۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
صفويان طايفهاى بودند كه نامشان با تصوف عجين شده بود. پس از در دست گرفتن زمان قدرت و تشكيل حكومت، شاهان صفوى كه خود «مرشد كامل» صوفيه خوانده مىشدند و بالاترين منصب متصوّفه را داشتند رفته رفته از بزرگان صوفيه روى گرداندند و از نفوذ و قدرت آنان كاستند و از آن سو به علما و فقهاى شيعه توجه بسيار نشان دادند. دلايل اين امر از موضوع اين گفتار خارج است. | صفويان طايفهاى بودند كه نامشان با تصوف عجين شده بود. پس از در دست گرفتن زمان قدرت و تشكيل حكومت، شاهان صفوى كه خود «مرشد كامل» صوفيه خوانده مىشدند و بالاترين منصب متصوّفه را داشتند رفته رفته از بزرگان صوفيه روى گرداندند و از نفوذ و قدرت آنان كاستند و از آن سو به علما و فقهاى شيعه توجه بسيار نشان دادند. دلايل اين امر از موضوع اين گفتار خارج است. | ||
== حوزه اصفهان | == حوزه اصفهان == | ||
در زمان سلطنت شاه عباس صفوى در اصفهان، پايتخت شاه عباس، حوزهاى غنى و بزرگ شكل گرفت و در عالم اسلام شهرت بسيار يافت. بهطورى كه طالبان علوم و معارف اسلامى از اطراف جهان به آنجا روى آوردند. حوزه اصفهان به صورتى عالى جامع علوم معقول و منقول بود و اكثر علما و مدرسان آن بين معقول و منقول جمع كرده بودند. در اينجا بىمناسبت نيست تا به دو اصطلاح معقول و منقول اشارهاى بكنيم. | در زمان سلطنت شاه عباس صفوى در اصفهان، پايتخت شاه عباس، حوزهاى غنى و بزرگ شكل گرفت و در عالم اسلام شهرت بسيار يافت. بهطورى كه طالبان علوم و معارف اسلامى از اطراف جهان به آنجا روى آوردند. حوزه اصفهان به صورتى عالى جامع علوم معقول و منقول بود و اكثر علما و مدرسان آن بين معقول و منقول جمع كرده بودند. در اينجا بىمناسبت نيست تا به دو اصطلاح معقول و منقول اشارهاى بكنيم. | ||
== علوم معقول و علوم منقول | == علوم معقول و علوم منقول == | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
دورانى كه در آن ملاصدراى شيرازى باليد و رشد كرد و حكمت را وارد مرحلهاى جديد كرد مرحلهاى كه خود آن را بهحق «حكمت متعاليه» ناميد. | دورانى كه در آن ملاصدراى شيرازى باليد و رشد كرد و حكمت را وارد مرحلهاى جديد كرد مرحلهاى كه خود آن را بهحق «حكمت متعاليه» ناميد. | ||
== حكمت و فلسفه | == حكمت و فلسفه == | ||
حكمت از جهتى از فلسفه جدا است. در كتاب تاريخ فلسفه در اسلام در توضيح حكمت آمده است: «آن صورت از معرفت كه با نام حكمت تا به امروز در عالم تشيّع برجاى مانده است نه عيناً همان است كه معمولاً در غرب فلسفه مىخوانند، نه تئوزوفى است كه متأسفانه در دنياى انگليسى زبان به جنبشهاى شبه روحانى اطلاق مىشود و نه علم كلام است. حكمت كه در روزگار صفويان روى به تكامل نهاد، و تا عصر ما ادامه يافته، آميزهاى است از چند رشته كه در چارچوب تشيع به هم بافته شده است. مهمترين عناصر حكمت عبارتند از تعاليم باطنى ائمه(ع) بخصوص مطاوى نهجالبلاغه على(ع)، حكمت اشراقى سهروردى كه حاوى جنبههايى از نظريات ايران باستان و آراء هرمسى است، تعاليم صوفيان نخستين، بخصوص آراء عرفانى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و بالاخره ميراث فيلسوفان يونانى است.»