۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']] ،' به ']]،') |
جز (جایگزینی متن - 'امام صادق(ع)' به 'امام صادق (ع)') |
||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
نويسنده محترم، قسمت مهمى از مطالب رساله را به اثبات نظريه جنجالى وحدت وجود بر طبق برداشت عارفان اختصاص داده است و سخت كوشيده است تا به همه اشكالات وحدت شخصى وجود پاسخ دهد و بدبينىهاى موجود نسبت به آن را برطرف سازد و روشن سازد كه اين مسئله بسيار پيچيده و دقيق است و لوازم ناپسند و نتايج ناروايى ندارد <ref>همان، ص 246 - 265</ref>. با كمال شگفتى به نظر مىرسد نويسنده محترم در راه اثبات وحدت شخصى وجود و دفاع از آن، آنقدر دچار افراط شده و از راه مستقيم و اخلاق اسلامى خارج شده كه مخالفان اين نظريه را مورد توهين و تمسخر قرار داده و با ذكر داستانى مجعول و بهدور از ادب، از زبان حكيمى گمنام از اهالى اصفهان، منكران و اشكالكنندگان به وحدت وجود را نادان و حيوان و بلكه پايينتر از آن پنداشته است! <ref>همان، ص 234 - 236</ref>. نويسنده هشدار داده است كه معتقدان به وحدت وجود عرفانى - كه از طريق مكاشفه به اين مطلب دست يافتهاند - نمىگويند كه در اين عالم محسوس مثلا سنگ موجود نيست يا اصلا سنگ نمىباشد يا در آن صلابت و سنگينى وجود ندارد، بلكه مىگويند: وجود سنگ و همچنين صلابت و سنگينى آن همانطور كه وجود ظلّى و سايهاى بشمار مىآيند، بالنسبه به اهل اين عالم موجود هست به اين وجود خاص و متصف به اين صفات خاص، ولى بالنسبه به اهل عالم مثال، يك وجود مثالى و صفات مثالى متناسب با وجود مثالىاش مىباشد و همچنين وجودش در عالم عقلى، يك وجود عقلانى است و صفاتش نيز به حسب وجودش مىباشد و به همين طريق است تا آنكه نسبت به عالم ذات ملاحظه شود كه در آن عالم نه وجودى دارد و نه اثرى و نه ذكرى و نه اسمى و نه رسمى و فقط موجود حقيقى همان ذات حق تعالى است <ref>همان، ص 246 - 247</ref>. | نويسنده محترم، قسمت مهمى از مطالب رساله را به اثبات نظريه جنجالى وحدت وجود بر طبق برداشت عارفان اختصاص داده است و سخت كوشيده است تا به همه اشكالات وحدت شخصى وجود پاسخ دهد و بدبينىهاى موجود نسبت به آن را برطرف سازد و روشن سازد كه اين مسئله بسيار پيچيده و دقيق است و لوازم ناپسند و نتايج ناروايى ندارد <ref>همان، ص 246 - 265</ref>. با كمال شگفتى به نظر مىرسد نويسنده محترم در راه اثبات وحدت شخصى وجود و دفاع از آن، آنقدر دچار افراط شده و از راه مستقيم و اخلاق اسلامى خارج شده كه مخالفان اين نظريه را مورد توهين و تمسخر قرار داده و با ذكر داستانى مجعول و بهدور از ادب، از زبان حكيمى گمنام از اهالى اصفهان، منكران و اشكالكنندگان به وحدت وجود را نادان و حيوان و بلكه پايينتر از آن پنداشته است! <ref>همان، ص 234 - 236</ref>. نويسنده هشدار داده است كه معتقدان به وحدت وجود عرفانى - كه از طريق مكاشفه به اين مطلب دست يافتهاند - نمىگويند كه در اين عالم محسوس مثلا سنگ موجود نيست يا اصلا سنگ نمىباشد يا در آن صلابت و سنگينى وجود ندارد، بلكه مىگويند: وجود سنگ و همچنين صلابت و سنگينى آن همانطور كه وجود ظلّى و سايهاى بشمار مىآيند، بالنسبه به اهل اين عالم موجود هست به اين وجود خاص و متصف به اين صفات خاص، ولى بالنسبه به اهل عالم مثال، يك وجود مثالى و صفات مثالى متناسب با وجود مثالىاش مىباشد و همچنين وجودش در عالم عقلى، يك وجود عقلانى است و صفاتش نيز به حسب وجودش مىباشد و به همين طريق است تا آنكه نسبت به عالم ذات ملاحظه شود كه در آن عالم نه وجودى دارد و نه اثرى و نه ذكرى و نه اسمى و نه رسمى و فقط موجود حقيقى همان ذات حق تعالى است <ref>همان، ص 246 - 247</ref>. | ||
