۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
جز (جایگزینی متن - ' ابو ' به ' ابو') |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
|- | |- | ||
|نام های دیگر | |نام های دیگر | ||
|data-type='authorOtherNames'| ابن هشام، | |data-type='authorOtherNames'| ابن هشام، ابومحمد عبدالملک | ||
ابن هشام حمیری | ابن هشام حمیری | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
ابو محمد عبدالملك بن هشام بن ايوب حميرى (د 213 يا 218 ق828/ يا 833 م)، محدث، مورخ، اديب، نسب شناس و تدوين كنندۀ مشهورترين کتاب دربارۀ سيرۀ پيامبر. از زندگى وى آگاهيهاى ناچيزى در دست است. نخستين بار در سدۀ 6 ق12/ م سهيلى (33/1، 43) در شرح خود بر سيره و پس از او قفطى (211/2- 212) اشارههاى كوتاهى به زندگى او كردهاند. برخى آگاهيها نيز از طريق ذهبى (429/10) به دست مىآيد. قديمترين منبع، ابن هشام را به حميريان يمن نسبت مىدهد (سهيلى، همانجا)، اما قفطى (همانجا) اين نظر را مبتنى بر حدس و گمان مىداند و با استناد به گفتۀ تاريخ نگار مصرى، | ابو محمد عبدالملك بن هشام بن ايوب حميرى (د 213 يا 218 ق828/ يا 833 م)، محدث، مورخ، اديب، نسب شناس و تدوين كنندۀ مشهورترين کتاب دربارۀ سيرۀ پيامبر. از زندگى وى آگاهيهاى ناچيزى در دست است. نخستين بار در سدۀ 6 ق12/ م سهيلى (33/1، 43) در شرح خود بر سيره و پس از او قفطى (211/2- 212) اشارههاى كوتاهى به زندگى او كردهاند. برخى آگاهيها نيز از طريق ذهبى (429/10) به دست مىآيد. قديمترين منبع، ابن هشام را به حميريان يمن نسبت مىدهد (سهيلى، همانجا)، اما قفطى (همانجا) اين نظر را مبتنى بر حدس و گمان مىداند و با استناد به گفتۀ تاريخ نگار مصرى، ابوسعيد عبدالرحمن بن يونس، او را ذهلى، منسوب به ذهل ابن معاوية بن...، تيرهاى از كنده، مىشمارد (قس: ابراهيم، 212/2، حاشيۀ 6). ذهبى (همانجا) ذهلى بودن ابن هشام را صحيحتر مىداند و برخى نيز او را معافرى و سدوسى دانستهاند (نك: سهيلى، ذهبى، همانجاها، خشنى، 3). | ||
به هر حال دلايل روشنى براى تعيين دقيق نسب او در دست نيست (سقا، «ف»). تنها نكتۀ قابل ذكر اين است كه نمىتوان علاقۀ ابن هشام را به حميريان ناديده گرفت، زيرا او اثرى دربارۀ پادشاهان حمير تأليف كرده و پدر او نيز به تاريخ اين قوم علاقهمند بوده و ابن هشام چند بار وقايعى را از طريق او در اين اثر نقل كرده است (نك: التيجان، 173-174، 214، 222). | به هر حال دلايل روشنى براى تعيين دقيق نسب او در دست نيست (سقا، «ف»). تنها نكتۀ قابل ذكر اين است كه نمىتوان علاقۀ ابن هشام را به حميريان ناديده گرفت، زيرا او اثرى دربارۀ پادشاهان حمير تأليف كرده و پدر او نيز به تاريخ اين قوم علاقهمند بوده و ابن هشام چند بار وقايعى را از طريق او در اين اثر نقل كرده است (نك: التيجان، 173-174، 214، 222). | ||
ظاهرا ابن هشام در بصره به دنيا آمده است، اما زمان تولد او به درستى معلوم نيست. تنها مىدانيم در ميان كسانى كه او مستقيما از آنان روايت كرده، كسى نيست كه پيش از نيمۀ سدۀ دوم درگذشته باشد و نيز او پيش از مرگ بكّائى، شاگرد برجستۀ ابن اسحاق (183 ق)، در سنّى بوده است كه بتواند متن كامل سيره را از وى اخذ كند (ابن هشام، السيرة، 5/1؛قفطى، همانجا؛ابن خلكان، 338/2). ابن هشام در زادگاه خود پرورش يافت و از آنجا كه اكثر رجال سند او در سيره از مردم كوفه و بصرهاند (مهدوى، 33)، وى مىبايست بخش مهمى از زندگى و آموزشهاى خود را در اين نواحى گذرانده باشد، چنانكه بكائى را نيز در ميان همين رجال مىبينيم (نك: ابن خلكان، همانجا؛براى فهرست كاملى از رجال سند ابن هشام در السيرة، نك: مهدوى، 142-144). از استادان و رجال حديث او مىتوان | ظاهرا ابن هشام در بصره به دنيا آمده است، اما زمان تولد او به درستى معلوم نيست. تنها مىدانيم در ميان كسانى كه او مستقيما از آنان روايت كرده، كسى نيست كه پيش از نيمۀ سدۀ دوم درگذشته باشد و نيز او پيش از مرگ بكّائى، شاگرد برجستۀ ابن اسحاق (183 ق)، در سنّى