۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن قتيبه' به 'ابن قتيبه ') |
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
ابو | ابو عبداللّٰه محمد بن عمر واقدى در سال يكصد و سى ه.ق.در اواخر خلافت مروان بن محمد در مدينه متولد شد.اين مطلب را شاگرد و كاتب او ابن سعد در طبقات اظهار داشته است. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] و ابن تغرى بردى ولادت او را در سال 129 دانستهاند.و [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابو الفرج اصفهانى]] مىنويسد كه مادر واقدى،دختر عيسى بن جعفر بن سائب خاثر است،و پدر اين بانو،مردى ايرانى و از سرزمين فارس است. | ||
واقدى از وابستگان بنى سهم است كه يكى از خاندانهاى قبيلۀ بنى اسلم شمرده مىشوند. اين كه [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]،او را از وابستگان و خدمتكاران بنى هاشم دانسته است، صحيح نيست. مصادر كتب تذكره و رجال دربارۀ آغاز زندگانى او مطلبى ندارد،ولى به نظر مىرسد كه واقدى از سنين جوانى،بلكه نوجوانى،دربارۀ كسب معلومات مربوط به سيره و جنگهاى پيامبر(ص)سخت كوشش مىكرده است. | واقدى از وابستگان بنى سهم است كه يكى از خاندانهاى قبيلۀ بنى اسلم شمرده مىشوند. اين كه [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]،او را از وابستگان و خدمتكاران بنى هاشم دانسته است، صحيح نيست. مصادر كتب تذكره و رجال دربارۀ آغاز زندگانى او مطلبى ندارد،ولى به نظر مىرسد كه واقدى از سنين جوانى،بلكه نوجوانى،دربارۀ كسب معلومات مربوط به سيره و جنگهاى پيامبر(ص)سخت كوشش مىكرده است. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
واقدى در سال 180 ه.ق.از مدينه به قصد عراق بيرون آمد. [[خطيب بغدادى]] از قول واقدى نقل مىكند كه مىگفت:«در مدينه گندم مىفروختم،صد هزار درهم سرمايه مردم در دست من بود كه با آن كار مىكردم و حق العمل برمىداشتم و آن سرمايه از دست رفت و آهنگ عراق كردم و پيش يحيى بن خالد برمكى آمدم». ابن سعد هم مىگويد:«واقدى به واسطۀ اينكه وامدار شده بود به عراق رفت». چنين به نظر مىرسد كه سبب اصلى مسافرت واقدى به عراق رغبت او به ديدار يحيى بن خالد برمكى است،زيرا در سفر حج همت والاى يحيى در وجود واقدى كششى نسبت به او ايجاد كرده بود و واقدى مىخواست براى تحقق بخشيدن به آرزوهاى مادى و معنوى خود در محيط راحت ترى قرار گيرد.در آن هنگام دريچههاى نور و اميد در بغداد بود-مخصوصا در دورۀ هارون. | واقدى در سال 180 ه.ق.از مدينه به قصد عراق بيرون آمد. [[خطيب بغدادى]] از قول واقدى نقل مىكند كه مىگفت:«در مدينه گندم مىفروختم،صد هزار درهم سرمايه مردم در دست من بود كه با آن كار مىكردم و حق العمل برمىداشتم و آن سرمايه از دست رفت و آهنگ عراق كردم و پيش يحيى بن خالد برمكى آمدم». ابن سعد هم مىگويد:«واقدى به واسطۀ اينكه وامدار شده بود به عراق رفت». چنين به نظر مىرسد كه سبب اصلى مسافرت واقدى به عراق رغبت او به ديدار يحيى بن خالد برمكى است،زيرا در سفر حج همت والاى يحيى در وجود واقدى كششى نسبت به او ايجاد كرده بود و واقدى مىخواست براى تحقق بخشيدن به آرزوهاى مادى و معنوى خود در محيط راحت ترى قرار گيرد.در آن هنگام دريچههاى نور و اميد در بغداد بود-مخصوصا در دورۀ هارون. | ||
