۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'امام صادق(ع)' به 'امام صادق (ع)') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
نويسنده در بخش اول كتاب به تعريف لغوى اخلاق پرداخته و هدف بعثت انبياء الهى را بيان مىكند. وى اشاره مىكند كه اخلاق يكى از اساسىترين اركان اسلام و از جمله اساسىترين اركان ايمان و از پايههاى كمال انسان به حساب مىآيد و انسان ساخته اخلاق خويش است تا آنجا كه خداوند متعال در قرآن، پيامبر خاتم را از اين طريق، يعنى از بعد اخلاقى، مورد عنايت قرار داده و تمجيد كرده است (متن كتاب، ص15-16). | نويسنده در بخش اول كتاب به تعريف لغوى اخلاق پرداخته و هدف بعثت انبياء الهى را بيان مىكند. وى اشاره مىكند كه اخلاق يكى از اساسىترين اركان اسلام و از جمله اساسىترين اركان ايمان و از پايههاى كمال انسان به حساب مىآيد و انسان ساخته اخلاق خويش است تا آنجا كه خداوند متعال در قرآن، پيامبر خاتم را از اين طريق، يعنى از بعد اخلاقى، مورد عنايت قرار داده و تمجيد كرده است (متن كتاب، ص15-16). | ||
وى در ادامه بحث، تقوى را محور اعمال بيان نموده و خاطر نشان مىكند اساس مقبوليت و ارزش عمل، تقوا و كيفيت آن است و كميت عمل مبناى ارزش و ارتقاء آن نخواهد بود. وى در رابطه با تقوا از قول [[امام جعفر صادق (ع)|امام صادق (ع)]] مىفرمايد: «اگر خداوند كسى را از ذلت معصيت به عزت تقوا برساند، خداوند متعال آن شخص را بدون مال غنى مىكند، بدون اطرافيان عزيزش مىكند و خدا مأنوسش مىشود» (همان، ص41). | وى در ادامه بحث، تقوى را محور اعمال بيان نموده و خاطر نشان مىكند اساس مقبوليت و ارزش عمل، تقوا و كيفيت آن است و كميت عمل مبناى ارزش و ارتقاء آن نخواهد بود. وى در رابطه با تقوا از قول [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] مىفرمايد: «اگر خداوند كسى را از ذلت معصيت به عزت تقوا برساند، خداوند متعال آن شخص را بدون مال غنى مىكند، بدون اطرافيان عزيزش مىكند و خدا مأنوسش مىشود» (همان، ص41). | ||
نويسنده اهداف اخلاق را حول سه محور: 1. هدف دنيوى، 2. هدف اخروى و 3. هدف الاهى بيان كرده و به توضيح و تفصيل آن پرداخته است (همان، ص227). | نويسنده اهداف اخلاق را حول سه محور: 1. هدف دنيوى، 2. هدف اخروى و 3. هدف الاهى بيان كرده و به توضيح و تفصيل آن پرداخته است (همان، ص227). | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
بخش دوم كتاب با اين مطلب آغاز شده كه از جمله موضوعاتى كه در اخلاق و رفتار انسان تأثيرگذار است توجه به امتحان الهى است. با امتحان، درجه ايمان انسانها مشخص مىشود و سبب تكامل ايمانى خود انسان مىشود. خداوند تنها انسانهاى عادى را مورد امتحان قرار نمى دهد بلكه معصومين را براى بخشيدن درجات والاتر به آنها مورد آزمايش قرار مىدهد. انسانهاى مؤمن هر لحظه در حال امتحان هستند منتها امتحان ضعيف و قوى و گاهى دچار امتحانات بزرگى از جمله هجرت وايثار و ثروت هستند و گاهى حتى باخوشحالى و مانند آن امتحان مىشوند (همان، ص339-353). | بخش دوم كتاب با اين مطلب آغاز شده كه از جمله موضوعاتى كه در اخلاق و رفتار انسان تأثيرگذار است توجه به امتحان الهى است. با امتحان، درجه ايمان انسانها مشخص مىشود و سبب تكامل ايمانى خود انسان مىشود. خداوند تنها انسانهاى عادى را مورد امتحان قرار نمى دهد بلكه معصومين را براى بخشيدن درجات والاتر به آنها مورد آزمايش قرار مىدهد. انسانهاى مؤمن هر لحظه در حال امتحان هستند منتها امتحان ضعيف و قوى و گاهى دچار امتحانات بزرگى از جمله هجرت وايثار و ثروت هستند و گاهى حتى باخوشحالى و مانند آن امتحان مىشوند (همان، ص339-353). | ||
درباره صحيفه سجاديه [[امام سجاد (ع)]] و نيايش چنين مىخوانيم كه [[امام سجاد (ع)]] معارف بلند را در قالب دعا و نيايش براى ساختن انسانها و جامعه انسانى از خود به يادگار گذاشته است (همان، ص369). | درباره صحيفه سجاديه [[امام سجاد(ع)]] و نيايش چنين مىخوانيم كه [[امام سجاد(ع)]] معارف بلند را در قالب دعا و نيايش براى ساختن انسانها و جامعه انسانى از خود به يادگار گذاشته است (همان، ص369). | ||
نويسنده درباره درسهايى كه از صحيفه مىتوان گرفت خاطر نشان مىكند: درس ديگرى كه از صحيفه مىتوانيم بياموزيم بر دو فقره است، فقره اول سخن از عفو و گذشت در مقابل بدى ديگران است چراكه يكى از كمالات انسانى «گذشت» است و طبق بيانات قرآنى خداوند «محسنين» و مؤمنين را دوست دارد و گناهانشان را مىبخشد؛ يعنى كسانى كه از مردم مىگذرند و غضب خود را كنترل، و كظمغيض مىكنند. اما گروهى هستند كه از كار خطايشان نبايد گذشت زيرا بدى آنها خسارت جبرانناپذيرى به فرد يا جامعه مىزند و در مقابل كردارشان بايد قانونى و شرعى مجازات شوند و عفو در مقابل آنان عفو زيانبار است و باعث سوء استفاده افراد فرومايه مىگردد (همان، ص400-412). | نويسنده درباره درسهايى كه از صحيفه مىتوان گرفت خاطر نشان مىكند: درس ديگرى كه از صحيفه مىتوانيم بياموزيم بر دو فقره است، فقره اول سخن از عفو و گذشت در مقابل بدى ديگران است چراكه يكى از كمالات انسانى «گذشت» است و طبق بيانات قرآنى خداوند «محسنين» و مؤمنين را دوست دارد و گناهانشان را مىبخشد؛ يعنى كسانى كه از مردم مىگذرند و غضب خود را كنترل، و كظمغيض مىكنند. اما گروهى هستند كه از كار خطايشان نبايد گذشت زيرا بدى آنها خسارت جبرانناپذيرى به فرد يا جامعه مىزند و در مقابل كردارشان بايد قانونى و شرعى مجازات شوند و عفو در مقابل آنان عفو زيانبار است و باعث سوء استفاده افراد فرومايه مىگردد (همان، ص400-412). |
ویرایش