بوده است كه بتواند متن كامل سيره را از وى اخذ كند (ابن هشام، السيرة، 5/1؛قفطى، همانجا؛ابن خلكان، 338/2). ابن هشام در زادگاه خود پرورش يافت و از آنجا كه اكثر رجال سند او در سيره از مردم كوفه و بصرهاند (مهدوى، 33)، وى مىبايست بخش مهمى از زندگى و آموزشهاى خود را در اين نواحى گذرانده باشد، چنانكه بكائى را نيز در ميان همين رجال مىبينيم (نك: ابن خلكان، همانجا؛براى فهرست كاملى از رجال سند ابن هشام در السيرة، نك: مهدوى، 142-144). از استادان و رجال حديث او مىتوان ابوعبيده معمر بن مثنى (ابن هشام، همان، 42/1، 49، 196، جم)، ابوزيد انصارى (همان، 13/1، 57، 70، جم)، خلف احمر (همان، 9/1، 91، 38/3، جم) و هيثم بن عدى (همو، التيجان، 261) را نام برد. همچنين اسد بن موسى اموى را نيز بايد از استادان معتبر او به شمار آورد، زيرا ابن هشام التيجان را بيشتر از طريق وى نقل كرده است (نك: ص 9، 73، 97، 118). | ||
تاريخ ورود ابن هشام به مصر معلوم نيست، اما مىدانيم كه وى در اينجا كه آخرين منزل سفرهاى علمى او بود (قس: سقا، همانجا)، مقيم شد و تا پايان عمر در مصر زيست (قفطى، ذهبى، همانجاها). ابن هشام مىبايست پيش از ورود به مصر از بكائى استماع كرده باشد، زيرا وى در مصر سيره را روايت مىكرد. از گروه بسيارى كه در مجلس حديث ابن هشام حضور مىيافتند، تنها نام برخى به جا مانده است (نك: قاضى عياض، 134/3، 136) كه برجستهترين آنان عبدالرحيم بن برقى راوى سيره در مصر است (همو، 84/3؛ابن خير، 233-236؛ياقوت، 574/1؛ذهبى، 48/13). | تاريخ ورود ابن هشام به مصر معلوم نيست، اما مىدانيم كه وى در اينجا كه آخرين منزل سفرهاى علمى او بود (قس: سقا، همانجا)، مقيم شد و تا پايان عمر در مصر زيست (قفطى، ذهبى، همانجاها). ابن هشام مىبايست پيش از ورود به مصر از بكائى استماع كرده باشد، زيرا وى در مصر سيره را روايت مىكرد. از گروه بسيارى كه در مجلس حديث ابن هشام حضور مىيافتند، تنها نام برخى به جا مانده است (نك: قاضى عياض، 134/3، 136) كه برجستهترين آنان عبدالرحيم بن برقى راوى سيره در مصر است (همو، 84/3؛ابن خير، 233-236؛ياقوت، 574/1؛ذهبى، 48/13). | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
ابراهيم، محمد | ابراهيم، محمد ابوالفضل، حاشيه بر انباء الرواة (نك: قفطى در همين مآخذ) ؛[[[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] عسقلانی، احمد بن علی|[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] عسقلانى]]، احمد بن على، توالى التأسيس، به كوشش ابوالفداء عبدالله قاضى، بيروت، 1406 ق1986/ م؛ابن خلكان، وفيات: ابن خير، محمد، فهرسة، به كوشش فرانسيسكو كودرا، بغداد، 1963 م؛[[ابنکثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، البداية؛ابن نباته، محمد بن محمد ديوان، قاهره، 1323 ق1905/ م؛ابن هشام، عبدالملك، التيجان، به كوشش عبدالعزيز مقالح، صنعا، 1979 م؛همو، السيرة النبوية، به كوشش مصطفى سقا و ديگران، قاهره، 1355 ق/ 1936 م؛اسنوى، عبدالرحيم، طبقات الشافعية، به كوشش عبدالله جبورى، بغداد، 1390 ق 1970/ م؛خشنى، ابوذر بن محمد، شرح السيرة النبوية، قاهره، 1329 ق؛ذهبى، محمد بن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت، 1405 ق1985/ م؛سقا، مصطفى، مقدمه بر السيرة (نك: ابن هشام در همين مآخذ) ؛سهيلى، عبدالرحمن، الروض الانف، به كوشش عبدالرحمن وكيل، قاهره، 1387 ق؛قاضى عياض، ترتيب المدارك، به كوشش احمد بكير محمود، بيروت/طرابلس، 1387 ق1967/ م؛قفطى، على بن يوسف، انباه الرواة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1371 ق/ 1952 م؛قمى، عباس، الكنى و الالقاب، تهران، 1397 ق؛مقالح، عبدالعزيز، مقدمه بر التيجان (نك: ابن هشام در همين مآخذ)، مهدوى، اصغر، مقدمه بر خلاصۀ سيرت رسول اللّه، تلخيص شرف الدين محمد بن عبداللّه، تهران، 1368 ش؛ياقوت، بلدان؛نيز: GAS | ||
شرح حال ابن هشام از دائرة المعارف بزرگ اسلامى ج 5 | شرح حال ابن هشام از دائرة المعارف بزرگ اسلامى ج 5 |
ویرایش