۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'احمد بن حنبل' به 'احمد بن حنبل') |
||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
و)- تاريخ جرجان، اثر حمزة بن يوسف سهمى. | و)- تاريخ جرجان، اثر حمزة بن يوسف سهمى. | ||
نويسنده به مذهب اهل سنّت اعتقاد داشته و از ميان ائمه چهارگانه اهل سنّت، بيشتر به شافعى و احمد بن حنبل گرايش دارد. وى در لابهلاى نوشتههاى خود، گاه به گاه عقايد خود را آشكار كرده و بر مبناى آنها درباره محدثان و راويان شيعه اظهار نظر كرده است؛ مثلا در جايى، همعقيده با ابوحاتم بن حبان بستى، مؤلف «الثقات» گفته است: «جعفر بن سليمان ضبعى يكى از ثقات و راويان معتبر است؛ تنها عيب او ميل و ارادتش به اهلبيت(ع) است». وى در ادامه افزوده است: «ائمه حديث ما اجماع دارند اگر راوى صادق و متقنى، اهل بدعت بود، لكن عقايد خود را تبليغ و اظهار نمىكرد، شنيدن و حجّت گرفتن اخبار او جايز است؛ در غير اين صورت و حتى در صورت ثقه بودن، احتجاج به اخبار و احاديثى كه نقل كرده، پايهاى ندارد و درست نيست؛ به همين خاطر ما حديث اهل بدعت را يكسره طرد مىكنيم» <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12736/2/378 ج8، ص378]</ref>. در جايى ديگر ضمن ذكر ابوعبدالرحمن محمّد بن فضيل بن غزوان بن جرير ضبّى كوفى (متوفى 195ق) با اينكه نوشته احمد بن حنبل از او حديث و روايت نقل كرده است، امّا با كنايه افزوده: «كان يغلو في التّشيّع» <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12736/2/382 همان، ص382]</ref>؛ يعنى در تشيع غلوّ مىكرد. | نويسنده به مذهب اهل سنّت اعتقاد داشته و از ميان ائمه چهارگانه اهل سنّت، بيشتر به شافعى و [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] گرايش دارد. وى در لابهلاى نوشتههاى خود، گاه به گاه عقايد خود را آشكار كرده و بر مبناى آنها درباره محدثان و راويان شيعه اظهار نظر كرده است؛ مثلا در جايى، همعقيده با ابوحاتم بن حبان بستى، مؤلف «الثقات» گفته است: «جعفر بن سليمان ضبعى يكى از ثقات و راويان معتبر است؛ تنها عيب او ميل و ارادتش به اهلبيت(ع) است». وى در ادامه افزوده است: «ائمه حديث ما اجماع دارند اگر راوى صادق و متقنى، اهل بدعت بود، لكن عقايد خود را تبليغ و اظهار نمىكرد، شنيدن و حجّت گرفتن اخبار او جايز است؛ در غير اين صورت و حتى در صورت ثقه بودن، احتجاج به اخبار و احاديثى كه نقل كرده، پايهاى ندارد و درست نيست؛ به همين خاطر ما حديث اهل بدعت را يكسره طرد مىكنيم» <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12736/2/378 ج8، ص378]</ref>. در جايى ديگر ضمن ذكر ابوعبدالرحمن محمّد بن فضيل بن غزوان بن جرير ضبّى كوفى (متوفى 195ق) با اينكه نوشته [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] از او حديث و روايت نقل كرده است، امّا با كنايه افزوده: «كان يغلو في التّشيّع» <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12736/2/382 همان، ص382]</ref>؛ يعنى در تشيع غلوّ مىكرد. | ||
نويسنده گاهى به جاى نقد علمى انديشههاى اهل تشيع، يكسره آنها را تكفير كرده و اين روش از هركه باشد - خواه شيعه خواه سنّى - ناپسند و غير علمى است. درباره جاروديه نوشته است: «جاروديه فرقهاى از زيديه (شعبهاى از تشيّع) و منسوب به ابىالجارود هستند. آنها معتقدند پيامبر(ص) از راه توصيف، به امامت على [ع] تصريح كرده؛ با اينكه نام او را نبرده است و مردمى كه پس از پيامبر(ص) اقتدا به على [ع] را ترك گفتند، كافر شدند و معتقدند پس از على [ع] حسن [ع] و حسين [ع] امام هستند و امامت پس از آنها، در ميان فرزندان آنها شورايى است و بعد از آنها، از ميان مردم كسى كه مردم را به خدا بخواند و عالم فاضل باشد مىتواند امام باشد. امّا ما آنها را تكفير مىكنيم بهخاطر اينكه صحابه را تكفير كردند». | نويسنده گاهى به جاى نقد علمى انديشههاى اهل تشيع، يكسره آنها را تكفير كرده و اين روش از هركه باشد - خواه شيعه خواه سنّى - ناپسند و غير علمى است. درباره جاروديه نوشته است: «جاروديه فرقهاى از زيديه (شعبهاى از تشيّع) و منسوب به ابىالجارود هستند. آنها معتقدند پيامبر(ص) از راه توصيف، به امامت على [ع] تصريح كرده؛ با اينكه نام او را نبرده است و مردمى كه پس از پيامبر(ص) اقتدا به على [ع] را ترك گفتند، كافر شدند و معتقدند پس از على [ع] حسن [ع] و حسين [ع] امام هستند و امامت پس از آنها، در ميان فرزندان آنها شورايى است و بعد از آنها، از ميان مردم كسى كه مردم را به خدا بخواند و عالم فاضل باشد مىتواند امام باشد. امّا ما آنها را تكفير مىكنيم بهخاطر اينكه صحابه را تكفير كردند». |
ویرایش