دیوان حکیم سوزنی سمرقندی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''دیوان حکیم سوزنی سمرقندی'''، سروده [[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|محمد بن علی سوزنی]] متخلص به تاج الشعراء
'''دیوان حکیم سوزنی سمرقندی'''، سروده [[سوزنی سمرقندی، محمد بن علی|محمد بن علی سوزنی]] متخلص به تاج الشعراء (مابين 479تا489-۵۵۲تا ۵۶۹ق) فرزند مسعود سمرقندی است. این دیوان دارای قصیده‌ها، غزلیات و رباعیاتی است که با مضامین ستایش، هجو و مطایبه امیران و شاعران و... سروده شده‌اند. تحقيق، تصحیح و نگارش مقدمه به قلم [[ش‍اه‌ح‍س‍ی‍ن‍ی‌، ن‍اص‍رال‍دی‍ن‌|ناصرالدین شاه‌حسینی]] است.
(مابين 479تا489-۵۵۲تا ۵۶۹ق) فرزند مسعود سمرقندی است. این دیوان دارای قصیده‌ها، غزلیات و رباعیاتی است که با مضامین ستایش، هجو و مطایبه امیران و شاعران و... سروده شده‌اند. تحقيق، تصحیح و نگارش مقدمه به قلم [[ش‍اه‌ح‍س‍ی‍ن‍ی‌، ن‍اص‍رال‍دی‍ن‌|ناصرالدین شاه‌حسینی]] است.


جمله تذکره‌نویسان نام و نسب سوزنی را محمد بن علی سوزنی ولی خود وی نام خویش را در بیتی عمر و در بیت دیگر محمد و جائی بوبکر آورده و لقب خود را سوزنی و خویش را هم حکیم سوزنی خوانده است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص3</ref>‏  
جمله تذکره‌نویسان نام و نسب سوزنی را محمد بن علی سوزنی ولی خود وی نام خویش را در بیتی عمر و در بیت دیگر محمد و جائی بوبکر آورده و لقب خود را سوزنی و خویش را هم حکیم سوزنی خوانده است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص3</ref>‏  