<ref>تاريخ فلسفه در اسلام، ج2، ص445</ref>. | حكمت از جهتى از فلسفه جدا است. در كتاب تاريخ فلسفه در اسلام در توضيح حكمت آمده است: «آن صورت از معرفت كه با نام حكمت تا به امروز در عالم تشيّع برجاى مانده است نه عيناً همان است كه معمولاً در غرب فلسفه مىخوانند، نه تئوزوفى است كه متأسفانه در دنياى انگليسى زبان به جنبشهاى شبه روحانى اطلاق مىشود و نه علم كلام است. حكمت كه در روزگار صفويان روى به تكامل نهاد، و تا عصر ما ادامه يافته، آميزهاى است از چند رشته كه در چارچوب تشيع به هم بافته شده است. مهمترين عناصر حكمت عبارتند از تعاليم باطنى ائمه(ع) بخصوص مطاوى نهجالبلاغه على(ع)، حكمت اشراقى سهروردى كه حاوى جنبههايى از نظريات ايران باستان و آراء هرمسى است، تعاليم صوفيان نخستين، بخصوص آراء عرفانى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و بالاخره ميراث فيلسوفان يونانى است.»<ref>تاريخ فلسفه در اسلام، ج2، ص445</ref>. | ||
== حكمت در حوزه اصفهان | == حكمت در حوزه اصفهان == | ||
در عصر ميرداماد حوزه اصفهان خاستگاه حكمت بوده است بهطورى كه از اطراف جهان براى آموختن حكمت به اصفهان مىآمدند.<ref>مقدمه منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج1</ref> بىترديد حوزه اصفهان اين امتياز را مرهون شخصيتهاى برجسته آن دوران همچون [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]، ميرفندرسكى و ميرداماد است. در اين گفتار از ميان معاصران ميرداماد به ذكر اين دو عالم فرزانه كه از چهرههاى اصلى حوزه اصفهان در آن عصر بودهاند اكتفا شده و چه بسا در شرح حال آنان اطاله كلام نيز شده باشد تا وضعيت آن دوران از حيث چگونگى حوزههاى درسى علوم معقول و منقول ونيز جايگاه برجسته ميرداماد(ره) معلوم شود. | در عصر ميرداماد حوزه اصفهان خاستگاه حكمت بوده است بهطورى كه از اطراف جهان براى آموختن حكمت به اصفهان مىآمدند.<ref>مقدمه منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج1</ref> بىترديد حوزه اصفهان اين امتياز را مرهون شخصيتهاى برجسته آن دوران همچون [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]، ميرفندرسكى و ميرداماد است. در اين گفتار از ميان معاصران ميرداماد به ذكر اين دو عالم فرزانه كه از چهرههاى اصلى حوزه اصفهان در آن عصر بودهاند اكتفا شده و چه بسا در شرح حال آنان اطاله كلام نيز شده باشد تا وضعيت آن دوران از حيث چگونگى حوزههاى درسى علوم معقول و منقول ونيز جايگاه برجسته ميرداماد(ره) معلوم شود. | ||
== معاصران ميرداماد | == معاصران ميرداماد== | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۰: | ||
از تأليفات اوست: شرح مهاراة، رساله صناعيه، مقولة الحركة، تاريخ صفويه و ... وى نه سال پس از وفات ميرداماد، در سال 1050ق از دنيا رفت. | از تأليفات اوست: شرح مهاراة، رساله صناعيه، مقولة الحركة، تاريخ صفويه و ... وى نه سال پس از وفات ميرداماد، در سال 1050ق از دنيا رفت. | ||
== جايگاه علمى ميرداماد | == جايگاه علمى ميرداماد== | ||
خط ۱۹۷: | خط ۱۹۷: | ||
گويند روزى ملاصدرا برحسب معمول براى شركت در درس ميرداماد در محل تدريس حاضر شد ولى مير در آنجا حاضر نبود. در اين حين تاجرى براى كارى در محل درس حاضر شد و چون ميرداماد را نيافت با ملاصدرا به گفتگو نشست. مرد تاجر از وى سؤال كرد كه آيا مير افضل است يا فلان عالم. ملاصدرا در جواب گفت كه مير افضل است. در اين اثنا ميرداماد از راه رسيد و در پشت ديوار توقف كرد و به گفتگوى شاگردش با مرد تاجر گوش داد مرد تاجر يكيك علمارا نام مىبرد و ملاصدرا مىگفت كه مير افضل است. پس آن شخص پرسيد: «مير افضل است يا [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ابوعلىسينا؟» [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]گفت: «مير افضل است» مرد تاجر پرسيد: «مير افضل است يا معلم ثانى ([[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]])؟» ملاصدرا مردد ماند و سكوت كرد. ناگاه مير از پشت ديوار گفت: «صدر نترس و بگو ميرافضل است!» | گويند روزى ملاصدرا برحسب معمول براى شركت در درس ميرداماد در محل تدريس حاضر شد ولى مير در آنجا حاضر نبود. در اين حين تاجرى براى كارى در محل درس حاضر شد و چون ميرداماد را نيافت با ملاصدرا به گفتگو نشست. مرد تاجر از وى سؤال كرد كه آيا مير افضل است يا فلان عالم. ملاصدرا در جواب گفت كه مير افضل است. در اين اثنا ميرداماد از راه رسيد و در پشت ديوار توقف كرد و به گفتگوى شاگردش با مرد تاجر گوش داد مرد تاجر يكيك علمارا نام مىبرد و ملاصدرا مىگفت كه مير افضل است. پس آن شخص پرسيد: «مير افضل است يا [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ابوعلىسينا؟» [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]گفت: «مير افضل است» مرد تاجر پرسيد: «مير افضل است يا معلم ثانى ([[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]])؟» ملاصدرا مردد ماند و سكوت كرد. ناگاه مير از پشت ديوار گفت: «صدر نترس و بگو ميرافضل است!» | ||
== آراء ميرداماد در حكمت | == آراء ميرداماد در حكمت== | ||
خط ۲۱۴: | خط ۲۱۴: | ||
ذات يا جوهر الهى وراى همه تمايزها و كيفيتها و منشأ اسماء و صفات اوست. اين دو از ذات بارى جدا و هم با آن يگانهاند. اين رابطه پايدار ميان ذات و صفات را كه از هيچسو تغيير نمىپذيرد و صفاتى كه بالضروره لازمه تعيّن ذات هستند، ميرداماد «سرمد» مىنامد. سرمد، قدمى در معناى مطلق كلمه و وراى همه خلقها و حدوثهاست. اسماء و صفات كه همانا صور نوعيه، مثل افلاطونى يا به اصطلاح اشراقيون ربالنوع مىباشند منشأ عالم تغيير هستند. رابطه ميان صور نوعيه و عالم تغيير مانند انعكاس ماه در جوى آب است كه تصوير ماه ثابت مىماند امّا مادهاى كه نور ماه در آن انعكاس يافته كه همان آب باشد پيوسته در جريان است. ميرداماد اين رابطه ميان ثابت و متغير را «دهر» مىنامد. و رابطه ميان يك تغيير و تغيير ديگر را «زمان» مىخواند. بنابراين چون اين عالم به واسطه عالم ربالنوعها يا مُثُل حادث شده است، حدوث آن دهرى است، نه زمانى.» | ذات يا جوهر الهى وراى همه تمايزها و كيفيتها و منشأ اسماء و صفات اوست. اين دو از ذات بارى جدا و هم با آن يگانهاند. اين رابطه پايدار ميان ذات و صفات را كه از هيچسو تغيير نمىپذيرد و صفاتى كه بالضروره لازمه تعيّن ذات هستند، ميرداماد «سرمد» مىنامد. سرمد، قدمى در معناى مطلق كلمه و وراى همه خلقها و حدوثهاست. اسماء و صفات كه همانا صور نوعيه، مثل افلاطونى يا به اصطلاح اشراقيون ربالنوع مىباشند منشأ عالم تغيير هستند. رابطه ميان صور نوعيه و عالم تغيير مانند انعكاس ماه در جوى آب است كه تصوير ماه ثابت مىماند امّا مادهاى كه نور ماه در آن انعكاس يافته كه همان آب باشد پيوسته در جريان است. ميرداماد اين رابطه ميان ثابت و متغير را «دهر» مىنامد. و رابطه ميان يك تغيير و تغيير ديگر را «زمان» مىخواند. بنابراين چون اين عالم به واسطه عالم ربالنوعها يا مُثُل حادث شده است، حدوث آن دهرى است، نه زمانى.» | ||
== ميرداماد و علوم طبيعى | == ميرداماد و علوم طبيعى== | ||
ميرداماد به تحقيق در علوم طبيعى نيز علاقه و توجّه داشته بهطورى كه درباره زندگى زنبور عسل تحقيقاتى انجام داده است. مىگويند شاه عباس از ميرداماد خواست كه روش موم و عسل ساختن زنبور را معلوم كند. مير براى اين امر دستور داد كه خانهاى شيشهاى براى زنبورها ساختند و زنبورها را در آن قرار دادند و خانه را در ميان مجلس گذاشتند تا ببينند چه اتّفاقى خواهد افتاد. ليكن ناگهان زنبورها شيشه را تار كردند و بعد مشغول به كار شدند و اين مطلب همچنان مجهول باقى ماند. | ميرداماد به تحقيق در علوم طبيعى نيز علاقه و توجّه داشته بهطورى كه درباره زندگى زنبور عسل تحقيقاتى انجام داده است. مىگويند شاه عباس از ميرداماد خواست كه روش موم و عسل ساختن زنبور را معلوم كند. مير براى اين امر دستور داد كه خانهاى شيشهاى براى زنبورها ساختند و زنبورها را در آن قرار دادند و خانه را در ميان مجلس گذاشتند تا ببينند چه اتّفاقى خواهد افتاد. ليكن ناگهان زنبورها شيشه را تار كردند و بعد مشغول به كار شدند و اين مطلب همچنان مجهول باقى ماند. | ||
== ميرداماد و شعر | == ميرداماد و شعر== | ||
خط ۲۳۰: | خط ۲۳۰: | ||
از سرودههاى ميرداماد مثنوى مشرقالانوار در جواب مخزن الاسرار است. اين مثنوى را در بيست سالگى سروده است . | از سرودههاى ميرداماد مثنوى مشرقالانوار در جواب مخزن الاسرار است. اين مثنوى را در بيست سالگى سروده است . | ||
== حالات ميرداماد (ره) | == حالات ميرداماد (ره)== | ||
خط ۲۳۷: | خط ۲۳۷: | ||
اين مطلب در بدو نظر غريب و بعيد به نظر مىرسد چرا كه اوّلاً از تجربيات ما و در ثانى از تحليل علمى، فاصلهها دارد. اما بايد اذعان داشت كه در نفى آن نيز دليل قاطعى نمىتوان اقامه كرد و از مواردى است كه مصداق كلام حكيم [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] است كه: هر آنچه كه درباره اين عالم شنيدى مادام كه دليل قاطعى آن را رد نكرد آن را در حيّز امكان قرار بده و ممكنش بدان. گذشته از اين در متون دينى و روايات معصومين(ع) نيز مطالب بسيارى درباره امكان تحقق و بلكه وقوع امور خارقالعاده براى غير معصوم وجود دارد. | اين مطلب در بدو نظر غريب و بعيد به نظر مىرسد چرا كه اوّلاً از تجربيات ما و در ثانى از تحليل علمى، فاصلهها دارد. اما بايد اذعان داشت كه در نفى آن نيز دليل قاطعى نمىتوان اقامه كرد و از مواردى است كه مصداق كلام حكيم [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] است كه: هر آنچه كه درباره اين عالم شنيدى مادام كه دليل قاطعى آن را رد نكرد آن را در حيّز امكان قرار بده و ممكنش بدان. گذشته از اين در متون دينى و روايات معصومين(ع) نيز مطالب بسيارى درباره امكان تحقق و بلكه وقوع امور خارقالعاده براى غير معصوم وجود دارد. | ||
== شاگردان | == شاگردان == | ||
خط ۲۴۹: | خط ۲۴۹: | ||
از ديگر شاگردان بنام ميرداماد مرحوم سيد احمد علوى مفسّر شفا و مرحوم ملاخليل قزوينى صاحب حاشيه بر اصول كافى مىباشند. | از ديگر شاگردان بنام ميرداماد مرحوم سيد احمد علوى مفسّر شفا و مرحوم ملاخليل قزوينى صاحب حاشيه بر اصول كافى مىباشند. | ||
== تأليفات | == تأليفات == | ||
خط ۳۵۰: | خط ۳۵۰: | ||
