سیری در سیره علمی و عملی علامه طباطبایی(ره) از نگاه فرزانگان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'منتظرى' به 'منتظرى'
جز (جایگزینی متن - 'علامه سيّد محمّدحسين طباطبايى' به 'علامه سيّد محمّدحسين طباطبايى ')
جز (جایگزینی متن - 'منتظرى' به 'منتظرى')
خط ۶۷: خط ۶۷:
3. نويسنده از زبان بزرگان، خاطرات آموزنده فراوانى را نقل كرده است، از جمله اين خاطره: «در طول سى سال كه افتخار درك محضر ايشان را داشتم، هرگز كلمه «من» از ايشان نشنيدم؛ در عوض، عبارت «نمى‌دانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ايشان شنيده‌ام؛ همان عبارتى كه افراد كم‌مايه از گفتن آن، عار دارند، ولى اين درياى پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتنى به‌آسانى مى‌گفت و جالب اين است كه به‌دنبال آن پاسخ سؤال را به‌صورت احتمال و با عبارت «به‌نظر مى‌رسد» بيان مى‌كرد» <ref>متن كتاب، ص56</ref>.
3. نويسنده از زبان بزرگان، خاطرات آموزنده فراوانى را نقل كرده است، از جمله اين خاطره: «در طول سى سال كه افتخار درك محضر ايشان را داشتم، هرگز كلمه «من» از ايشان نشنيدم؛ در عوض، عبارت «نمى‌دانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ايشان شنيده‌ام؛ همان عبارتى كه افراد كم‌مايه از گفتن آن، عار دارند، ولى اين درياى پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتنى به‌آسانى مى‌گفت و جالب اين است كه به‌دنبال آن پاسخ سؤال را به‌صورت احتمال و با عبارت «به‌نظر مى‌رسد» بيان مى‌كرد» <ref>متن كتاب، ص56</ref>.


4. نويسنده نكته جالبى در مورد مبارزه استاد با مادى‌گرى نوشته است: در شهريور 1320، ايران به‌وسيله قواى متفقين اشغال گرديد و در اين موقع، ماركسيست‌هاى ايران به پشتيبانى ارتش سرخ و سفارت شوروى و ديگر عوامل خارجى كه در ايران به سر مى‌بردند، توانستند مكتب ماركسيسم را به‌صورت‌هاى مختلف در ميان جوانان اشاعه دهند و نشريات مختلفى را از روزنامه و مجله و كتاب منتشر سازند؛ حتى پس از سقوط فرقه دموكرات در 21 آذر 1325 در آذربايجان، ماركسيست‌ها دست از فعاليت برنداشته و بر اثر ضعف دولت مركزى و مساعد بودن سياست‌هاى بين‌المللى، تبليغات زهرآگين آنان ادامه داشت. تا آنجا كه در سال 1329 كتابى به نام «نگهبانان سحرافسون»، به‌صورت مرموزى در ايران منتشر شد و در آن كليه مذاهب به باد انتقاد و مسخره گرفته شده و به‌صورت ناجوان‌مردانه بر خداشناسان و روحانيون حمله شده بود. اين كتاب كه موجى از تنفر و سرانجام تأثر از عملكرد اين گروه پديد آورد، سبب شد كه استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] با تشكيل جلسه‌اى، به نقد مكتب مادى‌گرى به‌طور مطلق و ماركسيسم به‌صورت خاص بپردازد و اعضاى اين جلسه كه از سال 1330 تأسيس گرديد، عبارت بودند از آقايان: شهيد مطهرى، شهيد دكتر بهشتى، شهيد قدوسى، شهيد مفتح، منتظرى، موسى صدر، ابراهيم امينى، عبدالحميد شربيانى، مرتضى جزايرى و جعفر سبحانى. در اين جلسه تمام افكار مادى و بالاخص آنچه ماركسيست‌ها در زمينه‌هاى: فلسفه، عامل محرّك تاريخ، منتشر كرده بودند، به‌تدريج مورد بحث و نقادى قرار گرفت. يكى از نتايج اين جلسات، نگارش كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» است كه ضربت شكننده‌اى بر پيكر ماركسيست‌ها در ايران وارد آورد و كليه بافته‌هاى آن‌ها را پنبه كرد؛ حتى پس از انتشار نخستين جزء از اين كتاب، ماركسيست‌هاى ايران با تشكيل جلساتى تصديق كردند كه مؤلّف در نقل مطالب آنان كمال امانت را رعايت كرده و كوچك‌ترين تحريفى رخ نداده است. هم‌اكنون كه سى سال تمام از انتشار اين كتاب مى‌گذرد، حتى رساله كوچكى هم به‌عنوان نقد بر آن نوشته نشده است. اين كتاب براى بسيارى از متفكران و محققان ايرانى راهگشا شد <ref>ر.ك: همان، ص507-508</ref>.
