قزوینی، یحیی بن عبداللطیف: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ح الله،' به 'ح‌الله،'
جز (جایگزینی متن - 'م الدوله ' به 'م‌الدوله ')
جز (جایگزینی متن - 'ح الله،' به 'ح‌الله،')
 
خط ۴۲: خط ۴۲:
| کد مؤلف = AUTHORCODE09477AUTHORCODE
| کد مؤلف = AUTHORCODE09477AUTHORCODE
}}
}}
'''امیر یحیى بن عبداللطیف حسنى سیفى قزوینى''' (886-962ق) از دانشمندان و مؤلفان معروف سده دهم هجریست. وى از سادات سیفى قزوین بود و در تسنن تعصب می‌‏ورزید و با این حال [[حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله|حاجی خلیفه]] وى را شیعى دانسته است در حالى‌‏که صمصام‌الدوله شاهنواز خان درباره خاندانش یعنى سادات سیفى گوید «این سلسله در ایران بتسنن مشهور» است<ref>صفا، ذبیح الله، ج5، بخش سوم، ص1634 و نیز قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، ص7</ref>.
'''امیر یحیى بن عبداللطیف حسنى سیفى قزوینى''' (886-962ق) از دانشمندان و مؤلفان معروف سده دهم هجریست. وى از سادات سیفى قزوین بود و در تسنن تعصب می‌‏ورزید و با این حال [[حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله|حاجی خلیفه]] وى را شیعى دانسته است در حالى‌‏که صمصام‌الدوله شاهنواز خان درباره خاندانش یعنى سادات سیفى گوید «این سلسله در ایران بتسنن مشهور» است<ref>صفا، ذبیح‌الله، ج5، بخش سوم، ص1634 و نیز قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، ص7</ref>.


محمد امین بن احمد رازى درباره او نوشته است که «امیر یحیى از علوم عقلى و نقلى بهره و بخشى داشته، اما در فن تاریخ و سیر فرید عصر و وحید دهر و مهارتش درین شیوه بحدى بوده که از ابتداى طلوع نیر جهان ‏افروز نبوت و رسالت تا انتهاى حیات خود که نهصد و شصت و دو بوده از وقایع هر سال که ازو استفسار می‌‏نمودند، خبر می‌‏داده و تاریخ تولد و فوت اکثر سلاطین و وزرا و مشایخ و علما و شعرا را در ذکر داشته و در فصاحت و شیرین زبانى و سلاست و نکته‌‏دانى، مشهور جهان و بى‏‌مثل دوران بوده، کتاب لب (لب التواریخ) که تاریخ مختصر مفید است از مؤلفات اوست و هفتاد و هفت سال عمر داشته و در نهصد و شصت و دو  از عالم فانى بجهان جاودانى نقل نموده و گاهى بزلال این نوع ابیات رطب اللسان می‌‏گشته: «اى که بر لاله تر زلف سمن‏سا دارى/ قصد شوریدگى عاشق شیدا دارى- ساعد سیم نمایى و دل از دست برى/ تو درین کار نگارا ید بیضا دارى»‏ و نهال این روضه امیر غیاث‌الدین على امروز درین سده سنیه بسان نصرت و دولت مقیم بوده بخطاب نقیب خانى مخصوص است و در تاریخ‌‏دانى و خط‌شناسى و دیگر صفات همال و نظیرى ندارد»<ref>همان، ص1634- 1635 و همان، ص7- 8</ref>.
محمد امین بن احمد رازى درباره او نوشته است که «امیر یحیى از علوم عقلى و نقلى بهره و بخشى داشته، اما در فن تاریخ و سیر فرید عصر و وحید دهر و مهارتش درین شیوه بحدى بوده که از ابتداى طلوع نیر جهان ‏افروز نبوت و رسالت تا انتهاى حیات خود که نهصد و شصت و دو بوده از وقایع هر سال که ازو استفسار می‌‏نمودند، خبر می‌‏داده و تاریخ تولد و فوت اکثر سلاطین و وزرا و مشایخ و علما و شعرا را در ذکر داشته و در فصاحت و شیرین زبانى و سلاست و نکته‌‏دانى، مشهور جهان و بى‏‌مثل دوران بوده، کتاب لب (لب التواریخ) که تاریخ مختصر مفید است از مؤلفات اوست و هفتاد و هفت سال عمر داشته و در نهصد و شصت و دو  از عالم فانى بجهان جاودانى نقل نموده و گاهى بزلال این نوع ابیات رطب اللسان می‌‏گشته: «اى که بر لاله تر زلف سمن‏سا دارى/ قصد شوریدگى عاشق شیدا دارى- ساعد سیم نمایى و دل از دست برى/ تو درین کار نگارا ید بیضا دارى»‏ و نهال این روضه امیر غیاث‌الدین على امروز درین سده سنیه بسان نصرت و دولت مقیم بوده بخطاب نقیب خانى مخصوص است و در تاریخ‌‏دانى و خط‌شناسى و دیگر صفات همال و نظیرى ندارد»<ref>همان، ص1634- 1635 و همان، ص7- 8</ref>.
خط ۵۶: خط ۵۶:
میرعبداللطیف مردى پرهیزگار بود و در رفع نیازمندی‌هاى حاجت‌مندان همتى بلند داشت و بنیک‌‏نفسى و هشیار مغزى می‌‏زیست تا بسال 981ق در قصبه فتح پورسیگرى درگذشت<ref>همان</ref>.
میرعبداللطیف مردى پرهیزگار بود و در رفع نیازمندی‌هاى حاجت‌مندان همتى بلند داشت و بنیک‌‏نفسى و هشیار مغزى می‌‏زیست تا بسال 981ق در قصبه فتح پورسیگرى درگذشت<ref>همان</ref>.


