمدند و در درس او شركت مى جستند. | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
===سفرهاى پربار: === | ===سفرهاى پربار: === | ||
كاشف الغطا در سفر حج با دانشمندان اهل سنت حجاز به گفتگو نشست و آنها را به وحدت فراخواند. «نزهه السمر و نهزه السفر» سفرنامه حج اوست. سپس به سوريه و لبنان رفت و مسلمانان را با ترفندهاى استعمارگران و راههاى مبارزه با آنها آشنا كرد. با علماى شيعه و سنى سخن گفت. پرهيز از اختلاف و همكارى دانشمندان شيعه و سنى از سخنان اوست كه با انديشمندان در ميان مىگذاشت. كاشف الغطا در لبنان ازدواج كرد. پس از ماهها اقامت در لبنان كه به گفتگو با دانشمندان برجسته شيعه، سنى و مسيحى، نقد مقالهها و فعاليتهاى تبليغى و علمى گذشت، به مصر رفت و به تدريس در «الازهر»، بزرگترين حوزه علميه جهان اهل سنت پرداخت. او كه نفوذ مسيحيت در مصر را احساس مى كرد. با كشيشان درباره انجيل و مسيح عليه السلام سخن گفت و اسلام را به آنها معرفى كرد. «التوضيح فى بيان ما هو الانجيل و من هو المسيح» نوشته اوست كه جلد اول آن در سال 1331 ق. | كاشف الغطا در سفر حج با دانشمندان اهل سنت حجاز به گفتگو نشست و آنها را به وحدت فراخواند. «نزهه السمر و نهزه السفر» سفرنامه حج اوست. سپس به سوريه و لبنان رفت و مسلمانان را با ترفندهاى استعمارگران و راههاى مبارزه با آنها آشنا كرد. با علماى شيعه و سنى سخن گفت. پرهيز از اختلاف و همكارى دانشمندان شيعه و سنى از سخنان اوست كه با انديشمندان در ميان مىگذاشت. كاشف الغطا در لبنان ازدواج كرد. پس از ماهها اقامت در لبنان كه به گفتگو با دانشمندان برجسته شيعه، سنى و مسيحى، نقد مقالهها و فعاليتهاى تبليغى و علمى گذشت، به مصر رفت و به تدريس در «الازهر»، بزرگترين حوزه علميه جهان اهل سنت پرداخت. او كه نفوذ مسيحيت در مصر را احساس مى كرد. با كشيشان درباره انجيل و مسيح عليه السلام سخن گفت و اسلام را به آنها معرفى كرد. «التوضيح فى بيان ما هو الانجيل و من هو المسيح» نوشته اوست كه جلد اول آن در سال 1331 ق. در صيدا چاپ شد. | ||
مجتهد جوان با شور و شعف وصف ناپذيرى به تبليغ فرهنگ شيعه و دعوت تمام مسلمانان به يكپارچگى در راه مبارزه با استعمار پرداخت. هنوز به چهل سالگى نرسيده بود ولى انديشه پر بار و سخنان جذابش همه را شيفته ساخته بود. او فرصتها را از دست نمى داد. سه سال در مصر و لبنان اقامت كرد و به ارشاد مردم پرداخت. شروع جنگ جهانى اول و اشغال عراق به دست انگليس او را براى دفاع از وطن، به بازگشت به ميهن فراخواند. | مجتهد جوان با شور و شعف وصف ناپذيرى به تبليغ فرهنگ شيعه و دعوت تمام مسلمانان به يكپارچگى در راه مبارزه با استعمار پرداخت. هنوز به چهل سالگى نرسيده بود ولى انديشه پر بار و سخنان جذابش همه را شيفته ساخته بود. او فرصتها را از دست نمى داد. سه سال در مصر و لبنان اقامت كرد و به ارشاد مردم پرداخت. شروع جنگ جهانى اول و اشغال عراق به دست انگليس او را براى دفاع از وطن، به بازگشت به ميهن فراخواند. | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
روزنامههاى مصر، سوريه و. .. مقالههاى مسمومى درباره شيعه مى نويسند. ديگر تاب نياوردم و سكوت نكردم. نه از اين نظر كه ستمى بر شيعه شده باشد و من بخواهم در برابر سيل تهمتها از آن دفاع كنم. بلكه از اين نظر كه پردههاى نادانى را از برابر چشم مسلمانان كنار بزنم تا افراد با انصاف در داورى درباره شيعه راه عدالت پيش بگيرند و عذر و بهانهاى هم براى آن دسته از دانشمندان كه ياوههايى بر زيان شيعه مى گويند و مى نويسند، باقى نماند كه بگويند دانشمندان شيعه، مذهب خود را معرفى نكردند. (اين جمله را احمد امين در ديدار با كاشف الغطا گفت) و از همه مهمتر اميد مىرود در سايه اين کتاب پيوندهاى دوستى در ميان مسلمانان استوار گردد و دشمنى از بين آنها برچيده شود. شايد پس از نوشتن اين کتاب، نويسنده کتاب «فجر الاسلام» دگر بار ننويسد «تشيع پناهگاه دشمنان اسلام بوده و هست. تشيع پناهگاه افرادى است كه مى خواهند انديشههاى پدران يهودى، نصرانى و زردشتى خود را وارد اسلام كنند.»