4. نويسنده نكته جالبى در مورد مبارزه استاد با مادى‌گرى نوشته است: در شهريور 1320، ايران به‌وسيله قواى متفقين اشغال گرديد و در اين موقع، ماركسيست‌هاى ايران به پشتيبانى ارتش سرخ و سفارت شوروى و ديگر عوامل خارجى كه در ايران به سر مى‌بردند، توانستند مكتب ماركسيسم را به‌صورت‌هاى مختلف در ميان جوانان اشاعه دهند و نشريات مختلفى را از روزنامه و مجله و كتاب منتشر سازند؛ حتى پس از سقوط فرقه دموكرات در 21 آذر 1325 در آذربايجان، ماركسيست‌ها دست از فعاليت برنداشته و بر اثر ضعف دولت مركزى و مساعد بودن سياست‌هاى بين‌المللى، تبليغات زهرآگين آنان ادامه داشت. تا آنجا كه در سال 1329 كتابى به نام «نگهبانان سحرافسون»، به‌صورت مرموزى در ايران منتشر شد و در آن كليه مذاهب به باد انتقاد و مسخره گرفته شده و به‌صورت ناجوان‌مردانه بر خداشناسان و روحانيون حمله شده بود. اين كتاب كه موجى از تنفر و سرانجام تأثر از عملكرد اين گروه پديد آورد، سبب شد كه استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] با تشكيل جلسه‌اى، به نقد مكتب مادى‌گرى به‌طور مطلق و ماركسيسم به‌صورت خاص بپردازد و اعضاى اين جلسه كه از سال 1330 تأسيس گرديد، عبارت بودند از آقايان: شهيد مطهرى، شهيد دكتر بهشتى، شهيد قدوسى، شهيد مفتح، [[منتظری، حسینعلی|منتظرى]]، موسى صدر، ابراهيم امينى، عبدالحميد شربيانى، مرتضى جزايرى و جعفر سبحانى. در اين جلسه تمام افكار مادى و بالاخص آنچه ماركسيست‌ها در زمينه‌هاى: فلسفه، عامل محرّك تاريخ، منتشر كرده بودند، به‌تدريج مورد بحث و نقادى قرار گرفت. يكى از نتايج اين جلسات، نگارش كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» است كه ضربت شكننده‌اى بر پيكر ماركسيست‌ها در ايران وارد آورد و كليه بافته‌هاى آن‌ها را پنبه كرد؛ حتى پس از انتشار نخستين جزء از اين كتاب، ماركسيست‌هاى ايران با تشكيل جلساتى تصديق كردند كه مؤلّف در نقل مطالب آنان كمال امانت را رعايت كرده و كوچك‌ترين تحريفى رخ نداده است. هم‌اكنون كه سى سال تمام از انتشار اين كتاب مى‌گذرد، حتى رساله كوچكى هم به‌عنوان نقد بر آن نوشته نشده است. اين كتاب براى بسيارى از متفكران و محققان ايرانى راهگشا شد <ref>ر.ك: همان، ص507-508</ref>.


5. آمريكا قبل از سى سال، ايشان را بهتر از آنچه ايرانيان شناختند، شناخت و براى آنكه علامه را به‌عنوان لزوم تدريس فلسفه شرق در آمريكا بدانجا برد، به شاه طاغوتى ايران (محمدرضا) متوسّل شد و شاه ايران از حضرت آيت‌اللّه‌العظمى بروجردى رضوان‌اللّه‌عليه، اين مهم را خواستار شد و آيت‌اللّه بروجردى هم پيغام شاه را به حضرت علامه رسانيدند، ولى علامه قبول نكرد <ref>ر.ك: همان، ص590</ref>.
5. آمريكا قبل از سى سال، ايشان را بهتر از آنچه ايرانيان شناختند، شناخت و براى آنكه علامه را به‌عنوان لزوم تدريس فلسفه شرق در آمريكا بدانجا برد، به شاه طاغوتى ايران (محمدرضا) متوسّل شد و شاه ايران از حضرت آيت‌اللّه‌العظمى بروجردى رضوان‌اللّه‌عليه، اين مهم را خواستار شد و آيت‌اللّه بروجردى هم پيغام شاه را به حضرت علامه رسانيدند، ولى علامه قبول نكرد <ref>ر.ك: همان، ص590</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش