۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'امام على(ع)' به 'امام على (ع)') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
يكى از عوامل انتشار و توسعه ديدگاه دوم، آن است كه اين ديدگاه بهطور طبيعى با ميل و هواى نفس انسان سازگار است؛ زيرا انسان بر اساس مصلحتى كه درك مىكند و شرايط و مقتضياتى كه مىسنجد، طبعاً مايل است در امور تصرف كند. برخى از صحابه، از آن جمله عمر بن الخطاب، طرفدار اين ديدگاه بودند. در تاريخ مىبينيم كه عمر در زمان پيامبر(ص) به صلح حديبيه معترض بود و بعد پيامبر(ص) «حى على خير العمل» را از اذان برداشت و متعه را باطل كرد و مانند اينها. اين ديگاه در ادامه به آنجا منتهى شد كه بر جنايات معاويه، يزيد، عمرو عاص، ابوبكر، بسر بن ارطاة، مغيرة بن وليد، خالد بن وليد و... با عنوان اجتهاد، سرپوش گذاشت. اين دو عقيده متضاد، در محضر رسول خدا(ص) در روز آخر عمر شريف نيز انعكاس يافت و بعد از رحلت پيامبر(ص) هم ادامه داشت <ref>همان</ref>. | يكى از عوامل انتشار و توسعه ديدگاه دوم، آن است كه اين ديدگاه بهطور طبيعى با ميل و هواى نفس انسان سازگار است؛ زيرا انسان بر اساس مصلحتى كه درك مىكند و شرايط و مقتضياتى كه مىسنجد، طبعاً مايل است در امور تصرف كند. برخى از صحابه، از آن جمله عمر بن الخطاب، طرفدار اين ديدگاه بودند. در تاريخ مىبينيم كه عمر در زمان پيامبر(ص) به صلح حديبيه معترض بود و بعد پيامبر(ص) «حى على خير العمل» را از اذان برداشت و متعه را باطل كرد و مانند اينها. اين ديگاه در ادامه به آنجا منتهى شد كه بر جنايات معاويه، يزيد، عمرو عاص، ابوبكر، بسر بن ارطاة، مغيرة بن وليد، خالد بن وليد و... با عنوان اجتهاد، سرپوش گذاشت. اين دو عقيده متضاد، در محضر رسول خدا(ص) در روز آخر عمر شريف نيز انعكاس يافت و بعد از رحلت پيامبر(ص) هم ادامه داشت <ref>همان</ref>. | ||
نويسنده با توجه به تحليل ياد شده در مورد مسئله جانشين پيامبر(ص)، مىگويد يك گروه به نص تمسك كرد و گروه ديگر، به اجتهاد، بدين ترتيب، ملاحظه مىكنيم كه شيعه- كه همان گروه متعبد و نصگرا است- به هنگام رحلت رسول اكرم(ص)، تولد يافت و شيعيان بلافاصله موجوديت و شخصيت خود را در جانبدارى عملى از پيشوايى و زعامت [[امام على (ع)]] در ميان مسلمانان به آزمايش گذاردند <ref>همان</ref>. | نويسنده با توجه به تحليل ياد شده در مورد مسئله جانشين پيامبر(ص)، مىگويد يك گروه به نص تمسك كرد و گروه ديگر، به اجتهاد، بدين ترتيب، ملاحظه مىكنيم كه شيعه- كه همان گروه متعبد و نصگرا است- به هنگام رحلت رسول اكرم(ص)، تولد يافت و شيعيان بلافاصله موجوديت و شخصيت خود را در جانبدارى عملى از پيشوايى و زعامت [[امام على(ع)]] در ميان مسلمانان به آزمايش گذاردند <ref>همان</ref>. | ||
نويسنده در پايان اين بخش، با ذكر نظرات مرحوم كاشف الغطا و مرحوم سيد شرف الدين، به بررسى تعداد شيعيان هنگام رحلت پيامبر(ص) پرداخته است. مرحوم كاشف الغطا و شرف الدين، به ترتيب، شمار شيعيان را 300 و 250 نفر ذكر مىكنند و ادعا مى كنند با تتبع افزونتر مىتوان افراد بيشترى را در ميان صحابه يافت كه گرايش شيعى داشتند <ref>همان</ref>. | نويسنده در پايان اين بخش، با ذكر نظرات مرحوم كاشف الغطا و مرحوم سيد شرف الدين، به بررسى تعداد شيعيان هنگام رحلت پيامبر(ص) پرداخته است. مرحوم كاشف الغطا و شرف الدين، به ترتيب، شمار شيعيان را 300 و 250 نفر ذكر مىكنند و ادعا مى كنند با تتبع افزونتر مىتوان افراد بيشترى را در ميان صحابه يافت كه گرايش شيعى داشتند <ref>همان</ref>. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
