۱۴۶٬۰۶۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
| خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
یادداشتهای [[یوشیج، نیما|نیما]] که به یادگار مانده است، میتواند بهروشنی نمایانگر اندیشهها و افکار درونی انسانی باشد که انقلابی در شعر و ادبیات ایران ایجاد کرد. این یادداشتها در سه دفترچۀ مختلف نوشته شده و یکی که بیش از همه مرتب به نظر میرسد، کتابچۀ کرمرنگی است که روی جلد آن نوشته شده: «یادداشتهای روزانۀ نیما یوشیج». این دفتر سومین کتابی است که از مجموعۀ «دفترهای نیما» توسط انتشارات رشدیه منتشر شده است. | یادداشتهای [[یوشیج، نیما|نیما]] که به یادگار مانده است، میتواند بهروشنی نمایانگر اندیشهها و افکار درونی انسانی باشد که انقلابی در شعر و ادبیات ایران ایجاد کرد. این یادداشتها در سه دفترچۀ مختلف نوشته شده و یکی که بیش از همه مرتب به نظر میرسد، کتابچۀ کرمرنگی است که روی جلد آن نوشته شده: «یادداشتهای روزانۀ نیما یوشیج». این دفتر سومین کتابی است که از مجموعۀ «دفترهای نیما» توسط انتشارات رشدیه منتشر شده است. | ||
در آینۀ یادداشتها میخوانیم؛ تأملات نیما را دربارۀ نیما، مشرب فکری و نقد و توجه او را به هنر، جامعه و فلسفه و سیاست، مذهب و هستی و آدمی و .. و چهرۀ هنرمندی را میخوانیم که در قرن تسلط طراران و شیادان بر فرهنگ، سخت زیسته و رخسار مردی که با چنین گذران مضطرب، باز همعصر خود است و دقیق میبیند و حتی فراتر؛ «به جز زمان خود، فضای وسیع همۀ هستی و همۀ زمانها را» رؤیت میکند. بزرگترین شاعر زمانهای که در کنج مسکن بیچراغاش مینویسد: «به قول هدایت در زندگی دردهایی است که آدم را مثل خوره میخورد. خورۀ من مرا خورده است. من در گودالی که خوره در گوشت تن من به وجود آورده است، تاب میخورم. هیچکس نمیداند نوشتن و عوض کردن ادبیات فارسی با اینجور زندگی برای من چه اعجازی است». | در آینۀ یادداشتها میخوانیم؛ تأملات نیما را دربارۀ نیما، مشرب فکری و نقد و توجه او را به هنر، جامعه و فلسفه و سیاست، مذهب و هستی و آدمی و.. و چهرۀ هنرمندی را میخوانیم که در قرن تسلط طراران و شیادان بر فرهنگ، سخت زیسته و رخسار مردی که با چنین گذران مضطرب، باز همعصر خود است و دقیق میبیند و حتی فراتر؛ «به جز زمان خود، فضای وسیع همۀ هستی و همۀ زمانها را» رؤیت میکند. بزرگترین شاعر زمانهای که در کنج مسکن بیچراغاش مینویسد: «به قول هدایت در زندگی دردهایی است که آدم را مثل خوره میخورد. خورۀ من مرا خورده است. من در گودالی که خوره در گوشت تن من به وجود آورده است، تاب میخورم. هیچکس نمیداند نوشتن و عوض کردن ادبیات فارسی با اینجور زندگی برای من چه اعجازی است». | ||
نیما در ابتدای یکی از یادداشتهای روزانهاش اشاره میکند که از تاریخ تیرماه 1329 مصمم است از نو یادداشتهایش را که پیش از این تاریخ، بیشترشان مفقود شده یا آنها را از بین برده بود، به صورت متوالی و مرتب نوشته و نگاه بدارد. این کتاب یادداشتهای نیما را از همین تاریخ تا آذرماه 1338 (که آخرین سال حیات اوست) مرتب کرده و نگاه داشته است. با این حال در میان دستنوشتههای نیما یادداشتهایی مربوط به سالهای پیش از 1329 وجود دارد که به علت معدود بودنشان در فصلی جداگانه با عنوان «یادداشتهای 1329 تا 1300» آورده شده است. | نیما در ابتدای یکی از یادداشتهای روزانهاش اشاره میکند که از تاریخ تیرماه 1329 مصمم است از نو یادداشتهایش را که پیش از این تاریخ، بیشترشان مفقود شده یا آنها را از بین برده بود، به صورت متوالی و مرتب نوشته و نگاه بدارد. این کتاب یادداشتهای نیما را از همین تاریخ تا آذرماه 1338 (که آخرین سال حیات اوست) مرتب کرده و نگاه داشته است. با این حال در میان دستنوشتههای نیما یادداشتهایی مربوط به سالهای پیش از 1329 وجود دارد که به علت معدود بودنشان در فصلی جداگانه با عنوان «یادداشتهای 1329 تا 1300» آورده شده است. | ||