پسر او میرغیاث الدین على که در نقل قول از ابوالفضل علامی‌ و از محمد امین رازى نامش را دیده‌‏ایم، جاى او را گرفت و در سال بیست و ششم از پادشاهى اكبر (989ق) خطاب نقیب خانى یافت. نقیب خان هم در حدیث و سیر و اسماء رجال و تاریخ بى‏‌همتا بود و بقول شاهنواز خان «گویند هفت جلد روضه الصفا سر زبان و در جفر نیز مهارتى داشت». وى بعد از اكبر در پادشاهى نورالدین جهانگیر نیز مقام و مرتبه بلند داشت و به سال 1023ق كه در موكب جهانگیر در اجمیر بسر می‌‏برد، درگذشت و پسرش میرعبداللطیف منصب و مقام عمده یافت. نقیب خان چنانكه می‌‏دانیم از مترجمان مهابهارت است<ref>صفا، ذبیح الله، ج5، بخش سوم، ص1636- 1637 و نیز قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، ص9</ref>.
پسر او میرغیاث الدین على که در نقل قول از ابوالفضل علامی‌ و از محمد امین رازى نامش را دیده‌‏ایم، جاى او را گرفت و در سال بیست و ششم از پادشاهى اكبر (989ق) خطاب نقیب خانى یافت. نقیب خان هم در حدیث و سیر و اسماء رجال و تاریخ بى‏‌همتا بود و بقول شاهنواز خان «گویند هفت جلد روضه الصفا سر زبان و در جفر نیز مهارتى داشت». وى بعد از اكبر در پادشاهى نورالدین جهانگیر نیز مقام و مرتبه بلند داشت و به سال 1023ق كه در موكب جهانگیر در اجمیر بسر می‌‏برد، درگذشت و پسرش میرعبداللطیف منصب و مقام عمده یافت. نقیب خان چنانكه می‌‏دانیم از مترجمان مهابهارت است<ref>صفا، ذبیح‌الله، ج5، بخش سوم، ص1636- 1637 و نیز قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، ص9</ref>.


