پرش به محتوا

تشیع در مسیر تاریخ: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'امام على(ع)' به 'امام على (ع)'
جز (جایگزینی متن - '« ' به '«')
جز (جایگزینی متن - 'امام على(ع)' به 'امام على (ع)')
خط ۴۶: خط ۴۶:
نويسنده در فصل اول كتاب با عنوان «مفاهيم اساسى»، علت تقسيم‌بندى جامعه اسلامى به دو فرقه شيعه و سنى را ريشه‌يابى كرده و مبناى اين تقسيم‌بندى را تفاوت‌هاى سياسى محض دانسته است. نويسنده درباره سياسى خواندن منشأ تشيع معتقد است: «هرگاه روابط مختلف ممكن كه اعتقادات مذهبى و تشكيلات سياسى در اسلام را در بر دارند، تجزيه و تحليل كنيم، درمى‌يابيم كه احقاق حق و تمايلات مكتبى پيروان على(ع) بيشتر به‌سوى جنبه‌هاى مذهبى معطوف بوده است. بنابراين خطاى بزرگى است كه به جمعيتى كه همه دعاوى‌اش اصولا بر پايه توجهات مذهبى و روحانى قرار گرفته است... برچسب سياسى محض زده شود» <ref>متن كتاب، ص16</ref>.
نويسنده در فصل اول كتاب با عنوان «مفاهيم اساسى»، علت تقسيم‌بندى جامعه اسلامى به دو فرقه شيعه و سنى را ريشه‌يابى كرده و مبناى اين تقسيم‌بندى را تفاوت‌هاى سياسى محض دانسته است. نويسنده درباره سياسى خواندن منشأ تشيع معتقد است: «هرگاه روابط مختلف ممكن كه اعتقادات مذهبى و تشكيلات سياسى در اسلام را در بر دارند، تجزيه و تحليل كنيم، درمى‌يابيم كه احقاق حق و تمايلات مكتبى پيروان على(ع) بيشتر به‌سوى جنبه‌هاى مذهبى معطوف بوده است. بنابراين خطاى بزرگى است كه به جمعيتى كه همه دعاوى‌اش اصولا بر پايه توجهات مذهبى و روحانى قرار گرفته است... برچسب سياسى محض زده شود» <ref>متن كتاب، ص16</ref>.


«اكثر هواداران امام على(ع) در مخالفت اوليه با خلافت ابوبكر، اصالتا از عربستان جنوبى بودند و در دفاع از حق امام، نقطه‌نظر كاملا روشن مذهبى داشتند» <ref>همان، ص40</ref>.
«اكثر هواداران [[امام على (ع)]] در مخالفت اوليه با خلافت ابوبكر، اصالتا از عربستان جنوبى بودند و در دفاع از حق امام، نقطه‌نظر كاملا روشن مذهبى داشتند» <ref>همان، ص40</ref>.


فصل دوم كتاب با نام «سقيفه، آغاز دسيسه‌ها»، به شرح ماجراى سقيفه پرداخته و كوشيده است به قديمى‌ترين گزارش‌هاى تاريخى شيعه و سنى استناد كند. از نظر نويسنده براى بررسى ماجراى سقيفه بايد به اين مسئله تاريخى توجه داشت كه: «امكان اين موضوع كاملاً وجود دارد كه گزارش‌هاى مفصل هر گروه از شرح جريانات انتخاب ابوبكر، منطبق با تمايلات و علاقه‌مندى‌هاى آن گروه منتشر شده باشد... با وجود اين، مداقّه در مآخذ قديمى نشان مى‌دهد كه نكات اساسى و خط مشى كلى در ذكر واقعه سقيفه در همه گزارش‌ها يك‌سان است؛ با اين تفاوت كه در بعضى، روى نكته‌اى خاص تأكيد بيشترى شده است» <ref>همان، ص42</ref>.
فصل دوم كتاب با نام «سقيفه، آغاز دسيسه‌ها»، به شرح ماجراى سقيفه پرداخته و كوشيده است به قديمى‌ترين گزارش‌هاى تاريخى شيعه و سنى استناد كند. از نظر نويسنده براى بررسى ماجراى سقيفه بايد به اين مسئله تاريخى توجه داشت كه: «امكان اين موضوع كاملاً وجود دارد كه گزارش‌هاى مفصل هر گروه از شرح جريانات انتخاب ابوبكر، منطبق با تمايلات و علاقه‌مندى‌هاى آن گروه منتشر شده باشد... با وجود اين، مداقّه در مآخذ قديمى نشان مى‌دهد كه نكات اساسى و خط مشى كلى در ذكر واقعه سقيفه در همه گزارش‌ها يك‌سان است؛ با اين تفاوت كه در بعضى، روى نكته‌اى خاص تأكيد بيشترى شده است» <ref>همان، ص42</ref>.
خط ۵۲: خط ۵۲:
نويسنده، بهترين راه براى پژوهش در اين زمينه را محور قرار دادن قديمى‌ترين روايت (روايت ابن اسحاق) و مقايسه ديگر گزارش‌ها با آن مى‌داند <ref>همان، ص43</ref>.
نويسنده، بهترين راه براى پژوهش در اين زمينه را محور قرار دادن قديمى‌ترين روايت (روايت ابن اسحاق) و مقايسه ديگر گزارش‌ها با آن مى‌داند <ref>همان، ص43</ref>.


عنوان فصل سوم كتاب، «امام على(ع) و شيخين» است. نويسنده در اين فصل به دنبال آن است كه موضع‌گيرى امام على(ع) و شيخين (ابوبكر و عمر) را در برابر يكديگر به‌عنوان «دوره كمون نسبى در تاريخ تكوين تشيع» <ref>همان، ص76</ref> مورد ارزيابى قرار دهد. وى در اين‌باره مى‌گويد: «على(ع) واقعيت‌هاى تاريخى زمان را پذيرفت، ولى با وجود اين، روى اين اصل كه او شايستگى بيشترى به خلافت دارد و به‌نحو غير عادلانه‌اى از رهبرى جامعه كنار گذاشته شده است، تكيه داشت» <ref>همان، ص80</ref>.
عنوان فصل سوم كتاب، «[[امام على (ع)]] و شيخين» است. نويسنده در اين فصل به دنبال آن است كه موضع‌گيرى [[امام على (ع)]] و شيخين (ابوبكر و عمر) را در برابر يكديگر به‌عنوان «دوره كمون نسبى در تاريخ تكوين تشيع» <ref>همان، ص76</ref> مورد ارزيابى قرار دهد. وى در اين‌باره مى‌گويد: «على(ع) واقعيت‌هاى تاريخى زمان را پذيرفت، ولى با وجود اين، روى اين اصل كه او شايستگى بيشترى به خلافت دارد و به‌نحو غير عادلانه‌اى از رهبرى جامعه كنار گذاشته شده است، تكيه داشت» <ref>همان، ص80</ref>.


نويسنده درباره شوراى شش نفره براى انتخاب خليفه سوم مى‌گويد: «عمر با اعطاى رياست كميته به عبدالرحمان بن عوف، به‌نحو مؤثرى شانس على(ع) را مسدود ساخت و تلويحا انتصاب عثمان را تضمين كرد» <ref>همان، ص90</ref>.
نويسنده درباره شوراى شش نفره براى انتخاب خليفه سوم مى‌گويد: «عمر با اعطاى رياست كميته به عبدالرحمان بن عوف، به‌نحو مؤثرى شانس على(ع) را مسدود ساخت و تلويحا انتصاب عثمان را تضمين كرد» <ref>همان، ص90</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش