۱۴۴٬۹۰۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''تأثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر افلاطون'''، اثر [[استفان پانوسی]] (متولد ۱۱ سپتامبر ۱۹۳۵ در سنندج، ایران) لغتشناس، فیلسوف، زبانشناس و شرقشناس آشوری تبار (آرامی) ایرانی است. موضوع کلی کتاب، بررسی و تحقیق درباره تأثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر فلسفه افلاطون است که بهصورت خاص به بازشناسی این تأثیرات و بررسی منشأ مفهوم مشارکت در فلسفه وی میپردازد. | '''تأثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر افلاطون'''، اثر [[پانوسی، استفان|استفان پانوسی]] (متولد ۱۱ سپتامبر ۱۹۳۵ در سنندج، ایران) لغتشناس، فیلسوف، زبانشناس و شرقشناس آشوری تبار (آرامی) ایرانی است. موضوع کلی کتاب، بررسی و تحقیق درباره تأثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر فلسفه افلاطون است که بهصورت خاص به بازشناسی این تأثیرات و بررسی منشأ مفهوم مشارکت در فلسفه وی میپردازد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
| خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
در دیباچه ضمن تأکید بر اهمیت احیای ارتباط دیرینه میان فلسفه و تحقیق، و لزوم جمعآوری مدارک و شواهد در این زمینه، به سبک نگارش کتاب که به دلیل محتوای پیچیده فلسفی، از دستور زبان فارسی فاصله گرفته و سادهسازی شده، اشاره شده است<ref>همان، صفحه سه- هفت</ref>. | در دیباچه ضمن تأکید بر اهمیت احیای ارتباط دیرینه میان فلسفه و تحقیق، و لزوم جمعآوری مدارک و شواهد در این زمینه، به سبک نگارش کتاب که به دلیل محتوای پیچیده فلسفی، از دستور زبان فارسی فاصله گرفته و سادهسازی شده، اشاره شده است<ref>همان، صفحه سه- هفت</ref>. | ||
بررسی وضع پژوهش دربارۀ تأثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر افلاطون: این بخش به تحلیل وضعیت موجود پژوهشها در زمینه تأثیر جهانبینی ایرانی بر افلاطون اختصاص دارد. نویسنده در این قسمت اشاره میکند که دسترسی به منابع مربوط به این پژوهشها در ایران دشوار بوده و تحقیقات پراکنده است. هدف این بخش، بررسی جامع تمامی شواهد پراکنده و گوناگون، حتی کوچکترین اشارات، درباره این تأثیر است تا یک تاریخچه تاریخی درست ارائه شود<ref>متن کتاب، ص1- 39</ref>. | بررسی وضع پژوهش دربارۀ تأثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر [[افلاطون]]: این بخش به تحلیل وضعیت موجود پژوهشها در زمینه تأثیر جهانبینی ایرانی بر [[افلاطون]] اختصاص دارد. نویسنده در این قسمت اشاره میکند که دسترسی به منابع مربوط به این پژوهشها در ایران دشوار بوده و تحقیقات پراکنده است. هدف این بخش، بررسی جامع تمامی شواهد پراکنده و گوناگون، حتی کوچکترین اشارات، درباره این تأثیر است تا یک تاریخچه تاریخی درست ارائه شود<ref>متن کتاب، ص1- 39</ref>. | ||
ایراد دلایل و شواهد دال بر اطلاع افلاطون از جهانبینی ایرانی و بهرهمندشدن وی از آن: در این بخش، نویسنده به ارائه دلایل و شواهد مستقیم مبنی بر آگاهی افلاطون از جهانبینی ایرانی و استفاده او از آن میپردازد. این دلایل شامل اشاره افلاطون به زردشت در مکالماتش و همچنین اشاره به مفهوم «ایدهها» (مثل) است که ریشه در جهانبینی ایرانی دارد<ref>همان، ص41- 46</ref>. | ایراد دلایل و شواهد دال بر اطلاع [[افلاطون]] از جهانبینی ایرانی و بهرهمندشدن وی از آن: در این بخش، نویسنده به ارائه دلایل و شواهد مستقیم مبنی بر آگاهی افلاطون از جهانبینی ایرانی و استفاده او از آن میپردازد. این دلایل شامل اشاره [[افلاطون]] به زردشت در مکالماتش و همچنین اشاره به مفهوم «ایدهها» (مثل) است که ریشه در جهانبینی ایرانی دارد<ref>همان، ص41- 46</ref>. | ||
