۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
جز (جایگزینی متن - 'بوعلى سينا' به 'بوعلى سينا ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
'''أحوال النفس''' (رسالة في النفس و بقائها و معادها و يليها ثلاث رسائل في النفس)، از تأليفات شيخالرئيس [[ | '''أحوال النفس''' (رسالة في النفس و بقائها و معادها و يليها ثلاث رسائل في النفس)، از تأليفات شيخالرئيس [[ا[[ابنسینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] ]] و به زبان عربى مىباشد. موضوع کتاب را خود مؤلف، در مقدمه، به اين صورت بيان مىنمايد: «إنّ الرّسالة تشتمل على مخ ما تؤدي إليه البراهين من حال النفس الإنسانية و لباب ما أوقف عليه البحث الشافي من أمر بقائها و إن انتقض المزاج و فسد البدن و الاطلاع على النشئة الثانية و الحالة المتأدية إليها في العاقبة» و از آنجايى كه خود بوعلى اسمى را براى اين رساله معين نكرده است، نسّاخ با توجه به همين جمله بوعلى، اسمهايى را براى اين رساله تعيين كردهاند كه از آن جمله است: «أحوال النفس»، «رسالة في علم النفس»، «رسالة في النفس و بقائها و معادها» و «رسالة في حقيقة النفس الإنسانية و معرفتها». | ||
شيخالرئيس، درباره نفس، در آثار مهمى چون «شفا» و «نجات» كه تقريباً خلاصه «شفا» مىباشد، مفصل سخن گفته است؛ به همين دليل، بعضى، خيال كردهاند كه رساله حاضر، مستقلاً توسط وى نوشته نشده، بلكه همان مبحث نفس کتاب «نجات» است كه با افزودن فصولى به اول و آخر آن توسط شاگردانش، بهصورت رسالهاى مستقل درآمده است. | شيخالرئيس، درباره نفس، در آثار مهمى چون «شفا» و «نجات» كه تقريباً خلاصه «شفا» مىباشد، مفصل سخن گفته است؛ به همين دليل، بعضى، خيال كردهاند كه رساله حاضر، مستقلاً توسط وى نوشته نشده، بلكه همان مبحث نفس کتاب «نجات» است كه با افزودن فصولى به اول و آخر آن توسط شاگردانش، بهصورت رسالهاى مستقل درآمده است. | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
فصل بعدى، بهطور خاص مبيّن حواس خمسه بوده و كيفيت ادراك هركدام، در آن، مشخص گرديدهاند؛ براى مثال، چگونگى ديدن را كه با رسيدن انوارى از جسم مريى به چشم، حاصل مىشود، بهطور خلاصه و مفيد توضيح داده است. | فصل بعدى، بهطور خاص مبيّن حواس خمسه بوده و كيفيت ادراك هركدام، در آن، مشخص گرديدهاند؛ براى مثال، چگونگى ديدن را كه با رسيدن انوارى از جسم مريى به چشم، حاصل مىشود، بهطور خلاصه و مفيد توضيح داده است. | ||
حواس باطنه، در فصل هفتم، مورد بررسى واقع شدهاند. مثال هميشگى بوعلى | حواس باطنه، در فصل هفتم، مورد بررسى واقع شدهاند. مثال هميشگى [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] ، كه در آثار مختلف خود، براى حس مشترك بيان مىكند، در اينجا نيز آمده است و آن اين است كه انسان با ديدن رنگ عسل، پى به شيرينى آن مىبرد و اين، عملكرد حس باطنى مشترك است. | ||
جايگاه خيال، وهم و حواس ظاهرى، با استناد به سخن ارسطاطاليس كه مىگويد: متصوره، در قسمت جلوى مغز و خيال، در قسمت ميانى مغز قرار گرفته و متذكره، در قسمت پشت مغز قرار دارد، نيز از جمله مطالب اين فصل، مىباشد. ارسطاطاليس، جايگاه وهم را كل مغز مىداند. | جايگاه خيال، وهم و حواس ظاهرى، با استناد به سخن ارسطاطاليس كه مىگويد: متصوره، در قسمت جلوى مغز و خيال، در قسمت ميانى مغز قرار گرفته و متذكره، در قسمت پشت مغز قرار دارد، نيز از جمله مطالب اين فصل، مىباشد. ارسطاطاليس، جايگاه وهم را كل مغز مىداند. | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
مؤلف، در خاتمه رساله، به تشريح عوالم سهگانه نفس، عقل و جسم پرداخته است. | مؤلف، در خاتمه رساله، به تشريح عوالم سهگانه نفس، عقل و جسم پرداخته است. | ||
سومين رساله «رسالة في الكلام على النفس الناطقة» است كه بوعلى سينا آن را به زبان عربى تأليف نموده است. مؤلف، در خطبه رساله، قوهى دراكه معقولات را وجه تمايز انسان از ساير حيوانات مىداند و اسمهايى مانند: نفس ناطقه، نفس مطمئنه، نفس قدسيه، روح روحانيه، روح امرى، كلمه طيبه، كلمه جامعه فاصله، سرّ الهى، نور مدبر، قلب حقيقى، لبّ، نهى و حجى را بدان منتسب نموده است. | سومين رساله «رسالة في الكلام على النفس الناطقة» است كه [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] آن را به زبان عربى تأليف نموده است. مؤلف، در خطبه رساله، قوهى دراكه معقولات را وجه تمايز انسان از ساير حيوانات مىداند و اسمهايى مانند: نفس ناطقه، نفس مطمئنه، نفس قدسيه، روح روحانيه، روح امرى، كلمه طيبه، كلمه جامعه فاصله، سرّ الهى، نور مدبر، قلب حقيقى، لبّ، نهى و حجى را بدان منتسب نموده است. | ||
وى، اين نفس را در كوچك و بزرگ، عاقل و مجنون، موجود مىداند كه در بدو وجود عارى از هرگونه صور معقولهاى بوده، در ادامه به كمالاتى رسيده است. قائم به نفس بودن، نفس ناطقه و عدم اتكاى آن به بدن و يا اجسام ديگر، از ويژگىهايى است كه بوعلى در اين رساله بدان پرداخته است. سعادت اين نفس، همانا با تزكيه و متخلق شدن به اخلاق حسنه، حاصل مىشود. | وى، اين نفس را در كوچك و بزرگ، عاقل و مجنون، موجود مىداند كه در بدو وجود عارى از هرگونه صور معقولهاى بوده، در ادامه به كمالاتى رسيده است. قائم به نفس بودن، نفس ناطقه و عدم اتكاى آن به بدن و يا اجسام ديگر، از ويژگىهايى است كه بوعلى در اين رساله بدان پرداخته است. سعادت اين نفس، همانا با تزكيه و متخلق شدن به اخلاق حسنه، حاصل مىشود. |
ویرایش