[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] دارای بیانی سهل و سبکی ساده و شیرین است؛ در تمام دیوان او شاید یک بیت معقّد هم نباشد. روح مذهب در غالب اشعارش جلوهگر است و معانی حدیث و تفسیر پیداست. <ref>ر.ک: فروزانفر، بدیع الزمان، ص317</ref>‏با این حال، او شاعرى هجاگو و بدزبان است و در گفتن هجو از هیچ کس پروا ندارد و شاید کمتر کسی از اطرافیان وی از تیغ زبان تند او در امان مانده‌اند؛ چنانکه بیش از یک سوم از دیوان او را هجا تشکیل می‌دهد. سوزنی راه هزل‌گویی را از خواندن دیوان‌های شاعرانی چون «طیان» و «حکاک» آموخته است. خود دراین‌باره می‌گوید:
[[سوزنی سمرقندی، محمد بن علی|سوزنی]] دارای بیانی سهل و سبکی ساده و شیرین است؛ در تمام دیوان او شاید یک بیت معقّد هم نباشد. روح مذهب در غالب اشعارش جلوهگر است و معانی حدیث و تفسیر پیداست. <ref>ر.ک: فروزانفر، بدیع الزمان، ص317</ref>‏با این حال، او شاعرى هجاگو و بدزبان است و در گفتن هجو از هیچ کس پروا ندارد و شاید کمتر کسی از اطرافیان وی از تیغ زبان تند او در امان مانده‌اند؛ چنانکه بیش از یک سوم از دیوان او را هجا تشکیل می‌دهد. سوزنی راه هزل‌گویی را از خواندن دیوان‌های شاعرانی چون «طیان» و «حکاک» آموخته است. خود دراین‌باره می‌گوید:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''رفیق و مونس من هزل‌های طیّان است''|2=''حکایت خوشِ من خرزه‌نامه حکّاک''}}
{{ب|''رفیق و مونس من هزل‌های طیّان است''|2=''حکایت خوشِ من خرزه‌نامه حکّاک''}}
خط ۴۸: خط ۴۷:
{{ب|''تیزدرفش است در عبارت تُرکی''|2=''سوزن هَجوَم تُرا خلیده‌تر از تیز''<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص10-9</ref>‏}}
{{ب|''تیزدرفش است در عبارت تُرکی''|2=''سوزن هَجوَم تُرا خلیده‌تر از تیز''<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص10-9</ref>‏}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] با شاعرانی چون [[عمعق]]، [[سنایی، مجدود بن آدم|سنائى]]، [[انوری، محمد بن محمد|انورى]]، [[معزى]]، [[ادیب صابر]] و [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدى]] معاصر بوده است. او در دیوان خویش از شاعرانی نام برده، برخی را به هجو و برخی را به نیکی یاد می‌کند. این شاعران عبارتند از: [[جلالی ترمذی]] (که او را «خرِ خُم‌خانه» می‌خوانَد)؛ عنصری؛ [[رودکی]] (که از این دو شاعر به نیکی یاد می‌کند)؛ [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]] (که او را دوازده بار هجو می‌کند)؛ نظامی گنجوی (که او را طعنه می‌زند)؛ مُعزّی؛ رشیدالدین وطواط (که او را بزرگ می‌شمارد)؛ «منجیک ترمذی»؛ «خسروانی»؛ «کسایی»؛ «عسجدی»؛ «رشیدی سمرقندی»؛ «[[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]]»؛ «فرخی»؛ «قوامی»؛ «مسعودی»؛ «مختاری».<ref>ر.ک: همان، ص28-21</ref>‏او همچنین، ستایش‌هایش را به پای امیرانی چون ارسلان خان محمد بن سلیمان (آل افراسیاب)، محمود بن محمدخان و سلطان سنجر ریخته است.<ref>ر.ک: همان، ص19</ref>‏
[[سوزنی سمرقندی، محمد بن علی|سوزنی]] با شاعرانی چون [[عمعق]]، [[سنایی، مجدود بن آدم|سنائى]]، [[انوری، محمد بن محمد|انورى]]، [[معزى]]، [[ادیب صابر]] و [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدى]] معاصر بوده است. او در دیوان خویش از شاعرانی نام برده، برخی را به هجو و برخی را به نیکی یاد می‌کند. این شاعران عبارتند از: [[جلالی ترمذی]] (که او را «خرِ خُم‌خانه» می‌خوانَد)؛ عنصری؛ [[رودکی، جعفر بن محمد|رودکی]] (که از این دو شاعر به نیکی یاد می‌کند)؛ [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]] (که او را دوازده بار هجو می‌کند)؛ نظامی گنجوی (که او را طعنه می‌زند)؛ مُعزّی؛ رشیدالدین وطواط (که او را بزرگ می‌شمارد)؛ «منجیک ترمذی»؛ «خسروانی»؛ «کسایی»؛ «عسجدی»؛ «رشیدی سمرقندی»؛ «[[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]]»؛ «فرخی»؛ «قوامی»؛ «مسعودی»؛ «مختاری».<ref>ر.ک: همان، ص28-21</ref>‏او همچنین، ستایش‌هایش را به پای امیرانی چون ارسلان خان محمد بن سلیمان (آل افراسیاب)، محمود بن محمدخان و سلطان سنجر ریخته است.<ref>ر.ک: همان، ص19</ref>‏


[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] در شاعری خویشتن را از جلالی، [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]]، قوامی، [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]]، [[مسعود رازی]] و رودکی برتر می‌شمرد و فقط از انوری و عنصری به نیکی یاد می‌کند.
[[سوزنی سمرقندی، محمد بن علی|سوزنی]] در شاعری خویشتن را از جلالی، [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]]، قوامی، [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]]، [[مسعود رازی]] و رودکی برتر می‌شمرد و فقط از انوری و عنصری به نیکی یاد می‌کند.
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''امام اهل حکمت انوری را دیده روشن شد''|2=''به دیدار تو وز گرد رهت پُر نور چشم ما''}}
{{ب|''امام اهل حکمت انوری را دیده روشن شد''|2=''به دیدار تو وز گرد رهت پُر نور چشم ما''}}
{{ب|''عنصری بایستی اندر مجلس تو شعر گوی''|2='' من که باشم در جهان یا خود چه باشد شعر من''}}.<ref>ر.ک: همان، ص12-11</ref>‏
{{ب|''عنصری بایستی اندر مجلس تو شعر گوی''|2='' من که باشم در جهان یا خود چه باشد شعر من''}}.<ref>ر.ک: همان، ص12-11</ref>‏
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] سرانجام، با نکبت و تیره‌روزی، دوران پیری را به سر می‌آورد و چون پیر و فرسوده می‌شود، می‌گوید:
[[سوزنی سمرقندی، محمد بن علی|سوزنی]] سرانجام، با نکبت و تیره‌روزی، دوران پیری را به سر می‌آورد و چون پیر و فرسوده می‌شود، می‌گوید:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''ای سوزنی! چون سوزن زَنگاره خورده‌ای''|2='' بی‌آب و بی‌فروغ و فرومایه و حقیر''}}
{{ب|''ای سوزنی! چون سوزن زَنگاره خورده‌ای''|2='' بی‌آب و بی‌فروغ و فرومایه و حقیر''}}