بازشناسی موارد تأثیر جهانبینی ایرانی در فلسفه افلاطون و ردهبندی آنها: هدف این بخش، طبقهبندی و دستهبندی موضوعی مواردی است که در آنها جهانبینی ایرانی بر فلسفه افلاطون تأثیر گذاشته است. این موارد شامل موضوعاتی مانند: تثبیت جهان مینوی و جهان مادی (پانوسی)، تثبیت آرمانشهری (فتحالله مجتبایی)، و اثبات ثنویت (دوگانگی) در فلسفه افلاطون و ریشههای آن در زردشت هستند<ref>همان، ص47- 50</ref>. | بازشناسی موارد تأثیر جهانبینی ایرانی در فلسفه [[افلاطون]] و ردهبندی آنها: هدف این بخش، طبقهبندی و دستهبندی موضوعی مواردی است که در آنها جهانبینی ایرانی بر فلسفه افلاطون تأثیر گذاشته است. این موارد شامل موضوعاتی مانند: تثبیت جهان مینوی و جهان مادی (پانوسی)، تثبیت آرمانشهری (فتحالله مجتبایی)، و اثبات ثنویت (دوگانگی) در فلسفه [[افلاطون]] و ریشههای آن در زردشت هستند<ref>همان، ص47- 50</ref>. | ||
زردشت و سقراط: این فصل (ترجمه یک فصل کتابی به زبان آلمانی به نام زردشت تالیف آدولف بروربک) به مقایسه شخصیت و آموزههای زردشت و سقراط میپردازد. اگرچه زندگی سقراط بهتر مستند شده است، اما هر دو بهعنوان معلمانی از سنت باستانی تلقی میشوند. مقایسه میان آن دو نشان میدهد که سقراط فلسفه طبیعت را دنبال میکرده، درحالیکه زردشت دارای اندیشههایی والا و بنیادین بوده است<ref>همان، ص51- 62</ref>. | زردشت و سقراط: این فصل (ترجمه یک فصل کتابی به زبان آلمانی به نام زردشت تالیف آدولف بروربک) به مقایسه شخصیت و آموزههای زردشت و سقراط میپردازد. اگرچه زندگی سقراط بهتر مستند شده است، اما هر دو بهعنوان معلمانی از سنت باستانی تلقی میشوند. مقایسه میان آن دو نشان میدهد که سقراط فلسفه طبیعت را دنبال میکرده، درحالیکه زردشت دارای اندیشههایی والا و بنیادین بوده است<ref>همان، ص51- 62</ref>. | ||
زردشت و آموزه مثل افلاطون: این بخش (ترجمه یک فصل کتابی به زبان آلمانی به نام زردشت تالیف آدولف بروربک) رابطه میان آموزههای زردشت و مثل (ایدههای) افلاطون را تشریح میکند. به عقیده نویسنده، مفهوم «مثل» در فلسفه | زردشت و آموزه مثل افلاطون: این بخش (ترجمه یک فصل کتابی به زبان آلمانی به نام زردشت تالیف آدولف بروربک) رابطه میان آموزههای زردشت و مثل (ایدههای) افلاطون را تشریح میکند. به عقیده نویسنده، مفهوم «مثل» در فلسفه [[افلاطون]]، در واقع پژواکی از اندیشههای زردشتی است <ref>همان، ص63- 70</ref>. | ||
منشأ مفهوم مشارکت در نزد زردشت و در نزد افلاطون: فصل آخر به بررسی مفهوم محوری «مشارکت» میپردازد. این مفهوم که چگونگی پیوند جهان محسوس (ابدی) با جهان مینوی (ازلی) را توضیح میدهد، در نزد زردشت (از طریق اهورامزدا و اهریمن) و افلاطون دارای اشتراکاتی است<ref>همان، ص71- 107</ref>. | منشأ مفهوم مشارکت در نزد زردشت و در نزد [[افلاطون]]: فصل آخر به بررسی مفهوم محوری «مشارکت» میپردازد. این مفهوم که چگونگی پیوند جهان محسوس (ابدی) با جهان مینوی (ازلی) را توضیح میدهد، در نزد زردشت (از طریق اهورامزدا و اهریمن) و افلاطون دارای اشتراکاتی است<ref>همان، ص71- 107</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||