تمهیدات عین‌ القضاة همدانی (به اهتمام زهرا عسلی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف'
جز (جایگزینی متن - 'AUTOMATIONCODE.....AUTOMATIONCODE' به 'AUTOMATIONCODE......AUTOMATIONCODE')
جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۳۴: خط ۳۴:
زندگی [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] همچون زندگی دیگر شهیدان عشق چنان مکتوم و پنهان از دیده‌هاست که کمتر می‌توان در باب کم و کیف آن صحبت به میان آورد. آنچه ظاهر است و عیان، چنانکه تذکره‌نویسان نوشته یا محققان استنباط کرده‌اند، صورتی است بسیار ساده از زندگی بزرگ‌مردی که مانند همه ما روزی به دنیا آمد و روزی از دنیا رفت. تمام مورخان او را اهل همدان شمرده‌اند و لقبش چنانکه در تمام تذکره‌های متصوفه ذکر شده [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] است. [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] در حدود سال 492 هجری قمری در خانه پدری قاضی، فقیه و صوفی‌مآب همدان به دنیا آمد و عبدالله نام گرفت. گرچه اصلیت وی به میانه باز می‌گردد، لیکن زادگاهش همدان را بسیار دوست داشته و دوری از آن برایش دشوار بوده است، تا جایی که وقتی به اضطرار از همدان دور شده دوری از آن شهر را فراق اضطراری خوانده و به خاطر آن غمگین شده است. وی دوران کودکی و نوجوانی خود را در همدان با خوشی و در رفاه نسبی گذراند. از کودکی دارای هوش و ذکاوتی سرشار بود و مهم‌ترین کتب زمان خود را خوانده بود.
زندگی [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] همچون زندگی دیگر شهیدان عشق چنان مکتوم و پنهان از دیده‌هاست که کمتر می‌توان در باب کم و کیف آن صحبت به میان آورد. آنچه ظاهر است و عیان، چنانکه تذکره‌نویسان نوشته یا محققان استنباط کرده‌اند، صورتی است بسیار ساده از زندگی بزرگ‌مردی که مانند همه ما روزی به دنیا آمد و روزی از دنیا رفت. تمام مورخان او را اهل همدان شمرده‌اند و لقبش چنانکه در تمام تذکره‌های متصوفه ذکر شده [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] است. [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] در حدود سال 492 هجری قمری در خانه پدری قاضی، فقیه و صوفی‌مآب همدان به دنیا آمد و عبدالله نام گرفت. گرچه اصلیت وی به میانه باز می‌گردد، لیکن زادگاهش همدان را بسیار دوست داشته و دوری از آن برایش دشوار بوده است، تا جایی که وقتی به اضطرار از همدان دور شده دوری از آن شهر را فراق اضطراری خوانده و به خاطر آن غمگین شده است. وی دوران کودکی و نوجوانی خود را در همدان با خوشی و در رفاه نسبی گذراند. از کودکی دارای هوش و ذکاوتی سرشار بود و مهم‌ترین کتب زمان خود را خوانده بود.


به درستی روشن نیست که او در چه سنی پدرش را از دست داد و آیا شغل پدری خود ـ قضاوت ـ را پی‌گرفت یا نه؛ اما آنچه مسلم است از کودکی با همسالان خود فرق داشت و در جوانی علومی چون تفسیر، حدیث، فقه و کلام خوانده بود. چنانچه از نگارش‌هایش در باب عرفان، فلسفه و ادبیات پیداست، وی در 24 سالگی به مراتبی از علوم دست یافت که حیرت‌برانگیز بود. در همین دوره از زندگی با علم کلام آشنا شد و می‌پنداشت آگاهی از این امر می‌تواند او را از تقلید رهانیده و به بصیرت برساند. اما نگارش‌های کلامی مقصود وی را برآورده نساخت و حتی نظر او را درباره اصول اعتقادی نیز دچار تردید و لغزش ساخت، تا آنجا که متحیر شد. شاید بتوان گفت این حیرت و سرگشتگی یکی از عوامل اساسی در گرایش وی به تصوف و معارف خانقاهی بود. او پس از آنکه به معرفت خانقاهی رسید به شدت علم کلام را رد کرد و آن را بدعت و ضلالت خواند. از همین دوره با آثار ابوحامد محمد غزالی آشنا شده و به مطالعه جدی نگارش‌های وی پرداخت. چهار سال را صرف مطالعه آثار محمد غزالی کرد و به گفته خودش از مولفات او نکته‌های بسیار آموخت، از سرگشتگی نجاب یافت و به بصیرت رسید.
