۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
#نويسنده معتقد است كه عراق در گذشته و حال تمدنى بزرگ بوده و كسانى كه تلاش مىكنند با انفجار حسينيه شيعيان و يا منفجر كردن مسجدى كه اهل سنت در آن نماز مىخوانند زندگى بىگناهان را از بين ببرند، گرفتار انحطاط فكرى و اعتقادى شدهاند <ref>همان، ص 12</ref>. | #نويسنده معتقد است كه عراق در گذشته و حال تمدنى بزرگ بوده و كسانى كه تلاش مىكنند با انفجار حسينيه شيعيان و يا منفجر كردن مسجدى كه اهل سنت در آن نماز مىخوانند زندگى بىگناهان را از بين ببرند، گرفتار انحطاط فكرى و اعتقادى شدهاند <ref>همان، ص 12</ref>. | ||
#نويسنده در آغاز مباحث به تعريف لغوى و اصطلاحى فتنه در قرآن و حديث پرداخته و متذكر شده است كه فتنه در لغت به معناى آزمايش است. همچنانكه مال، اولاد، اختلاف مردم، هرج و مرج، ثروت، و قيام بر ضدّ حاكم نيز فتنه شمرده مىشود. فتنه در قرآن نيز به چند صورت آمده است: به معناى كفر، امتحان و ابتلاء و سوزاندن با آتش. در حديث شريف نبوى(ص) نيز، فتنه به معناى قتل و جنگ ذكر شده است. از زمانى كه اختلافات بين مسلمين صدر اسلام رواج يافت، اصطلاحى كه رايج شد و به تدريج در دوره اموى صدرنشين اصطلاحات گرديد و در دوران عباسى بيشتر استعمال شد، عبارت از اصطلاح «فتنه» بود. پس در اين دورانها قدرت خلافت كوشيد هر حركت مخالف و نيروى معارض را با اتهام فتنه از ميان بردارد و عموم مسلمانان را همراه خلافت قرار دهد؛ همانطور كه به عنوان مثال قيام يزيد بن مهلب بن ابى صفرة والى خراسان در سال 83ق بعد از وفات پدرش بر ضدّ امويان فتنه ناميده شد. نويسنده معتقد است كه در طول تاريخ اسلام موارد متعددى مانند واقعه اجبار كردن مردم به اعتقاد به مخلوق بودن قرآن فتنه ناميده شده است <ref>متن كتاب، ص 15-18</ref>؛ البتة واقعه غمانگيز اختلاف شديد درباره خلق قرآن كه در سال 218ق در اواخر عصر مأمون روى داد، در كتب تاريخى بيشتر به عنوان «أيام المحنة» و «محنة خلق القرآن» شناخته مىشود، نه فتنه خلق قرآن؛ هر چند فتنه بودن اين واقعه چه از نظر لغت و چه از نظر اصطلاح قرآنى و روايى صحيح است و جاى ترديد ندارد. | #نويسنده در آغاز مباحث به تعريف لغوى و اصطلاحى فتنه در قرآن و حديث پرداخته و متذكر شده است كه فتنه در لغت به معناى آزمايش است. همچنانكه مال، اولاد، اختلاف مردم، هرج و مرج، ثروت، و قيام بر ضدّ حاكم نيز فتنه شمرده مىشود. فتنه در قرآن نيز به چند صورت آمده است: به معناى كفر، امتحان و ابتلاء و سوزاندن با آتش. در حديث شريف نبوى(ص) نيز، فتنه به معناى قتل و جنگ ذكر شده است. از زمانى كه اختلافات بين مسلمين صدر اسلام رواج يافت، اصطلاحى كه رايج شد و به تدريج در دوره اموى صدرنشين اصطلاحات گرديد و در دوران عباسى بيشتر استعمال شد، عبارت از اصطلاح «فتنه» بود. پس در اين دورانها قدرت خلافت كوشيد هر حركت مخالف و نيروى معارض را با اتهام فتنه از ميان بردارد و عموم مسلمانان را همراه خلافت قرار دهد؛ همانطور كه به عنوان مثال قيام يزيد بن مهلب بن ابى صفرة والى خراسان در سال 83ق بعد از وفات پدرش بر ضدّ امويان فتنه ناميده شد. نويسنده معتقد است كه در طول تاريخ اسلام موارد متعددى مانند واقعه اجبار كردن مردم به اعتقاد به مخلوق بودن قرآن فتنه ناميده شده است <ref>متن كتاب، ص 15-18</ref>؛ البتة واقعه غمانگيز اختلاف شديد درباره خلق قرآن كه در سال 218ق در اواخر عصر مأمون روى داد، در كتب تاريخى بيشتر به عنوان «أيام المحنة» و «محنة خلق القرآن» شناخته مىشود، نه فتنه خلق قرآن؛ هر چند فتنه بودن اين واقعه چه از نظر لغت و چه از نظر اصطلاح قرآنى و روايى صحيح است و جاى ترديد ندارد. | ||
