۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
جز (جایگزینی متن - ' ابو ' به ' ابو') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
«ابن اَبّار | «ابن اَبّار ابوعبدالله محمد عبدالله قُضاعى اندلسى»، (595-658ق)، كاتب، مورخ، محدث، اديب و سياستمدار اندلسى است. افرادى كه از قبيله قضاعه يمن به اندلس كوچيده بودند، از ديرباز در محلى به نام «اُنده» در همسايگى بلنسيه مسكن داشتند. پدر ابن ابار و احتمالاً خود او نيز در همين محل به دنيا آمدند. وى دوران كودكى و نوجوانى را در اين شهر به سر برد و نزد پدرش، ابومحمد عبدالله كه دانشمندى اديب و عارفى كامل بود، قرآن و حديث و شعر و ادب و مقدمات و علوم متداول آن زمان را فراگرفت. | ||
پدر وى از هيچگونه حمايت و تشويق نسبت به وى فرو نمىگذاشت؛ آنچنانكه پيوسته آموختههاى او را بازپس مىطلبيد. وى سپس اجازه نقل و روايت همه کتابهاى خود را به او داد و حتى شايد از باب كسب اعتبار، در دو سالگى براى او از بعضى مشايخ خويش اجازه روايت حديث گرفت. | پدر وى از هيچگونه حمايت و تشويق نسبت به وى فرو نمىگذاشت؛ آنچنانكه پيوسته آموختههاى او را بازپس مىطلبيد. وى سپس اجازه نقل و روايت همه کتابهاى خود را به او داد و حتى شايد از باب كسب اعتبار، در دو سالگى براى او از بعضى مشايخ خويش اجازه روايت حديث گرفت. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
ابن ابّار، اساتيد متعددى از بلاد شرق و غرب داشته كه علوم و فنون مختلف را نزد آنان فراگرفته است. وى نام آن اساتيد و نيز شيوخى را كه از آنان نقل حديث كرده، در مقدمهها و در مطاوى کتابهايش آورده است. شاخصترين استاد ابن ابار، ابوالربيع بن سالم است كه ابن ابار بيست و چند سال با وى مصاحبت و ملازمت داشت و همو بود كه وى را به تدوين مهمترين و مشهورترين کتابش، «التكملة» واداشت و پيشهساختن فنّ کتابت و استفاده از خط و فنون بلاغت را جهت تأمين معاش و كسب مال و مكنت و مقام به او توصيه كرد. | ابن ابّار، اساتيد متعددى از بلاد شرق و غرب داشته كه علوم و فنون مختلف را نزد آنان فراگرفته است. وى نام آن اساتيد و نيز شيوخى را كه از آنان نقل حديث كرده، در مقدمهها و در مطاوى کتابهايش آورده است. شاخصترين استاد ابن ابار، ابوالربيع بن سالم است كه ابن ابار بيست و چند سال با وى مصاحبت و ملازمت داشت و همو بود كه وى را به تدوين مهمترين و مشهورترين کتابش، «التكملة» واداشت و پيشهساختن فنّ کتابت و استفاده از خط و فنون بلاغت را جهت تأمين معاش و كسب مال و مكنت و مقام به او توصيه كرد. | ||
ابن ابار در خلال سالهايى كه نزد ابوالربيع درس مىخواند، طبق معمول روزگار، به شهرهاى گوناگون اندلس سفر كرد و به كار جمع و نگارش حديث، چه عالى چه نازل، همت گماشت. وى پس از آن به بلنسيه بازگشت و همان جا ماندگار شد. در 643ق، استادش ابوالربيع كه با سپاه اسلام به مقابله مسيحيان شتافته بود، در محل دژ اَنيشَه نزديك بَلَنْسيه، به شهادت رسيد. ابن ابار كه تازه به 30 سالگى رسيده بود گويا سر آن داشت كه جاى استاد را بگيرد و مانند او نفوذ سياسى، روحانى