۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
جز (جایگزینی متن - ' .' به '. ') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
مقدمه مترجم به نهجالبلاغه و مولف آن و كتاب حاضر مىپردازد. ايشان در پايان مقدمه خويش اظهار مىدارند: «من معتقدم كه [[جرداق، جرج|جرج جرداق]] على(ع) را از ديد عميقى نگريسته و به درستى به عظمت و شخصيت امام پى برده است. اين حقيقتى است كه من در ضمن اشتغال به ترجمه، تا اين حد به آن اعتراف نمىكردم. | مقدمه مترجم به نهجالبلاغه و مولف آن و كتاب حاضر مىپردازد. ايشان در پايان مقدمه خويش اظهار مىدارند: «من معتقدم كه [[جرداق، جرج|جرج جرداق]] على(ع) را از ديد عميقى نگريسته و به درستى به عظمت و شخصيت امام پى برده است. اين حقيقتى است كه من در ضمن اشتغال به ترجمه، تا اين حد به آن اعتراف نمىكردم. | ||
اولين فصل كتاب ادبيات على(ع) نام دارد كه بخش اول آن«مرزهاى خرد و بينش» است. اين بخش، اين گونه آغاز مىشود كه «اگر زندگى شخصيتهاى واقعى تاريخ را اعم از شرق و غرب و قديم و جديد بررسى كنيم، پديدهى آشكارى را درك مىكنيم. ...». ايشان در اين بخش به ادبيات و شخصيتهاى ادبى اشاره دارند كه اين گونه شخصيتها با قلم خود تاثيرات سازنده و موثرى در زندگى بشر ايفا مىكنند. ايشان تعدادى از پيامبران الهى را در اين بخش دانستهاند و تعدادى از انديشمندان بزرگ جهان را نيز به اين واسطه موفق دانستهاند؛ همانند، ناپلئون، افلاطون، پاستور، خيام، [[ابن خلدون]]، ... | اولين فصل كتاب ادبيات على(ع) نام دارد كه بخش اول آن«مرزهاى خرد و بينش» است. اين بخش، اين گونه آغاز مىشود كه «اگر زندگى شخصيتهاى واقعى تاريخ را اعم از شرق و غرب و قديم و جديد بررسى كنيم، پديدهى آشكارى را درك مىكنيم.. ..». ايشان در اين بخش به ادبيات و شخصيتهاى ادبى اشاره دارند كه اين گونه شخصيتها با قلم خود تاثيرات سازنده و موثرى در زندگى بشر ايفا مىكنند. ايشان تعدادى از پيامبران الهى را در اين بخش دانستهاند و تعدادى از انديشمندان بزرگ جهان را نيز به اين واسطه موفق دانستهاند؛ همانند، ناپلئون، افلاطون، پاستور، خيام، [[ابن خلدون]]،. .. | ||
ايشان بعد از اين بحثها اين گونه ادامه مىدهند كه «اين حقيقت به طور آشكار در شخصيت على(ع) تمركز داشت. او همان طور كه در زمينهى اثبات حقوق و تعليمات و رهبرىهايش امام بود، در ادبيات نيز عنوان امام را براى خود اتخاذ كرد. نشانهى ادبيات على(ع) نهجالبلاغه است. نهجالبلاغه كتابى است كه در اصول بلاغت عرب در رديف قرآن آمده و هم اكنون كه حدود سيزده قرن از عمر آن مىگذرد، هنوز در اسلوب عرب به عنوان يك ريشه اصيل تلقى مىشود و قطعات جالبى از آن اقتباس مىگردد و بيان سحر انگيز آن به اسلوب سخنورى روح مىبخشد...». | ايشان بعد از اين بحثها اين گونه ادامه مىدهند كه «اين حقيقت به طور آشكار در شخصيت على(ع) تمركز داشت. او همان طور كه در زمينهى اثبات حقوق و تعليمات و رهبرىهايش امام بود، در ادبيات نيز عنوان امام را براى خود اتخاذ كرد. نشانهى ادبيات على(ع) نهجالبلاغه است. نهجالبلاغه كتابى است كه در اصول بلاغت عرب در رديف قرآن آمده و هم اكنون كه حدود سيزده قرن از عمر آن مىگذرد، هنوز در اسلوب عرب به عنوان يك ريشه اصيل تلقى مىشود و قطعات جالبى از آن اقتباس مىگردد و بيان سحر انگيز آن به اسلوب سخنورى روح مىبخشد...». | ||
بحث بعدى در اين فصل وحدت وجودى نام دارد كه ايشان معتقد است كه «اصالت در انديشه و احساس و سليقه و خيال را ادب مىگويند. ...». | بحث بعدى در اين فصل وحدت وجودى نام دارد كه ايشان معتقد است كه «اصالت در انديشه و احساس و سليقه و خيال را ادب مىگويند.. ..». | ||
ايشان معتقد است كه اگر فلاسفه در اعصار اخير به وجود پى بردهاند، اديب از روزى كه انسان وجود يافته و احساسات ادبى و هنرى در اعماق او ريشه داشته، به وحدت وجود پى برده است. ايشان در مقايسه بين فيلسوفان و اديبان اين نتيجه را مىگيرد كه نظر فيلسوف به جهان هستى، سطحى و در حكم وحدت تفاعلى و تكاملى است؛ اما اديب از اول، استاد و راهنماى فيلسوف بوده و براى هميشه نيز چنين خواهد بود. ايشان سپس [[امام على(ع)]] را در اين صنف قرار مىدهند. | ايشان معتقد است كه اگر فلاسفه در اعصار اخير به وجود پى بردهاند، اديب از روزى كه انسان وجود يافته و احساسات ادبى و هنرى در اعماق او ريشه داشته، به وحدت وجود پى برده است. ايشان در مقايسه بين فيلسوفان و اديبان اين نتيجه را مىگيرد كه نظر فيلسوف به جهان هستى، سطحى و در حكم وحدت تفاعلى و تكاملى است؛ اما اديب از اول، استاد و راهنماى فيلسوف بوده و براى هميشه نيز چنين خواهد بود. ايشان سپس [[امام على(ع)]] را در اين صنف قرار مىدهند. |
ویرایش