۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن رشد' به 'ابن رشد ') |
جز (جایگزینی متن - ' ابو ' به ' ابو') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] معتقد است، تمام صفات الهى به علم بازگشت دارند و در واقع علم الهى كه غير علم انسان است و جنس علم الهى با جنس علم بشر متفاوت است، منشاء بقيۀ صفات الهى مىباشد. مؤلّف در باب صفات الهى عقائد فرق گوناگون اسلامى در رابطۀ ارتباط ذات با صفات را بيان كرده و آنها را مورد بررسى قرار مىدهد. | [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] معتقد است، تمام صفات الهى به علم بازگشت دارند و در واقع علم الهى كه غير علم انسان است و جنس علم الهى با جنس علم بشر متفاوت است، منشاء بقيۀ صفات الهى مىباشد. مؤلّف در باب صفات الهى عقائد فرق گوناگون اسلامى در رابطۀ ارتباط ذات با صفات را بيان كرده و آنها را مورد بررسى قرار مىدهد. | ||
نفى مماثلت و نفى جسميّت از ديگر مباحثى است كه مؤلف در اين بخش از كتاب به آنها پرداخته است. او سپس در مورد نوريّت الهى وارد بيان دلائلى مىشود تا اثبات كند، آيۀ شريفۀ'''اللّه نور السماوات و الارض''' معرّف ذات الهى است، از جانب خداى سبحان، دليل ديگرش بر اين مدّعا حديثى است از پيغمبر اكرم(ص) كه در جواب سئوالى كه از حضرت پرسيدند هل رأيت ربك؟ حضرت جواب دادند، «نور أنّى أراه» [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] كه خود در مقدّمۀ كتاب گفت، ظواهر ادلّه بدون تأويل ملاك معرفت ماست، در اين جا به محكمى پاى اين عقيده خود ايستاده و خداوند را نور مىپندارد. از جمله ويژگىهاى كتاب حاضر اين است كه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در اين بخش از مباحث خود به مناسبت اشارهاى به | نفى مماثلت و نفى جسميّت از ديگر مباحثى است كه مؤلف در اين بخش از كتاب به آنها پرداخته است. او سپس در مورد نوريّت الهى وارد بيان دلائلى مىشود تا اثبات كند، آيۀ شريفۀ'''اللّه نور السماوات و الارض''' معرّف ذات الهى است، از جانب خداى سبحان، دليل ديگرش بر اين مدّعا حديثى است از پيغمبر اكرم(ص) كه در جواب سئوالى كه از حضرت پرسيدند هل رأيت ربك؟ حضرت جواب دادند، «نور أنّى أراه» [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] كه خود در مقدّمۀ كتاب گفت، ظواهر ادلّه بدون تأويل ملاك معرفت ماست، در اين جا به محكمى پاى اين عقيده خود ايستاده و خداوند را نور مىپندارد. از جمله ويژگىهاى كتاب حاضر اين است كه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در اين بخش از مباحث خود به مناسبت اشارهاى به ابوحامد غزالى و كتاب تهافت الفلاسفة وى دارد. او غزالى را مايۀ اضرار به حكمت و شريعت هر دو مىداند و بيانى دارد در اين رابطه كه بين حكمت و شريعت تعارضى وجود ندارد. او در آخرين بخش از باب صفات الهى وارد بحث رؤيت و بررسى آن از ديدگاه معتزله و اشاعره مىپردازد. | ||
سوّمين باب كتاب افعال الهى مىباشد. [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در اين باب به چند موضوع پرداخت مىكند كه عبارتند از: حدوث عالم، بعث رسل، قضاء و قدر، تجويز و تعديل و معاد. او در بحث حدوث عالم نيز آراء اشاعره و معتزله را رد مىكند و طبق همان نظرى كه در مورد اثبات خالق تعالى داشت، به عنايت قائل شده و مىگويد شرع مقدس براى تعليم مردم در زمينۀ حدوث عالم از طريق عنايت وارد شده است. وى به دلائلى كه بيان مىكند به كار بردن لفظ حدوث و قدم در خلق عالم را بدعت در شريعت مىداند. | سوّمين باب كتاب افعال الهى مىباشد. [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در اين باب به چند موضوع پرداخت مىكند كه عبارتند از: حدوث عالم، بعث رسل، قضاء و قدر، تجويز و تعديل و معاد. او در بحث حدوث عالم نيز آراء اشاعره و معتزله را رد مىكند و طبق همان نظرى كه در مورد اثبات خالق تعالى داشت، به عنايت قائل شده و مىگويد شرع مقدس براى تعليم مردم در زمينۀ حدوث عالم از طريق عنايت وارد شده است. وى به دلائلى كه بيان مىكند به كار بردن لفظ حدوث و قدم در خلق عالم را بدعت در شريعت مىداند. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
وى ورود مطالب فلسفى به علم كلام را توسط معتزله در زمان مأمون عباسى مىداند و معتزله را بنيانگذاران واقعى علم كلام به حساب مىآورد. او از واصل بن عطا نيز به عنوان كسى كه اعتزال را بنيان نهاد نام مىبرد. | وى ورود مطالب فلسفى به علم كلام را توسط معتزله در زمان مأمون عباسى مىداند و معتزله را بنيانگذاران واقعى علم كلام به حساب مىآورد. او از واصل بن عطا نيز به عنوان كسى كه اعتزال را بنيان نهاد نام مىبرد. | ||
دكتر محمد عابد، همچنين از | دكتر محمد عابد، همچنين از ابوالهذيل العلاّف نيز به عنوان كسى كه منظّم مذهب معتزله و اوليّن قائل به مسلۀ جوهر فرد است، ياد مىكند. وى سپس وارد شناسايى مذهب اشعرى مىشود و ابوالحسن اشعرى را كه خود از اصحاب اعتزال و شاگرد استاد معروف معتزله، يعنى ابوعلى جبايى بود را بنيانگذار مذهب فكرى اشعرى مىشمارد و از باقلانى نيز به عنوان كسى كه مذهب اشعرى را به مقدمات عقليّه منطبق ساخت نام مىبرد و ادامۀ اين راه را بدست جوينى و شاگردش غزالى كه مذهب اشعرى را با قياس صورى ارسطويى هماهنگ كرد مىداند. | ||
محمد عابد الجابرى، بعد از بيان تاريخچۀ علم كلام در مشرق زمين وارد بيان سرگذشت اين علم در آندلس و مغرب زمين مىشود و آنها را به خاطر جدايى از حكومت عباسى و اماكنى كه حكومت فاطميان بدانها دسترسى نداشته داراى مكتب فكرى عليحدهاى مىپندارد. | محمد عابد الجابرى، بعد از بيان تاريخچۀ علم كلام در مشرق زمين وارد بيان سرگذشت اين علم در آندلس و مغرب زمين مىشود و آنها را به خاطر جدايى از حكومت عباسى و اماكنى كه حكومت فاطميان بدانها دسترسى نداشته داراى مكتب فكرى عليحدهاى مىپندارد. |
ویرایش