بخش بعدى، رساله لقاء الله [[خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران|امام خمينى]] است. اين رساله، عبارت از متن و ترجمه و شرح بيست و هشتمين حديثى است كه در كتاب چهل حديث [[خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران|امام خمينى]] مطرح شده است. البته در كتاب حاضر، حدود دو صفحه از آغاز بحث - كه عبارت از متن و ترجمه آن حديث است - حذف شده است. در حديث مذكور، راوى پرسيده است كه آيا كسى كه لقاى خدا را دوست دارد، خدا هم لقاى او را دوست دارد؟ [[امام صادق | بخش بعدى، رساله لقاء الله [[خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران|امام خمينى]] است. اين رساله، عبارت از متن و ترجمه و شرح بيست و هشتمين حديثى است كه در كتاب چهل حديث [[خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران|امام خمينى]] مطرح شده است. البته در كتاب حاضر، حدود دو صفحه از آغاز بحث - كه عبارت از متن و ترجمه آن حديث است - حذف شده است. در حديث مذكور، راوى پرسيده است كه آيا كسى كه لقاى خدا را دوست دارد، خدا هم لقاى او را دوست دارد؟ [[امام جعفر صادق (ع)|امام صادق (ع)]] جواب مثبت داده است. در ادامه، راوى با شگفتى افزوده است: ولى ما از مرگ كراهت داريم! [[امام جعفر صادق (ع)|امام صادق (ع)]] پاسخ داده است كه معيار، زمان معاينه است و آن عبارت از زمانى است كه آدمى در حال احتضار است و مشاهده مىكند كه جانش در حال رفتن به دنياى ديگر است، پس اگر چيزى را ببيند كه دوستش دارد، هيچ چيزى محبوبتر از لقاى الهى در نزد او نيست و اگر چيزى را ببيند كه مكروه مىدارد، هيچ چيزى در نزد او از لقاى الهى در نزد او مبغوضتر نيست <ref>چهل حديث، ص 451 - 453</ref>. [[خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران|امام خمينى]] بعد از ذكر حديث ياد شده، انگيزه منكران لقاى الهى را بيان كرده و بعد افزوده است كه منظور اثباتكنندگان لقاء الله، رسيدن به ذات الهى يا احاطه بر آن نيست، بلكه پس از تقواى تامّ تمام و اعراض كلى قلب از جميع عوالم و گذشتن از انّيّت و انانيت و توجه تامّ و اقبال كلى به حق و اسماء و صفات آن ذات مقدس كردن و مستغرق عشق و حبّ ذات مقدس شدن و ارتياضات قلبيه كشيدن، يك صفاى قلبى از براى سالك پيدا شود كه مورد تجليات اسمائيه و صفاتيه گردد و حجابهاى غليظى كه بين عبد و اسماء و صفات بود پاره شود و فانى در اسماء و صفات گردد و متعلق به عز قدس و جلال شود و تدلّى تامّ ذاتى پيدا كند و در اين حال، بين روح مقدس سالك و حق حجابى جز اسماء و صفات نيست و از براى بعضى از ارباب سلوك ممكن است حجاب نورى اسمائى و صفاتى نيز خرق گردد و به تجليات ذاتى غيبى نايل شود و خود را متعلق و متدلّى به ذات مقدس ببيند و در اين مشاهده، احاطه قيّومى حق و فناى ذاتى خود را شهود كند و بالعيان وجود خود و جميع موجودات را ظل حق ببيند... <ref>همان، ص 453 - 454</ref>. نويسنده افزوده است كه نسبت حبّ و بغض و امثال اينها به حق تعالى شأنه كه در لسان قرآن و احاديث شريفه وارد شده، به معناى متفاهم عرفى نيست؛ زيرا كه لازمه امثال اين صفات، انفعالى نفسانى است كه حق تعالى از آن منزه است... امثال اين اوصاف و احوال كه در عالم ملك ملازم با يك نحوه تجدد و انفعالى است، در عوالم غيبيه و نشآت تجرديه، خصوصا در عالم اسماء الهى و مقام واحديت، به يك صورت منزه مبرّا از جميع نقايص موجودند و تعبيرات از آنها به حسب نشئه تجرديه يا صقع ربوبى، غير از اين عالم است؛ مثلا تجليات رحمانيه و رحيميه را كه تجليات جماليه و لطفيه و حبّيه و انسيه نيز گوييم، اگر در اين عالم ظهور پيدا كند، بهصورت حبّ و رحمت و تلطف ملازم با انفعال است و اين از شدت ضيق اين عالم است... بنابراين، بغض حق تعالى به عبد، ظهور به قهّاريت و انتقام است و حبّ او، به رحمت و كرامت است <ref>همان، ص 463 - 464</ref>. | ||
در بخش ديگر، ملا محسن فيض كاشانى با بيان اينكه به كنه حقيقت راهى نيست؛ چرا كه او محيط است به همه چيز، پس محاط به چيزى نتواند شد و ادراك چيزى بىاحاطه به آن صورت نبندد... افزوده است كه امّا به اعتبار تجلّى در مظاهر اسماء و صفات، در هر موجودى رويى دارد و در هر مرآتى جلوهاى مىنمايد و اين تجلّى همه را هست، ليكن خواصّ مىدانند كه چه مىبينند... | در بخش ديگر، ملا محسن فيض كاشانى با بيان اينكه به كنه حقيقت راهى نيست؛ چرا كه او محيط است به همه چيز، پس محاط به چيزى نتواند شد و ادراك چيزى بىاحاطه به آن صورت نبندد... افزوده است كه امّا به اعتبار تجلّى در مظاهر اسماء و صفات، در هر موجودى رويى دارد و در هر مرآتى جلوهاى مىنمايد و اين تجلّى همه را هست، ليكن خواصّ مىدانند كه چه مىبينند... |
ویرایش