۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رشيد الدين فضل الله همدانى' به 'رشيد الدين فضل الله همدانى ') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
هنگامى كه اغوز احوال فرنگ و روم را شناخت، پسرانش را بدان جاها فرستاد تا كنار آب دريا جايى بگيرند و پيكهايى نزد فرنگيان بفرستند. داستان رفتن ايلچيان تكفور (پسر اغوز) به فرنگ، و آمدن فرستادگان پادشاه آنجا نزد اغوز و گفتوگوهاى آنان و نمايش شكوه و بزرگى سپاه اغوز بدانان، و جنگيدن ديگر پسران اغوز با روميان و شرح احوال و ويژگىهاى لشكر روم، درونمايه گزارشهاى رشيد الدين در اين بخش است. | هنگامى كه اغوز احوال فرنگ و روم را شناخت، پسرانش را بدان جاها فرستاد تا كنار آب دريا جايى بگيرند و پيكهايى نزد فرنگيان بفرستند. داستان رفتن ايلچيان تكفور (پسر اغوز) به فرنگ، و آمدن فرستادگان پادشاه آنجا نزد اغوز و گفتوگوهاى آنان و نمايش شكوه و بزرگى سپاه اغوز بدانان، و جنگيدن ديگر پسران اغوز با روميان و شرح احوال و ويژگىهاى لشكر روم، درونمايه گزارشهاى رشيد الدين در اين بخش است. | ||
وى با اشاره به لشكركشى اغوز به دمشق، آمدن ايلچيان دمشقى نزد وى و توصيف ويژگىهاى اغوز براى بزرگان خود و سر سپارى آنان به وى، از رفتن او به مصر گزارش مىدهد. اغوز در باره گرفتن مصر با لشكريانش مشورت كرد و سه پسرش را با نُه هزار «منقله» بدان جا فرستاد و خود در پى آنان روان شد و پيرامون دمشق، غوطه، ولايت قدس و خليل قشلاق كرد و دمشقيان را فرستاد تا مصريان را از شمار لشكريانش آگاه سازند. مصريان پيشكشهاى فراوان آوردند و بدو سر سپردند. اغوز يك سال ديگر در دمشق ماند و فرمان داد كه كسى به مكه و مدينه برود و چندى از خاك آدم (ع) بياورد تا بر تن خود بمالد و شكرانه به جاى آورَد. | وى با اشاره به لشكركشى اغوز به دمشق، آمدن ايلچيان دمشقى نزد وى و توصيف ويژگىهاى اغوز براى بزرگان خود و سر سپارى آنان به وى، از رفتن او به مصر گزارش مىدهد. اغوز در باره گرفتن مصر با لشكريانش مشورت كرد و سه پسرش را با نُه هزار «منقله» بدان جا فرستاد و خود در پى آنان روان شد و پيرامون دمشق، غوطه، ولايت قدس و خليل قشلاق كرد و دمشقيان را فرستاد تا مصريان را از شمار لشكريانش آگاه سازند. مصريان پيشكشهاى فراوان آوردند و بدو سر سپردند. اغوز يك سال ديگر در دمشق ماند و فرمان داد كه كسى به مكه و مدينه برود و چندى از خاك آدم(ع) بياورد تا بر تن خود بمالد و شكرانه به جاى آورَد. | ||
هنگامى كه هوا خنك شد، اغوز به سوى بصره و بغداد به راه افتاد و پس از فرمان پذيرى مردمان آن سامان، پسرانش را به پارس و کرمان فرستاد و آنان چنان كه اصفهان را گرفته بودند، کرمان و فارس (شيراز) را نيز تصرف كردند و اغوز كه در اصفهان بود، پس از بازگشت آنان، در انديشه گرفتن عراق افتاد. از اين رو، دويست مرد را از راه رى و قزوين و همدان، بدان جا فرستاد. مردمان اين سرزمينها نيز با ديدن شكوه و توان اغوز، به او سر سپردند. رشيد الدين با آوردن ديگر ماجراهاى پيش آمده در اين سفر و داستان رفتن اغوز به مازندران، گرگان، دهستان، خراسان و قهستان و اشاره به پادشاهى پسر او (كونخان) در هفتاد سالگى، از ديدار مردى بزرگ (خوجه) از دوستان اغوز با كونخان گزارش مىدهد. خوجه به او سفارش مىكند كه با پنج برادر خود نستيزد و به هر يك از آنان و فرزندانشان مقامى واگذارد تا هر كس راه خودش را در پيش گيرد. وى آنان را به دو دسته (بوزوق و اوجوق) تقسيم كرد و به هر يك از آنان نشانه (تمغايى) و لقبى داد. | هنگامى كه هوا خنك شد، اغوز به سوى بصره و بغداد به راه افتاد و پس از فرمان پذيرى مردمان آن سامان، پسرانش را به پارس و کرمان فرستاد و آنان چنان كه اصفهان را گرفته بودند، کرمان و فارس (شيراز) را نيز تصرف كردند و اغوز كه در اصفهان بود، پس از بازگشت آنان، در انديشه گرفتن عراق افتاد. از اين رو، دويست مرد را از راه رى و قزوين و همدان، بدان جا فرستاد. مردمان اين سرزمينها نيز با ديدن شكوه و توان اغوز، به او سر سپردند. رشيد الدين با آوردن ديگر ماجراهاى پيش آمده در اين سفر و داستان رفتن اغوز به مازندران، گرگان، دهستان، خراسان و قهستان و اشاره به پادشاهى پسر او (كونخان) در هفتاد سالگى، از ديدار مردى بزرگ (خوجه) از دوستان اغوز با كونخان گزارش مىدهد. خوجه به او سفارش مىكند كه با پنج برادر خود نستيزد و به هر يك از آنان و فرزندانشان مقامى واگذارد تا هر كس راه خودش را در پيش گيرد. وى آنان را به دو دسته (بوزوق و اوجوق) تقسيم كرد و به هر يك از آنان نشانه (تمغايى) و لقبى داد. |
ویرایش