مرحوم ميرداماد در پيگيرى اين سبك و روش تا آنجا پيش رفت كه امروز فهم تأليفات او در حكمت براى علما نيز مشكل است و به همين جهت نيز كتب و نظرات وى مهجور مانده است. در هر صورت خداوند متعال نيّت مؤمن را از عملش بيشتر دوست دارد. | مرحوم ميرداماد در پيگيرى اين سبك و روش تا آنجا پيش رفت كه امروز فهم تأليفات او در حكمت براى علما نيز مشكل است و به همين جهت نيز كتب و نظرات وى مهجور مانده است. در هر صورت خداوند متعال نيّت مؤمن را از عملش بيشتر دوست دارد. | ||
== صفات اخلاقى | == صفات اخلاقى == | ||
خط ۴۲۱: | خط ۴۲۱: | ||
اين اوّلين ديدار ميرداماد با ملاصدرا است و سعى و اهتمام او براى راهنمايى و هدايت شاگردى جوان كه تازه در درس او حاضر شده امرى قابل توجه و در خور تأمّل است. | اين اوّلين ديدار ميرداماد با ملاصدرا است و سعى و اهتمام او براى راهنمايى و هدايت شاگردى جوان كه تازه در درس او حاضر شده امرى قابل توجه و در خور تأمّل است. | ||
== وفات | == وفات == | ||
خط ۴۳۷: | خط ۴۳۷: | ||
#[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و حياض الفضلاء، عبداللّه افندى اصفهانى، تحقيق سيد احمد حسينى، انتشارات كتابخانه آيتاللّه نجفى مرعشى (ره). | |||
#امل الامل، [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حرّ عاملى]]، تحقيق احمد حسينى، مكتبة الاندلس، بغداد. | |||
#قصص العلماء، ميرزا محمّد تنكابنى، چاپ دوّم، انتشارات علميه اسلاميه. | |||
#[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]، محمد باقر موسوى خوانسارى، تحقيق اسداللّه اسماعيليان، كتابفروشى اسماعيليان. | |||
#اعيان الشيعه، سيد محسن امين، قطع رحلى، انتشارات دارالتعارف للمطبوعات. | |||
#ريحانة الادب فى تراجم المعروفين بالكنية و اللقب، محمّدعلى مدرس، انتشارات كتابفروشى خيام. | |||
#[[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك الوسائل]]، ميرزا حسين نورى، قطع رحلى، كتابفروشى اسلاميه و مؤسسه اسماعيليان. | |||
#فهرست مشاهير ايران، دكتر ابوالفتح حكيميان، انتشارات دانشگاه ملى ايران.9- سلافة العصر فى محاسن الشعراء بكل مصر، [[سيد على خان مدنى]]، مكتبة الرضويه. | |||
#تاريخ فلاسفه ايرانى، على اصغر حلبى، چاپ دوّم، كتابفروشى زوّار. | |||
#احوال و اشعار [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]، [[نفیسی، سعید|سعيد نفيسى]]، چاپخانه اقبال، تهران 1316. | |||
#الشواهد الربوبيه فى مناهج السلوكيه، صدرالدين شيرازى، تعليق و تصحيح جلالالدين آشتيانى، چاپ دوّم، مركز نشر دانشگاهى. | |||
#استرآباد نامه، به كوشش مسيح ذبيحى، چاپ دوّم، انتشارات اميركبير. | |||
#منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، تصحيح و تعليق جلالالدين آشتيانى، چاپ دوّم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى. | |||
#ملاصدرا فيلسوف و متفكر بزرگ اسلامى، [[کربن، هانری|هانرى كربن]]، ترجمه ذبيحاللّه منصورى، سازمان انتشارات جاويدان. | |||
#تاريخ فلسفه در اسلام، ميان محمّد شريف، ترجمه فارسى، مركز نشر دانشگاهى. | |||
#ديوان ميرداماد، به اهتمام ميرزا محمود شفيعى، مطبعه سعادت. | |||
#شرح حال و آراء فلسفى ملاصدرا، جلالالدين آشتيانى، چاپخانه خراسان. | |||
#ميزان الحكمة، محمّد محمدى رى شهرى، چاپ دوم، مكتب الاعلام الاسلامى. | |||
#فوائد الرضويه، [[قمی، عباس|شيخ عباس قمى]]، كتابخانه مركزى. | |||
#تاريخ عالم آراى عباسى، اسكندربيگ تركمان، كتابفروشى تأييد. | |||
#تاريخ سياسى و اجتماعى ايران، ابوالقاسم طاهرى، شركت سهامى كتابهاى جيبى، چاپ دوّم. | |||
ویرایش