و علمى كسب كند. به همين جهت، به خدمت اميران بلنسيه درآمد. وى مناصب دولتى را از دبيرى | ابن ابار در خلال سالهايى كه نزد ابوالربيع درس مىخواند، طبق معمول روزگار، به شهرهاى گوناگون اندلس سفر كرد و به كار جمع و نگارش حديث، چه عالى چه نازل، همت گماشت. وى پس از آن به بلنسيه بازگشت و همان جا ماندگار شد. در 643ق، استادش ابوالربيع كه با سپاه اسلام به مقابله مسيحيان شتافته بود، در محل دژ اَنيشَه نزديك بَلَنْسيه، به شهادت رسيد. ابن ابار كه تازه به 30 سالگى رسيده بود گويا سر آن داشت كه جاى استاد را بگيرد و مانند او نفوذ سياسى، روحانى و علمى كسب كند. به همين جهت، به خدمت اميران بلنسيه درآمد. وى مناصب دولتى را از دبيرى ابوعبدالله محمد كه از اميران سلسله موحدين بود، آغاز كرد و پس از مرگ وى در 620ق، سمت دبيرى فرزندش امير ابوزيد عبدالرحمان را يافت و چون ابوزيد در 626ق، به اميد حفظ دولت، به اميران مسيحى اندلس كه روزبهروز به قدرتشان افزوده مىشد، پناه برد، وى به بلنسيه بازگشت و به خدمت زيّان بن مَرْدَنيش درآمد. در 633ق، چند ماه در شهر دانيه سمت قضا داشت، اما پس از اندك مدتى، از آن كار استعفا كرد. در همين دوران بود كه جاقمه به شهرهاى اطراف بلنسيه حمله مىبرد و به پيروزىهاى تازهاى دست مىيافت. سرانجام، سپاه مسيحيان، بلنسيه را محاصره كرد. در همان احوال، در ذىقعده 635، ابومحمد عبدالله تُجيبى كه از مشايخ اجازه و اساتيد ابن ابار بود، درگذشت. در رجب سال بعد همراه هيئتى از جانب زيّان بن مردنيش براى طلب يارى به خدمت امير ابوزكريا يحيى از اميران آل ابى حفص كه بر شمال افريقا حكم مىراند، شتافت. ابن ابار تقاضاى خويش و نيز مصائبى را كه بلنسيه به آن دچار شده بود، در «سينيهاى» كه بيش از 100 بيت است، به شيوهاى چنان مؤثّر برخواند كه امير ابوزكريا بىدرنگ فرمان داد، چندين كشتى حامل اسلحه و خوراك و پوشاك - ظاهراً به ارزش 100 هزار دينار - همراه هيئت راهى اندلس گردد. ابن ابار بهسختى خود را به اندلس رساند. | ||
پس از سقوط بلنسيه، ابن ابار بار ديگر همراه زيّان به دانيه رفت و چندى انتظار كشيد و با ديگر امراى مسلمانِ اندلس به نامهنگارى پرداخت، اما نتيجهاى به دست نيامد. وى 42 ساله بود كه از تجديد قواى مسلمين و بازپسگرفتن سرزمينهاى از دسترفته نوميد شد و با خانواده خويش روى به افريقا نهاد. وى نخست در شهر بِجايه مسكن گزيد، اما نظر به سابقهاى كه در دربار تونس داشت، کتابت انشاء و علامت را در ديوان رسائل امير ابوزكريا به عهده گرفت. | پس از سقوط بلنسيه، ابن ابار بار ديگر همراه زيّان به دانيه رفت و چندى انتظار كشيد و با ديگر امراى مسلمانِ اندلس به نامهنگارى پرداخت، اما نتيجهاى به دست نيامد. وى 42 ساله بود كه از تجديد قواى مسلمين و بازپسگرفتن سرزمينهاى از دسترفته نوميد شد و با خانواده خويش روى به افريقا نهاد. وى نخست در شهر بِجايه مسكن گزيد، اما نظر به سابقهاى كه در دربار تونس داشت، کتابت انشاء و علامت را در ديوان رسائل امير ابوزكريا به عهده گرفت. | ||
