۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR138741J1.jpg | عنوان = درخشش ابن رشد در حکمت مشاء | عنوانهای دیگر = | پدیدآورندگان | پدیدآوران = ابراهیمی دینانی، غلام حسین (نويسنده) |زبان | زبان = فارسی | کد کنگره = 1389 4د2الف 671 BBR | موضوع =ابن رشد، محمد بن احمد، 520 - 595ق...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''درخشش ابن رشد در حکمت مشاء'''، [[غلامحسین ابراهیمی دینانی]] (متولد ۱۳۱۳ش)، فیلسوف و پژوهشگر حوزه حکمت و فلسفه است. این کتاب به بررسی فلسفه ابن رشد در سنت مشاء و مقایسه آرای او با دیگر متفکران برجسته اسلامی، بهویژه ابن سینا و غزالی میپردازد و تلاشهای او برای آشتی میان عقل و شریعت را واکاوی میکند. | '''درخشش ابن رشد در حکمت مشاء'''، [[ابراهیمی دینانی، غلامحسین|غلامحسین ابراهیمی دینانی]] (متولد ۱۳۱۳ش)، فیلسوف و پژوهشگر حوزه حکمت و فلسفه است. این کتاب به بررسی فلسفه ابن رشد در سنت مشاء و مقایسه آرای او با دیگر متفکران برجسته اسلامی، بهویژه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] میپردازد و تلاشهای او برای آشتی میان عقل و شریعت را واکاوی میکند. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
| خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
مقدمه ویراست اول: این مقدمه به اهمیت شناخت خود و تأثیر آن بر درک جهان میپردازد و تأکید میکند که آگاهی و معرفت پویا است و نیازمند عمقگرایی در اندیشه است<ref>همان، ص37- 89</ref>. | مقدمه ویراست اول: این مقدمه به اهمیت شناخت خود و تأثیر آن بر درک جهان میپردازد و تأکید میکند که آگاهی و معرفت پویا است و نیازمند عمقگرایی در اندیشه است<ref>همان، ص37- 89</ref>. | ||
پرتو اندیشههای ابن رشد و ابن سینا در آثار فلسفی قرونوسطی مغربزمین: این بخش به تأثیر عمیق اندیشههای ابن رشد و ابن سینا بر فلسفه قرونوسطی غرب میپردازد. نویسنده توضیح میدهد که چگونه ترجمه آثار این دو فیلسوف به لاتین، راه را برای شکلگیری جریانهای فکری جدیدی در اروپا هموار کرد<ref>همان، ص91- 125</ref>. | پرتو اندیشههای [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] در آثار فلسفی قرونوسطی مغربزمین: این بخش به تأثیر عمیق اندیشههای ابن رشد و ابن سینا بر فلسفه قرونوسطی غرب میپردازد. نویسنده توضیح میدهد که چگونه ترجمه آثار این دو فیلسوف به لاتین، راه را برای شکلگیری جریانهای فکری جدیدی در اروپا هموار کرد<ref>همان، ص91- 125</ref>. | ||
حقیقت دوگانه یا دو گونه برداشت از حقیقت یگانه؟ این فصل به نظریه جنجالی «حقیقت دوگانه» که به ابن رشد نسبت داده میشود، میپردازد. نویسنده بهتفصیل بررسی میکند که آیا ابن رشد به دو حقیقت مستقل (فلسفی و دینی) قائل بوده یا معتقد به یک حقیقت واحد با راههای متعدد برای درک آن است<ref>همان، ص127- 158</ref>. | حقیقت دوگانه یا دو گونه برداشت از حقیقت یگانه؟ این فصل به نظریه جنجالی «حقیقت دوگانه» که به ابن رشد نسبت داده میشود، میپردازد. نویسنده بهتفصیل بررسی میکند که آیا ابن رشد به دو حقیقت مستقل (فلسفی و دینی) قائل بوده یا معتقد به یک حقیقت واحد با راههای متعدد برای درک آن است<ref>همان، ص127- 158</ref>. | ||
| خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
ابن رشد در مقام جمع و توفیق میان فقه و فلسفه: این فصل بهتفصیل تلاشهای ابن رشد برای ایجاد هماهنگی و همبستگی میان شریعت و عقل میپردازد. او بر این باور بود که شریعت و فلسفه هر دو به دنبال حقیقت هستند و یکی دیگری را تأیید میکند<ref>همان، ص199- 236</ref>. | ابن رشد در مقام جمع و توفیق میان فقه و فلسفه: این فصل بهتفصیل تلاشهای ابن رشد برای ایجاد هماهنگی و همبستگی میان شریعت و عقل میپردازد. او بر این باور بود که شریعت و فلسفه هر دو به دنبال حقیقت هستند و یکی دیگری را تأیید میکند<ref>همان، ص199- 236</ref>. | ||