اما میرعلاءالدوله كامی‌ پسر دیگر میریحیى كه پدر را از سوء قصد شاه تهماسب آگاه كرده بود، به همراه برادرش میرعبداللطیف در همان سال 963ق وارد هند شد و مانند برادر ه بلطف در دربار اكبر و در ردیف شاعران آن درگاه پذیرفته شد. وى شعر می‌‏گفت و كامی‌ تخلص می‌‏كرد و مردى دانشمند و ادب‏شناس بود. در غزل دست داشت و كتاب مشهورى بنام «[[نفائس المآثر]]» دارد كه درباره شاعران خاصه گویندگان دربار اكبر تألیف كرد و [[بداؤنى، عبدالقادر بن ملوک‌شاه|ملا عبدالقادر بداؤنى]] مؤلف «[[منتخب التواریخ (بداؤنى)|منتخب التواریخ]]» فصل پایان كتاب خود را در بیان احوال شاعران دربار جلال‌الدین اكبر از آن كتاب گرفت؛ و اگرچه بعضى پنداشته‌‏اند كه مرگ او در حدود سال 982ق است  ولى گویا درین مورد تاریخ ختم «[[نفائس المآثر]]» را بجاى تاریخ وفات مؤلف گرفته‏‌اند، در حالى‏‌كه كامی‌ بر كتاب خود بعد از آن سال مطالبى افزود و تاریخ‌هایى در این افزایش‌ها تا سال 998ق ثبت كرد. وى در این كتاب علاوه بر مطالبى درباره شعر و اصناف سخن و شاعران عهد تیموریان هند از عهد بابر تا دوران اكبر (تا سال 982ق)، اطلاعات تاریخى و جغرافیایى سودمندى را هم آورده است و جز این كتاب رساله‏‌یى در صنایع شعرى و رساله‏‌یى دیگر بنام «[[صحیفه الارقام]]» در هنر خوشنویسى داشت كه در نفائس المآثر از آن نام برده است<ref>همان ص1637 و همان، ص9- 10</ref>.
اما میرعلاءالدوله كامی‌ پسر دیگر میریحیى كه پدر را از سوء قصد شاه تهماسب آگاه كرده بود، به همراه برادرش میرعبداللطیف در همان سال 963ق وارد هند شد و مانند برادر ه بلطف در دربار اكبر و در ردیف شاعران آن درگاه پذیرفته شد. وى شعر می‌‏گفت و كامی‌ تخلص می‌‏كرد و مردى دانشمند و ادب‏شناس بود. در غزل دست داشت و كتاب مشهورى بنام «[[نفائس المآثر]]» دارد كه درباره شاعران خاصه گویندگان دربار اكبر تألیف كرد و [[بداؤنى، عبدالقادر بن ملوک‌شاه|ملا عبدالقادر بداؤنى]] مؤلف «[[منتخب التواریخ (بداؤنى)|منتخب التواریخ]]» فصل پایان كتاب خود را در بیان احوال شاعران دربار جلال‌الدین اكبر از آن كتاب گرفت؛ و اگرچه بعضى پنداشته‌‏اند كه مرگ او در حدود سال 982ق است  ولى گویا درین مورد تاریخ ختم «[[نفائس المآثر]]» را بجاى تاریخ وفات مؤلف گرفته‏‌اند، در حالى‏‌كه كامی‌ بر كتاب خود بعد از آن سال مطالبى افزود و تاریخ‌هایى در این افزایش‌ها تا سال 998ق ثبت كرد. وى در این كتاب علاوه بر مطالبى درباره شعر و اصناف سخن و شاعران عهد تیموریان هند از عهد بابر تا دوران اكبر (تا سال 982ق)، اطلاعات تاریخى و جغرافیایى سودمندى را هم آورده است و جز این كتاب رساله‏‌یى در صنایع شعرى و رساله‏‌یى دیگر بنام «[[صحیفه الارقام]]» در هنر خوشنویسى داشت كه در نفائس المآثر از آن نام برده است<ref>همان ص1637 و همان، ص9- 10</ref>.
خط ۷۵: خط ۷۵:


==منابع==
==منابع==
#صفا، ذبیح الله، «تاریخ ادربیان در ایران و در قلمرو زبان پارسی از آغاز سده دهم تا میانه سده دوازدهم هجری»، تهران، فردوس، چاپ دهم، 1378.
#صفا، ذبیح‌الله، «تاریخ ادربیان در ایران و در قلمرو زبان پارسی از آغاز سده دهم تا میانه سده دوازدهم هجری»، تهران، فردوس، چاپ دهم، 1378.
#قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، «لب التواریخ»، تصحیح میرهاشم محدث، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1386.
#قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، «لب التواریخ»، تصحیح میرهاشم محدث، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1386.