۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن تيميه' به 'ابن تيميه ') |
جز (جایگزینی متن - 'فخر رازى' به 'فخر رازى') |
||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
المسأله الاربعون: در اين مسأله بحث شده است از مقدماتى كه مىشود در مطالب عقلى به آنها رجوع نمود. | المسأله الاربعون: در اين مسأله بحث شده است از مقدماتى كه مىشود در مطالب عقلى به آنها رجوع نمود. | ||
اگر كتب كلامى اهل سنت به ويژه اشاعره كه بعد از فخر رازى نوشته شده است ملاحظه شود، در موارد متعددى به اين كتاب استناد شده است. بلكه از بعضى نقلها چنين استفاده مىشود كه اربعين كتاب درسى بوده و در حوزههاى علميۀ اهل سنت تدريس مىشده است. ابن رجب در كتاب العقود الدرية مىگويد: «و لازم الشيخ تقى الدين بن تيمية مدة و قرأ عليه قطعة من الاربعين فى اصول الدين للرازى». | اگر كتب كلامى اهل سنت به ويژه اشاعره كه بعد از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] نوشته شده است ملاحظه شود، در موارد متعددى به اين كتاب استناد شده است. بلكه از بعضى نقلها چنين استفاده مىشود كه اربعين كتاب درسى بوده و در حوزههاى علميۀ اهل سنت تدريس مىشده است. ابن رجب در كتاب العقود الدرية مىگويد: «و لازم الشيخ تقى الدين بن تيمية مدة و قرأ عليه قطعة من الاربعين فى اصول الدين للرازى». | ||
در نقلهاى ديگران نيز از سيرۀ [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] چنين برمىآيد كه او اين كتاب را براى طلاب علم تدريس مىكرده است و در بعضى از كتابهايش به عباراتى از اين كتاب استشهاد و يا عباراتى از آن را نقد مىكند. | در نقلهاى ديگران نيز از سيرۀ [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] چنين برمىآيد كه او اين كتاب را براى طلاب علم تدريس مىكرده است و در بعضى از كتابهايش به عباراتى از اين كتاب استشهاد و يا عباراتى از آن را نقد مىكند. | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
از ويژگىهاى اين كتاب مىتوان بهموارد زير اشاره كرد: | از ويژگىهاى اين كتاب مىتوان بهموارد زير اشاره كرد: | ||
1- مسألۀ ولايت در كتاب اربعين: فخر رازى گر چه در بحث از امامت ادلۀ شيعه را رد مىكند و به آنها جواب مىدهد؛ ولى در مسأله آخر امامت از افضل صحابه بعد از نبى(ص) بحث كرده و مىگويد: در نزد اصحاب ما ابوبكر افضل است و براى افضليت او يك آيه و يك روايت از پيامبر ذكر مىكند. | 1- مسألۀ ولايت در كتاب اربعين: [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] گر چه در بحث از امامت ادلۀ شيعه را رد مىكند و به آنها جواب مىدهد؛ ولى در مسأله آخر امامت از افضل صحابه بعد از نبى(ص) بحث كرده و مىگويد: در نزد اصحاب ما ابوبكر افضل است و براى افضليت او يك آيه و يك روايت از پيامبر ذكر مىكند. | ||
سپس مىگويد، در نزد شيعه افضل اميرالمومنين(ع) مىباشد. او ابتداء ادلۀ شيعه را به صورت اجمال در سه حجت بيان مىكند، بعد هر يك از اين 3 حجت را به تفصيل مورد بحث و بررسى قرار مىدهد كه در مجموع بيش از 30 دليل بر افضليت اميرالمومنين(ع) ذكر مىكند و به هيچ يك از اين ادله نقدى وارد نمىكند، بلكه در مواردى هم كه شبهاتى حول بعضى از ادله ذكر شده است، جواب مىدهد؛ مثلا يكى از ادلۀ افضليت حضرت اميرالمومنين(ع) قول آن حضرت است كه مىگويد: و الله لو كسرت لى الوسادة... لقضيت بين اهل التوراة بتوارتهم و بين اهل الانجيل بانجيلهم و...». ابوهاشم به اين قول حضرت ايراد كرده كه اين كتب از كتب منسوخه است و طبق آن نمىشود حكم كرد، پس اين كلام دلالت بر فضل نمىكند. | سپس مىگويد، در نزد شيعه افضل اميرالمومنين(ع) مىباشد. او ابتداء ادلۀ شيعه را به صورت اجمال در سه حجت بيان مىكند، بعد هر يك از اين 3 حجت را به تفصيل مورد بحث و بررسى قرار مىدهد كه در مجموع بيش از 30 دليل بر افضليت اميرالمومنين(ع) ذكر مىكند و به هيچ يك از اين ادله نقدى وارد نمىكند، بلكه در مواردى هم كه شبهاتى حول بعضى از ادله ذكر شده است، جواب مىدهد؛ مثلا يكى از ادلۀ افضليت حضرت اميرالمومنين(ع) قول آن حضرت است كه مىگويد: و الله لو كسرت لى الوسادة... لقضيت بين اهل التوراة بتوارتهم و بين اهل الانجيل بانجيلهم و...». ابوهاشم به اين قول حضرت ايراد كرده كه اين كتب از كتب منسوخه است و طبق آن نمىشود حكم كرد، پس اين كلام دلالت بر فضل نمىكند. | ||
مولف در جواب ابوهاشم چهار دليل مىآورد كه اين كلام بر فضيلت حضرت اميرالمومنين(ع) دلالت دارد. فخر رازى در آخر اين ادله مىگويد: «و اما بقية الوجوه فهى اخبار ضعيفة و امثالها موجودة فى جانب ابىبكر على ما تشتمل عليه الكتب المصنفة فى هذا الجنس فهذا تمام الكلام فى هذا الباب و الله اعلم». | مولف در جواب ابوهاشم چهار دليل مىآورد كه اين كلام بر فضيلت حضرت اميرالمومنين(ع) دلالت دارد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در آخر اين ادله مىگويد: «و اما بقية الوجوه فهى اخبار ضعيفة و امثالها موجودة فى جانب ابىبكر على ما تشتمل عليه الكتب المصنفة فى هذا الجنس فهذا تمام الكلام فى هذا الباب و الله اعلم». | ||
2- معنى «مولى» در «من كنت مولاه فعلى مولاه»: در مورد اين كه معناى مولى در حديث غدير كه به تواتر از شيعه و سنى نقل شده، چه چيزى مقصود، در بين مسلمانان اختلاف در اين باره و در اين زمينه كتب و رسائل متعددى نوشته شده است. [[شيخ مفيد]] دو رساله در اين زمينه نوشته كه نقد كلام بعضى از اهل تسنن مىباشد كه قائلند مولى به معناى دوست و ولايت به معناى دوست داشتن است. | 2- معنى «مولى» در «من كنت مولاه فعلى مولاه»: در مورد اين كه معناى مولى در حديث غدير كه به تواتر از شيعه و سنى نقل شده، چه چيزى مقصود، در بين مسلمانان اختلاف در اين باره و در اين زمينه كتب و رسائل متعددى نوشته شده است. [[شيخ مفيد]] دو رساله در اين زمينه نوشته كه نقد كلام بعضى از اهل تسنن مىباشد كه قائلند مولى به معناى دوست و ولايت به معناى دوست داشتن است. |
ویرایش