الف) از ميان سه فرضى كه درباره جانشينى مطرح شده است (بلاتكليفى، اصل شورا و تعيين جانشين)، فرض دوم يعنى احتمال اينكه پيامبر(ص) مسائل تعيين رهبرى جامعه را به اكثريت آرا و شوراى مردم واگذاشته باشد، مردود دانسته شده است. مرحوم صدر يكى از دلايل رد اين احتمال را عدم لياقت و آمادگى و آگاهى ياران پيامبر(ص) در امر رهبرى و حكومت و سياست ياد كردهاند، در حالى كه تاريخ و رويدادهاى عينى درست خلاف اين را در جهان ثابت مىكند. از بخت بد، در عصر آنان كسى به نام على(ع) وجود داشت كه همه ارزشها در برابرش بىمقدار مىنمود <ref>همان</ref>. | الف) از ميان سه فرضى كه درباره جانشينى مطرح شده است (بلاتكليفى، اصل شورا و تعيين جانشين)، فرض دوم يعنى احتمال اينكه پيامبر(ص) مسائل تعيين رهبرى جامعه را به اكثريت آرا و شوراى مردم واگذاشته باشد، مردود دانسته شده است. مرحوم صدر يكى از دلايل رد اين احتمال را عدم لياقت و آمادگى و آگاهى ياران پيامبر(ص) در امر رهبرى و حكومت و سياست ياد كردهاند، در حالى كه تاريخ و رويدادهاى عينى درست خلاف اين را در جهان ثابت مىكند. از بخت بد، در عصر آنان كسى به نام على(ع) وجود داشت كه همه ارزشها در برابرش بىمقدار مىنمود <ref>همان</ref>. | ||
ب) «دليل شما در نفى شورا، عمل و سخنان كسانى است كه عمل و گفتارشان- به ويژه در سياسيت و بالاخص در مسئله جانشين- مورد قبول شيعه نيست. به عبارت واضحتر آنان كه براى مصلحت سياسى خويش وصايت و حق [[امام على (ع)]] را كتمان مىكردند، چرا ممكن نباشد كه شورا را ناديده انگارند؟» <ref>همان</ref>. | ب) «دليل شما در نفى شورا، عمل و سخنان كسانى است كه عمل و گفتارشان- به ويژه در سياسيت و بالاخص در مسئله جانشين- مورد قبول شيعه نيست. به عبارت واضحتر آنان كه براى مصلحت سياسى خويش وصايت و حق [[امام على(ع)]] را كتمان مىكردند، چرا ممكن نباشد كه شورا را ناديده انگارند؟» <ref>همان</ref>. | ||
ج) سومين ايراد دكتر شريعتى، به بحث اجتهاد و نص مربوط مىشود. ايشان با اشاره به [[صدر، محمدباقر|شهيد صدر]] مبنى بر تقسيم شدن صحابه به دو گروه طرفداران نص و طرفداران اجتهاد و نصگرا دانستن شيعيان مىگويد: «خواننده مطالب شما، يعنى روشنفكر مترقى مسلمان، مىخواهد بفهمد كه حق با على(ع) يا عمر و نوع برداشت هر يك از اين دو جناح از اسلام و عمل پيامبر(ص) چيست؟ ترديد نكنيد كه طرفداران نظريه اجتهادى را به طرفداران نظريه تعبدى ترجيح خواهد داد؛ البته شيعه سنىترين فرقه اسلامى است، اما نوع تعبير و استدلال و انتخاب كلمات با توجه به انعكاسى كه در روحيه و بينش روشنفكر امروزى دارد، قابل انتقاد است» <ref>همان</ref>. | ج) سومين ايراد دكتر شريعتى، به بحث اجتهاد و نص مربوط مىشود. ايشان با اشاره به [[صدر، محمدباقر|شهيد صدر]] مبنى بر تقسيم شدن صحابه به دو گروه طرفداران نص و طرفداران اجتهاد و نصگرا دانستن شيعيان مىگويد: «خواننده مطالب شما، يعنى روشنفكر مترقى مسلمان، مىخواهد بفهمد كه حق با على(ع) يا عمر و نوع برداشت هر يك از اين دو جناح از اسلام و عمل پيامبر(ص) چيست؟ ترديد نكنيد كه طرفداران نظريه اجتهادى را به طرفداران نظريه تعبدى ترجيح خواهد داد؛ البته شيعه سنىترين فرقه اسلامى است، اما نوع تعبير و استدلال و انتخاب كلمات با توجه به انعكاسى كه در روحيه و بينش روشنفكر امروزى دارد، قابل انتقاد است» <ref>همان</ref>. |
ویرایش