۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '، ') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|data-type='authorTeachers'|شيخ سديد الدين حلى (پدر علامه)؛ [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] | |data-type='authorTeachers'|شيخ سديد الدين حلى (پدر علامه)؛ [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] (دايى علامه)؛شمس الدين محمد كيشى؛شيخ نجم الدين على بن عمر كاتبى قزوينى؛خواجه نصير الدين طوسى؛ | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
مادر علامه حلى، خواهر [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق صاحب شرايع]] و دختر حسن بن ابى زكريا، يحيى بن حسن بن سعيد هذلى حلى است و يكى از زنان عفيف و پاكدامن و عالم عصر خويش بوده و در خانه علم و شرف بزرگ شده بود. | مادر علامه حلى، خواهر [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق صاحب شرايع]] و دختر حسن بن ابى زكريا، يحيى بن حسن بن سعيد هذلى حلى است و يكى از زنان عفيف و پاكدامن و عالم عصر خويش بوده و در خانه علم و شرف بزرگ شده بود. | ||
علامه، دوران كودكى خويش را تحت تربيت پدر و مادر دلسوز و عالمش و تحت نظارت دايى بزرگوارش، [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] | علامه، دوران كودكى خويش را تحت تربيت پدر و مادر دلسوز و عالمش و تحت نظارت دايى بزرگوارش، [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] كه همچون پدرى مهربان براى او زحمت مىكشيد، گذراند. | ||
==کسب علم و دانش== | ==کسب علم و دانش== | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
كثرت تأليفات علامه و سخنانى كه از معاصران او در بارهاش به ما رسيده است، حاكى از رتبه والاى علمى اوست. وقتى از [[خواجه نصير الدين طوسى]] هنگام بازگشت از حله در باره مشاهداتش سؤال كردند، در جواب گفت: «رأيت خريتا ماهرا و عالما إذا جاهد فاق». | كثرت تأليفات علامه و سخنانى كه از معاصران او در بارهاش به ما رسيده است، حاكى از رتبه والاى علمى اوست. وقتى از [[خواجه نصير الدين طوسى]] هنگام بازگشت از حله در باره مشاهداتش سؤال كردند، در جواب گفت: «رأيت خريتا ماهرا و عالما إذا جاهد فاق». | ||
مقصودش از خريت ماهر، [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] | مقصودش از خريت ماهر، [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] و از عالم، علامه حلى بود. در اين تعبير، از كلمه عالم استفاده شده است و با توجه به اينكه هنگام وفات خواجه، علامه 24 ساله بوده است و اين جمله قبل از آن گفته شده، مىتوان به مقام والاى علمى او پى برد. | ||
از سوى ديگر، هنگام وفات [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]]، | از سوى ديگر، هنگام وفات [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]]، علامه حداكثر 28 سال سن داشته است و در اين زمان رياست شيعه اماميه به عهده او واگذار مىشود. اضافه بر اينكه او ملقب به علامه (بدون هيچ قيدى) گشته است و هيچكس در هيچ زمانى، چنين لقبى را كه مورد اتفاق جميع علما باشد، بهدست نياورده است. | ||
لقب آيه الله نيز در آن زمان و قبل از آن، اختصاص به او داشته است و تا آن زمان، هيچكس به اين لقب مفتخر نشده بود. با توجه به آنچه گفته شد، مقام علمى او آنگاه آشكارتر مىشود كه بدانيم در زمان او در حله 400 مجتهد بوده است. | لقب آيه الله نيز در آن زمان و قبل از آن، اختصاص به او داشته است و تا آن زمان، هيچكس به اين لقب مفتخر نشده بود. با توجه به آنچه گفته شد، مقام علمى او آنگاه آشكارتر مىشود كه بدانيم در زمان او در حله 400 مجتهد بوده است. | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
علامه حلى، در فقه و اصول، بيشتر، از دايى خويش، [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] | علامه حلى، در فقه و اصول، بيشتر، از دايى خويش، [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] متاثر است؛ بهگونهاى كه مثلا بافت بسيارى از عبارات «ارشاد» علامه، همان بافت عبارات «شرايع» محقق است كه علامه با اختصار بسيار و باببندى بديع، شكل و صورتى نو به آن داده است. | ||