به درستی روشن نیست که او در چه سنی پدرش را از دست داد و آیا شغل پدری خود ـ قضاوت ـ را پی‌گرفت یا نه؛ اما آنچه مسلم است از کودکی با همسالان خود فرق داشت و در جوانی علومی چون تفسیر، حدیث، فقه و کلام خوانده بود. چنانچه از نگارش‌هایش در باب عرفان، فلسفه و ادبیات پیداست، وی در 24 سالگی به مراتبی از علوم دست یافت که حیرت‌برانگیز بود. در همین دوره از زندگی با علم کلام آشنا شد و می‌پنداشت آگاهی از این امر می‌تواند او را از تقلید رهانیده و به بصیرت برساند. اما نگارش‌های کلامی مقصود وی را برآورده نساخت و حتی نظر او را درباره اصول اعتقادی نیز دچار تردید و لغزش ساخت، تا آنجا که متحیر شد. شاید بتوان گفت این حیرت و سرگشتگی یکی از عوامل اساسی در گرایش وی به تصوف و معارف خانقاهی بود. او پس از آنکه به معرفت خانقاهی رسید به شدت علم کلام را رد کرد و آن را بدعت و ضلالت خواند. از همین دوره با آثار ابوحامد محمد غزالی آشنا شده و به مطالعه جدی نگارش‌های وی پرداخت. چهار سال را صرف مطالعه آثار محمد غزالی کرد و به گفته خودش از مؤلفات او نکته‌های بسیار آموخت، از سرگشتگی نجاب یافت و به بصیرت رسید.


از آغاز جوانی در پی آن بود که تقلید از عقاید موروث را پشت سربگذارد و به جاده حقیقت‌جویی و روشن‌بینی واقعی برسد. او گرچه به صراحت خود را شاگرد کتب غزالی معرفی می‌کند، اما پیرو سست و ساده‌ای نیست، چرا که در بعضی از تألیفاتش به وضوح نظر غزالی را نقد کرده و محل تردید داشته است. برخی دلیل اقامت وی در شهر قزوین را نزدیکی به همدان و [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] دانسته‌اند. از آن پس [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] به وسیله نامه از مرشد خود، احمد غزالی، سؤالاتی می‌کرد و حل مشکلاتش را خواستار بود. آنچه مراد و مرید را به هم پیوند می‌داد، نامه‌های عرفانی بود که قاضی به قزوین می‌فرستاد و غزالی به همدان، و بدین ترتیب دل‌بستگی و پایداری عجیبی نسبت به استاد خود پیدا کرد که تا آخر عمر او نیز ادامه داشت. خود [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] گفته که صمیمیت عرفانی و پایه‌های عرفان مستانه را از غزالی به ارث برده است. جرأت و دلیریی در سرشت او موج می‌زد، و گرچه طرح مباحث اسرارآمیز عرفانی از سوی او به روش منصور حلاج شباهت دارد، اما شاید بتوان گفت در حوزه عادت‌ستیزی و جدال با عادت پرستان و علمای عوام نظیری ندارد.
از آغاز جوانی در پی آن بود که تقلید از عقاید موروث را پشت سربگذارد و به جاده حقیقت‌جویی و روشن‌بینی واقعی برسد. او گرچه به صراحت خود را شاگرد کتب غزالی معرفی می‌کند، اما پیرو سست و ساده‌ای نیست، چرا که در بعضی از تألیفاتش به وضوح نظر غزالی را نقد کرده و محل تردید داشته است. برخی دلیل اقامت وی در شهر قزوین را نزدیکی به همدان و [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] دانسته‌اند. از آن پس [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] به وسیله نامه از مرشد خود، احمد غزالی، سؤالاتی می‌کرد و حل مشکلاتش را خواستار بود. آنچه مراد و مرید را به هم پیوند می‌داد، نامه‌های عرفانی بود که قاضی به قزوین می‌فرستاد و غزالی به همدان، و بدین ترتیب دل‌بستگی و پایداری عجیبی نسبت به استاد خود پیدا کرد که تا آخر عمر او نیز ادامه داشت. خود [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات]] گفته که صمیمیت عرفانی و پایه‌های عرفان مستانه را از غزالی به ارث برده است. جرأت و دلیریی در سرشت او موج می‌زد، و گرچه طرح مباحث اسرارآمیز عرفانی از سوی او به روش منصور حلاج شباهت دارد، اما شاید بتوان گفت در حوزه عادت‌ستیزی و جدال با عادت پرستان و علمای عوام نظیری ندارد.