ابن سعد در جاى ديگر مطلبى مىنويسد كه مؤيد اين نظريه است،مىگويد:«واقدى مىگفت:روزگار دندان بما نشان داد و همسرم ام | ابن سعد در جاى ديگر مطلبى مىنويسد كه مؤيد اين نظريه است،مىگويد:«واقدى مىگفت:روزگار دندان بما نشان داد و همسرم ام عبداللّٰه به من اعتراض كرد و گفت چرا كوتاهى مىكنى؟وزير خليفه تو را مىشناسد و از تو خواسته است كه پيش او بروى و او داراى مقام ارزنده است.اين بود كه از مدينه كوچيدم». | ||
هنگامى كه واقدى به بغداد رسيد،متوجه شد كه درباريان و خليفه به ناحيۀ رقّه در شام رفتهاند،اين بود كه مركوب خود را به سوى شام به حركت درآورد و در آنجا به ايشان پيوست. يحيى بن خالد برمكى با او برخوردى داشت كه شايستۀ مرتبۀ بخشندگى و بزرگوارى ايشان بود. در زير سايۀ برامكه،از هر سوى خير و نيكى به واقدى روى آورد، عطاياى ايشان به او منضمّ به عطاياى هارون و پسرش مأمون بود.واقدى مىگويد:«از خليفه ششصد هزار درهم دريافت داشتم به طورى كه پرداخت زكات بر من واجب شد». | هنگامى كه واقدى به بغداد رسيد،متوجه شد كه درباريان و خليفه به ناحيۀ رقّه در شام رفتهاند،اين بود كه مركوب خود را به سوى شام به حركت درآورد و در آنجا به ايشان پيوست. يحيى بن خالد برمكى با او برخوردى داشت كه شايستۀ مرتبۀ بخشندگى و بزرگوارى ايشان بود. در زير سايۀ برامكه،از هر سوى خير و نيكى به واقدى روى آورد، عطاياى ايشان به او منضمّ به عطاياى هارون و پسرش مأمون بود.واقدى مىگويد:«از خليفه ششصد هزار درهم دريافت داشتم به طورى كه پرداخت زكات بر من واجب شد». | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
دربارۀ تاريخ وفات او اختلافى ديده مىشود.[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]،متذكر مىشود كه واقدى در سال 206 ه.ق.درگذشته است، و حال آنكه منابع ديگر از جمله ابن سعد در طبقات متذكر شدهاند كه مرگ او در ذيحجه 207 ه.ق.اتفاق افتاده است و [[خطيب بغدادى]]،با اسنادى از | دربارۀ تاريخ وفات او اختلافى ديده مىشود.[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]،متذكر مىشود كه واقدى در سال 206 ه.ق.درگذشته است، و حال آنكه منابع ديگر از جمله ابن سعد در طبقات متذكر شدهاند كه مرگ او در ذيحجه 207 ه.ق.اتفاق افتاده است و [[خطيب بغدادى]]،با اسنادى از عبداللّٰه حضرمى روايت مىكند كه واقدى در سال 209 ه.ق.درگذشته است. | ||
اگر قرار باشد يكى از اين روايات را بر ديگر روايات ترجيح دهيم،از همه به صواب نزديكتر روايت دوم است كه ابن سعد شاگرد و كاتب واقدى و كسى كه به زمان او نزديكتر است،نقل كرده است.بعلاوه،ابن سعد شب وفات و روز دفن او را نام برده است و چنين مىنويسد:«واقدى شب سه شنبه،يازده شب گذشته از ذيحجه سال 207 ه.ق،در گذشت و روز سهشنبه در گورستان خيزران به خاك سپرده شد و هفتاد و هشت ساله بود.» بعلاوه،اين روايت در بيشتر منابع آمده است. | اگر قرار باشد يكى از اين روايات را بر ديگر روايات ترجيح دهيم،از همه به صواب نزديكتر روايت دوم است كه ابن سعد شاگرد و كاتب واقدى و كسى كه به زمان او نزديكتر است،نقل كرده است.بعلاوه،ابن سعد شب وفات و روز دفن او را نام برده است و چنين مىنويسد:«واقدى شب سه شنبه،يازده شب گذشته از ذيحجه سال 207 ه.ق،در گذشت و روز سهشنبه در گورستان خيزران به خاك سپرده شد و هفتاد و هشت ساله بود.» بعلاوه،اين روايت در بيشتر منابع آمده است. |
ویرایش