۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' )' به ')') |
جز (جایگزینی متن - 'فخر رازى' به 'فخر رازى') |
||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
3. مولانا كه سخت مخالف فلسفه است و فخر رازى را به دليل تفسير قرآن بر اساس فلسفه يونان نكوهش مىكند و پيروان او را به نام «استدلاليان» مىخواند، كرامت را كماليابى در انسانيت تلقى مىكند و مشايخ خانقاهنشين را كه از خلق بريده و خود را فراتر از ديگران مىبينند و از مال اوقاف امرار معاش مىكنند، به تجارتپيشگانى تشبيه مىكند كه دكانى براى خود فراهم كردهاند. مولانايى كه نه يك مسندنشين تصوف، بلكه يكى از رجال ملامت شمرده مىشود، هم در مثنوى و هم در ديوان كبير، كمال انسان و دستيابى آن انسان به كمال را مقصود خويش قرار داده است. «جبر» را رد كرده و رسيدن به حقيقت را با عشق و محبت انسانى ممكن دانسته است. مولانا سر در برابر حوادث خم نمىكند، زندگى مسكينانه را برنمىتابد، حتى ذرهاى هوس آن را ندارد كه بدون تلاش، معاشى فراهم كند. بر او احساساتى حاكم است كه مىخواهد ظلم، مكر و خيانت را از پهنه جهان بزدايد. تصوف وى، تصوفى درونگرا نيست، بلكه تصوف واقعگرا و پوياست. مولانا با زندگانى خود نيز الگويى به دست داده است:<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/4323/1/22 نثر و شرح مثنوى شريف، ج 1، ص 22] - [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/4323/1/23 23]</ref>. | 3. مولانا كه سخت مخالف فلسفه است و [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] را به دليل تفسير قرآن بر اساس فلسفه يونان نكوهش مىكند و پيروان او را به نام «استدلاليان» مىخواند، كرامت را كماليابى در انسانيت تلقى مىكند و مشايخ خانقاهنشين را كه از خلق بريده و خود را فراتر از ديگران مىبينند و از مال اوقاف امرار معاش مىكنند، به تجارتپيشگانى تشبيه مىكند كه دكانى براى خود فراهم كردهاند. مولانايى كه نه يك مسندنشين تصوف، بلكه يكى از رجال ملامت شمرده مىشود، هم در مثنوى و هم در ديوان كبير، كمال انسان و دستيابى آن انسان به كمال را مقصود خويش قرار داده است. «جبر» را رد كرده و رسيدن به حقيقت را با عشق و محبت انسانى ممكن دانسته است. مولانا سر در برابر حوادث خم نمىكند، زندگى مسكينانه را برنمىتابد، حتى ذرهاى هوس آن را ندارد كه بدون تلاش، معاشى فراهم كند. بر او احساساتى حاكم است كه مىخواهد ظلم، مكر و خيانت را از پهنه جهان بزدايد. تصوف وى، تصوفى درونگرا نيست، بلكه تصوف واقعگرا و پوياست. مولانا با زندگانى خود نيز الگويى به دست داده است:<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/4323/1/22 نثر و شرح مثنوى شريف، ج 1، ص 22] - [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/4323/1/23 23]</ref>. | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''«تا كاسه دوغ خويش باشد پيشم''|2=''و اللّه كه ز انگبين كس ننديشم»''}} | {{ب|''«تا كاسه دوغ خويش باشد پيشم''|2=''و اللّه كه ز انگبين كس ننديشم»''}} |
ویرایش