تاثير علامه بر علماى پس از خود، در فقه و صول، بسيار چشمگير بوده است. پارهاى از اجتهادات او، مثل مسئله عدم تنجس آب چاه به صرف ملاقات با نجاست، در تمام قرون بعد از وى تاكنون، از طرف علما پذيرفته شده است. | تاثير علامه بر علماى پس از خود، در فقه و صول، بسيار چشمگير بوده است. پارهاى از اجتهادات او، مثل مسئله عدم تنجس آب چاه به صرف ملاقات با نجاست، در تمام قرون بعد از وى تاكنون، از طرف علما پذيرفته شده است. | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
در سال 716ق كه سلطان محمد خدابنده فوت كرد، علامه به حله بازگشت و مشغول تأليف و تدريس و تربيت علما و تقويت مذهب و ارشاد مردم شد؛ بهگونهاى كه طالبان علم، از هرطرف بهسوى او شتافتند. از آن پس، علامه، تا سال 726ق كه چشم از جهان فروبست، از حله خارج نشد، مگر براى اداى مناسك حج در اواخر عمر شريفش. | در سال 716ق كه سلطان محمد خدابنده فوت كرد، علامه به حله بازگشت و مشغول تأليف و تدريس و تربيت علما و تقويت مذهب و ارشاد مردم شد؛ بهگونهاى كه طالبان علم، از هرطرف بهسوى او شتافتند. از آن پس، علامه، تا سال 726ق كه چشم از جهان فروبست، از حله خارج نشد، مگر براى اداى مناسك حج در اواخر عمر شريفش. | ||
در سفر حج، با [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] | در سفر حج، با [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] در مسجد الحرام ملاقات نمود. ابتدا، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] او را نشناخت و از طريقه صحبت و بحث وى بسيار تعجب نمود و از او جوياى نامش شد و علامه در جواب گفت: «من همان كسى هستم كه تو او را «ابن المنجس» مىخوانى ([[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، در كتاب «منهاج السنة» در رد كتاب «منهاج الكرامة»، علامه را به اين نام خوانده بود)». از آن به بعد، بين آن دو، انس و الفت حاصل شد. | ||
علامه، علاوه بر خدمات علمى و فرهنگى و تبليغ و ترويج مذهب تشيع از طريق تدريس و تاليف و مناظره، به نقل سيد جعفر آل بحر العلوم، بسيارى از آبادىهايى را كه با مال خويش احياء كرده و قناتها و چشمههايش را خودش حفر نموده بود، در زمان حيات خود، وقف نمود. | علامه، علاوه بر خدمات علمى و فرهنگى و تبليغ و ترويج مذهب تشيع از طريق تدريس و تاليف و مناظره، به نقل سيد جعفر آل بحر العلوم، بسيارى از آبادىهايى را كه با مال خويش احياء كرده و قناتها و چشمههايش را خودش حفر نموده بود، در زمان حيات خود، وقف نمود. | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
از آنجا كه علامه، در راه اثبات حقانيت مذهب تشيع و اثبات ولايت حضرت امير(ع) و فرزندان معصوم او و ابطال مرام مخالفان، آثارى بسيار و پربار و استوار را نگاشت و بىترديد تاثيرى فراوان و ماندگار در دل مردم گذاشت، گروهى از علماى سنى، همچون روزبهان و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] | از آنجا كه علامه، در راه اثبات حقانيت مذهب تشيع و اثبات ولايت حضرت امير(ع) و فرزندان معصوم او و ابطال مرام مخالفان، آثارى بسيار و پربار و استوار را نگاشت و بىترديد تاثيرى فراوان و ماندگار در دل مردم گذاشت، گروهى از علماى سنى، همچون روزبهان و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و... به مخالفت با وى برخاستند و در اين راه، گاه، جانب انصاف را نهادند و زبان به تهمت و ناسزا گشادند و شراب برهان را با زهرآب بهتان درآميختند. | ||
و از آنجا كه وى باعث ترويج شيوه اجتهاد در فقه گرديد، برخى از علماى شيعه كه مرام اخبارىگرى داشتند، همچون محمدامين استرآبادى و... به انتقاد از وى پرداختند و گاه، در اين راه، زبان را به تندى چرخاندند و وى را هادم دين خواندند و مقلد و مروج اصول اهل سنت دانستند. | و از آنجا كه وى باعث ترويج شيوه اجتهاد در فقه گرديد، برخى از علماى شيعه كه مرام اخبارىگرى داشتند، همچون محمدامين استرآبادى و... به انتقاد از وى پرداختند و گاه، در اين راه، زبان را به تندى چرخاندند و وى را هادم دين خواندند و مقلد و مروج اصول اهل سنت دانستند. | ||
خط ۳۱۴: | خط ۳۱۴: | ||
# شخصى به نام محرم؛ | # شخصى به نام محرم؛ | ||
# شيخ سديد الدين حلى (پدر علامه)؛ | # شيخ سديد الدين حلى (پدر علامه)؛ | ||
# [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] | # [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] (دايى علامه)؛ | ||
# شمس الدين محمد كيشى؛ | # شمس الدين محمد كيشى؛ | ||
# شيخ نجم الدين على بن عمر كاتبى قزوينى؛ | # شيخ نجم الدين على بن عمر كاتبى قزوينى؛ |
ویرایش