!» | روزنامههاى مصر، سوريه و. .. مقالههاى مسمومى درباره شيعه مى نويسند. ديگر تاب نياوردم و سكوت نكردم. نه از اين نظر كه ستمى بر شيعه شده باشد و من بخواهم در برابر سيل تهمتها از آن دفاع كنم. بلكه از اين نظر كه پردههاى نادانى را از برابر چشم مسلمانان كنار بزنم تا افراد با انصاف در داورى درباره شيعه راه عدالت پيش بگيرند و عذر و بهانهاى هم براى آن دسته از دانشمندان كه ياوههايى بر زيان شيعه مى گويند و مى نويسند، باقى نماند كه بگويند دانشمندان شيعه، مذهب خود را معرفى نكردند. (اين جمله را احمد امين در ديدار با كاشف الغطا گفت) و از همه مهمتر اميد مىرود در سايه اين کتاب پيوندهاى دوستى در ميان مسلمانان استوار گردد و دشمنى از بين آنها برچيده شود. شايد پس از نوشتن اين کتاب، نويسنده کتاب «فجر الاسلام» دگر بار ننويسد «تشيع پناهگاه دشمنان اسلام بوده و هست. تشيع پناهگاه افرادى است كه مى خواهند انديشههاى پدران يهودى، نصرانى و زردشتى خود را وارد اسلام كنند.»!» | ||
«اصل الشيعه و اصولها» در سال 1351 ق. | «اصل الشيعه و اصولها» در سال 1351 ق. چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت. | ||
كاشف الغطا در اين کتاب مىنويسد: | كاشف الغطا در اين کتاب مىنويسد: | ||
خط ۲۷۷: | خط ۲۷۷: | ||
زمانى هم كاشف الغطا نامهاى به محمد على جناح، اولين نخست وزير پاكستان مى نويسد و هدفهاى استعمارى پيمانهاى نظامى آمريكا را به او گوشزد مى كند. | زمانى هم كاشف الغطا نامهاى به محمد على جناح، اولين نخست وزير پاكستان مى نويسد و هدفهاى استعمارى پيمانهاى نظامى آمريكا را به او گوشزد مى كند. | ||
سرجان تروتبيك، سفير انگليس در عراق، در تاريخ 27 محرم 1373 ق به ديدار كاشف الغطا مىرود. گفتگو بين آنها درباره كمونيسم، اسرائيل و مسايل ديگر صورت مىگيرد. كاشف الغطا جنايتهاى انگليس در جهان را به او گوشزد مى كند. سفير كه درمانده بود، مى گويد: آيا در اين کتابخانه بسيار بزرگ شما كه هزاران جلد کتاب در آن هست، کتابى عليه ما هست. سفير فكر مى كرد كه كاشف الغطا پاسخى نخواهد داشت. زيرا کتابهاى او درباره فقه، اصول، تفسير، حديث و ديگر علوم اسلامى است كه در آنها اسمى از انگليس هم نيامده است. | سرجان تروتبيك، سفير انگليس در عراق، در تاريخ 27 محرم 1373 ق به ديدار كاشف الغطا مىرود. گفتگو بين آنها درباره كمونيسم، اسرائيل و مسايل ديگر صورت مىگيرد. كاشف الغطا جنايتهاى انگليس در جهان را به او گوشزد مى كند. سفير كه درمانده بود، مى گويد: آيا در اين کتابخانه بسيار بزرگ شما كه هزاران جلد کتاب در آن هست، کتابى عليه ما هست. سفير فكر مى كرد كه كاشف الغطا پاسخى نخواهد داشت. زيرا کتابهاى او درباره فقه، اصول، تفسير، حديث و ديگر علوم اسلامى است كه در آنها اسمى از انگليس هم نيامده است. كاشف الغطا فرياد برآورد: کتاب كه چيزى نيست. قلبهاى همه ما عليه شماست. از دل يكايك ما به خاطر نيزهاى كه شما به جهان عرب زديد، خون مى چكد. | ||
گفتگوى كاشف الغطا با سفيران انگليس و آمريكا با نام «محاوره الامام مع السفيرين»، سه بار در نجف و يك بار در آرژانتين چاپ شد. | گفتگوى كاشف الغطا با سفيران انگليس و آمريكا با نام «محاوره الامام مع السفيرين»، سه بار در نجف و يك بار در آرژانتين چاپ شد. | ||
خط ۲۹۰: | خط ۲۹۰: | ||
- آیتالله سيد محسن حكيم | - آیتالله سيد محسن حكيم | ||
- آيه الله [[مغنیه، محمدجواد|محمد جواد مغنيه]] | - آيه الله [[مغنیه، محمدجواد|محمد جواد مغنيه]] (نويسنده معروف) | ||
- شهيد آيه الله قاضى طباطبايى (امام جمعه تبريز) | - شهيد آيه الله قاضى طباطبايى (امام جمعه تبريز) |
ویرایش