ابن ابار، «علامت سلطانى» (طغرا) را به خط مغربى مىنگاشت، ولى سلطان ترجيح مىداد كه به خط مشرقى نگاشته شود. پس اين وظيفه را به احمد بن ابراهيم غسّانى سپرد و از ابن ابّار خواست كه فقط به انشاى رسائل و کتابت آنها بپردازد و جاى علامت را براى خطّاط جديد خالى بگذارد، امّا ابن ابار از اين فرمان، سر باز زد و سلطان او را بركنار و خانهنشين ساخت. بيشتر محققان عوامل ديگرى را نيز در اين كار دخيل مىدانند كه از مهمترين آنها، حسادت و رقابت بزرگان تونسى نسبت به مسلمانانى بود كه از اندلس به تونس مهاجرت كرده و به مناصب عالى دست يافته بودند. در اين هنگام ابن ابار كه بر احوال خويش نگران بود، به امير | ابن ابار، «علامت سلطانى» (طغرا) را به خط مغربى مىنگاشت، ولى سلطان ترجيح مىداد كه به خط مشرقى نگاشته شود. پس اين وظيفه را به احمد بن ابراهيم غسّانى سپرد و از ابن ابّار خواست كه فقط به انشاى رسائل و کتابت آنها بپردازد و جاى علامت را براى خطّاط جديد خالى بگذارد، امّا ابن ابار از اين فرمان، سر باز زد و سلطان او را بركنار و خانهنشين ساخت. بيشتر محققان عوامل ديگرى را نيز در اين كار دخيل مىدانند كه از مهمترين آنها، حسادت و رقابت بزرگان تونسى نسبت به مسلمانانى بود كه از اندلس به تونس مهاجرت كرده و به مناصب عالى دست يافته بودند. در اين هنگام ابن ابار كه بر احوال خويش نگران بود، به امير ابوعبدالله محمد، پسر سلطان كه بعدها با لقب مستنصر فرمانرواى تونس شد، پناه برد. | ||
در همين ايام، وى کتاب «اعتاب الکتاب» را نگاشت كه موضوع آن سرگذشت منشيان و دبيرانى است كه در روزگاران گذشته مورد خشم و بىمهرى حاكمان قرار گرفته، سپس عفو شده و به مناصب خود بازگشته بودند. بدينسان، وى بار ديگر به دربار حفصيان تونس بازگشت، اما در 646ق كه وليعهد سلطان، ابويحيى درگذشت و سلطان نيز خود سال بعد چشم از جهان فروبست، مستنصر به حكومت رسيد. وى كه پيش از اين، شفيع ابن ابار شده بود، او را در سمت انشاى رسائل باقى گذاشت، اما حسودان بهخصوص احمد غسّانى وزير، وجود او را تحمل نمىتوانستند كرد و سرانجام، مستنصر را بر آن داشتند كه وى را به بجايه تبعيد كند. احتمالاً او بايد در حدود سال 655ق، تبعيد شده باشد، زيرا على بن محمد تجيبى در اين سال معجم ابن ابار را در بجايه نزد وى خوانده است. | در همين ايام، وى کتاب «اعتاب الکتاب» را نگاشت كه موضوع آن سرگذشت منشيان و دبيرانى است كه در روزگاران گذشته مورد خشم و بىمهرى حاكمان قرار گرفته، سپس عفو شده و به مناصب خود بازگشته بودند. بدينسان، وى بار ديگر به دربار حفصيان تونس بازگشت، اما در 646ق كه وليعهد سلطان، ابويحيى درگذشت و سلطان نيز خود سال بعد چشم از جهان فروبست، مستنصر به حكومت رسيد. وى كه پيش از اين، شفيع ابن ابار شده بود، او را در سمت انشاى رسائل باقى گذاشت، اما حسودان بهخصوص احمد غسّانى وزير، وجود او را تحمل نمىتوانستند كرد و سرانجام، مستنصر را بر آن داشتند كه وى را به بجايه تبعيد كند. احتمالاً او بايد در حدود سال 655ق، تبعيد شده باشد، زيرا على بن محمد تجيبى در اين سال معجم ابن ابار را در بجايه نزد وى خوانده است. |
ویرایش