#نويسنده در بحثى جالب بين «فتنه» و «نكبت» مقايسه كرده و در بيان تفاوت اين دو يادآور شده است كه نكبت به مصيبتهاى فردى و اجتماعى گفته مىشود كه بر مظاهر فرهنگ و تمدن و آبادانى وارد مىشود و به عنوان مثال «نكبت برمكيان» عبارت است از مصيبتى كه در سال 178ق از سوى خليفه عباسى هارون الرشيد بر خاندان برامكه وارد شد و البته معلوم است كه اين نكبت بر برخى از برمكيان نازل گرديد. ولى فتنه ضرورتاً و هميشه و در همهجا، بار منفى و تخريبى ندارد و همراه با خونريزى نيست. منظور از فتنه در كتاب حاضر عبارت از حوادثى است كه بعد از رحلت پيامبر(ص) با اجتماع بزرگانى از صحابه در سقيفه و اينكه هر كسى مىخواست خلافت براى خودش پديد آمد. مىتوان گفت كه آن واقعه (فتنه سقيفه)، اولين فتنه بود و از آن به بعد فتنههاى بسيارى به آن ملحق شده است. و در زمان ما تكفيرىهاى تروريست درصدد آن هستند كه آتش فتنههاى گذشته را با منفجر كردن مرقد امامين عسكريين (ع) بار ديگر برافروزند <ref>همان، ص 18-19</ref>. | #نويسنده در بحثى جالب بين «فتنه» و «نكبت» مقايسه كرده و در بيان تفاوت اين دو يادآور شده است كه نكبت به مصيبتهاى فردى و اجتماعى گفته مىشود كه بر مظاهر فرهنگ و تمدن و آبادانى وارد مىشود و به عنوان مثال «نكبت برمكيان» عبارت است از مصيبتى كه در سال 178ق از سوى خليفه عباسى هارون الرشيد بر خاندان برامكه وارد شد و البته معلوم است كه اين نكبت بر برخى از برمكيان نازل گرديد. ولى فتنه ضرورتاً و هميشه و در همهجا، بار منفى و تخريبى ندارد و همراه با خونريزى نيست. منظور از فتنه در كتاب حاضر عبارت از حوادثى است كه بعد از رحلت پيامبر(ص) با اجتماع بزرگانى از صحابه در سقيفه و اينكه هر كسى مىخواست خلافت براى خودش پديد آمد. مىتوان گفت كه آن واقعه (فتنه سقيفه)، اولين فتنه بود و از آن به بعد فتنههاى بسيارى به آن ملحق شده است. و در زمان ما تكفيرىهاى تروريست درصدد آن هستند كه آتش فتنههاى گذشته را با منفجر كردن مرقد امامين عسكريين(ع) بار ديگر برافروزند <ref>همان، ص 18-19</ref>. | ||
#نويسنده اين پرسش مهم را مطرح كرده است: چگونه خلافت به عباسيان رسيد؟ او در پاسخ چنين نوشته است كه هنگامى كه دولت امويان ضعيف شد، مردم به دنبال شخصى مىگشتند كه امت را به راه راست برگرداند و ظلم را از آنان بردارد و عدل را در بينشان برقرار سازد. در بين خودشان گفتند بهترين فرد، كسى از خاندان بنى هاشم است و باقى قضايا تا اينكه دعوت عباسيان به نام دعوت به آل محمد(ع) مطرح شد <ref>متن كتاب، ص 96-97</ref>. | #نويسنده اين پرسش مهم را مطرح كرده است: چگونه خلافت به عباسيان رسيد؟ او در پاسخ چنين نوشته است كه هنگامى كه دولت امويان ضعيف شد، مردم به دنبال شخصى مىگشتند كه امت را به راه راست برگرداند و ظلم را از آنان بردارد و عدل را در بينشان برقرار سازد. در بين خودشان گفتند بهترين فرد، كسى از خاندان بنى هاشم است و باقى قضايا تا اينكه دعوت عباسيان به نام دعوت به آل محمد(ع) مطرح شد <ref>متن كتاب، ص 96-97</ref>. | ||
#نويسنده يادآور شده است كه در دوران خلافت متوكل عباسى كه چهارده سال و نه ماه از سال 232 تا سال 247ق.- به طول انجاميد، ظلم و جور و اختناق شديدى حكمفرما شد كه عرب قبل از آن مشاهده نكرده بود و سختى و مصيبت بيشتر از همه بر شيعيان وارد مىشد. او كه بغض و كينه شديدى به اهلبيت(ع) داشت، با اعتماد بسيار به مأمورانش اوضاع جامعه را كاملاً تحت اختيار خودش گرفته بود و مورخان نوشتهاند كه او اهتمام و علاقه عجيبى به اخبار يعنى گزارشهاى جاسوسانش داشت كه در سراسر كشور پراكنده بودند <ref>همان، ص 128</ref>. | #نويسنده يادآور شده است كه در دوران خلافت متوكل عباسى كه چهارده سال و نه ماه از سال 232 تا سال 247ق.- به طول انجاميد، ظلم و جور و اختناق شديدى حكمفرما شد كه عرب قبل از آن مشاهده نكرده بود و سختى و مصيبت بيشتر از همه بر شيعيان وارد مىشد. او كه بغض و كينه شديدى به اهلبيت(ع) داشت، با اعتماد بسيار به مأمورانش اوضاع جامعه را كاملاً تحت اختيار خودش گرفته بود و مورخان نوشتهاند كه او اهتمام و علاقه عجيبى به اخبار يعنى گزارشهاى جاسوسانش داشت كه در سراسر كشور پراكنده بودند <ref>همان، ص 128</ref>. |
ویرایش