تهافت التهافت ابن رشد در رد اندیشههای غزالی نوشته شده است یا در دوره سخنان ابن | [[تهافت التهافت]] [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در رد اندیشههای [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] نوشته شده است یا در دوره سخنان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]؟ این بخش بهصورت اختصاصی به کتاب «[[تهافت التهافت]]» ابن رشد میپردازد که پاسخی مستقیم به «[[تهافت التهافت|تهافتالفلاسفه]]» [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در این فصل، استدلالهای ابن رشد در دفاع از فلسفه و رد اتهامات [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] علیه فلاسفه، بهدقت تحلیل میشود. او سعی در نشاندادن نارسایی براهین کلامی [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] و قوت استدلالهای فلسفی دارد<ref>همان، ص237- 270</ref>. | ||
جنجالیترین مسئلهی مورد اختلاف میان | جنجالیترین مسئلهی مورد اختلاف میان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]: در این فصل، نویسنده به نقاط اصلی اختلاف فلسفی بین [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] میپردازد. در میان مجموعه مسایلی که ابنرشد در مورد آن، مقابل [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] قرار گرفته و با او مخالفت میکند ارتباط میان «وجود» و «ماهیت» و کیفیت اتحاد آنها با یکدیگر، مهمترین و جنجالیترین مساله بهشمار میآید. <ref>همان، ص271- 311</ref>. | ||
ابن رشد و اثبات صانع در دو دلیل عنایت و اختراع: این فصل به براهین ابن رشد برای اثبات وجود خداوند میپردازد، بهویژه دو برهان عنایت (نظم و حکمت در آفرینش) و اختراع (ابداع موجودات). ابن رشد این براهین را مبتنی بر مشاهده نظم و غایتمندی جهان طبیعت میدانست و آنها را قویترین دلایل عقلی برای اثبات وجود خالق معرفی میکرد<ref>همان، ص313- 351</ref>. | [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و اثبات صانع در دو دلیل عنایت و اختراع: این فصل به براهین ابن رشد برای اثبات وجود خداوند میپردازد، بهویژه دو برهان عنایت (نظم و حکمت در آفرینش) و اختراع (ابداع موجودات). ابن رشد این براهین را مبتنی بر مشاهده نظم و غایتمندی جهان طبیعت میدانست و آنها را قویترین دلایل عقلی برای اثبات وجود خالق معرفی میکرد<ref>همان، ص313- 351</ref>. | ||
آیا غیرمتناهی بالفعل یک مفهوم تناقضآمیز است؟ این بخش به دیدگاه ابن رشد در مورد مفهوم بینهایت میپردازد. او بر اساس فلسفه ارسطو، وجود بینهایت بالفعل در عالم مادی را محال و تناقضآمیز میداند و تنها بینهایت بالقوه را ممکن میشمارد<ref>همان، ص353- 395</ref>. | آیا غیرمتناهی بالفعل یک مفهوم تناقضآمیز است؟ این بخش به دیدگاه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در مورد مفهوم بینهایت میپردازد. او بر اساس فلسفه ارسطو، وجود بینهایت بالفعل در عالم مادی را محال و تناقضآمیز میداند و تنها بینهایت بالقوه را ممکن میشمارد<ref>همان، ص353- 395</ref>. | ||
آیا کلی طبیعی در جهان خارج به طور بالقوه موجود است؟ این فصل به مسئله کلیات در فلسفه ابن رشد میپردازد. این بحث، جایگاه کلی طبیعی را در جهان خارج، یعنی اینکه آیا کلیات بهصورت بالفعل یا بالقوه در اشیا موجودند، بررسی میکند<ref>همان، ص397- 433</ref>. | آیا کلی طبیعی در جهان خارج به طور بالقوه موجود است؟ این فصل به مسئله کلیات در فلسفه ابن رشد میپردازد. این بحث، جایگاه کلی طبیعی را در جهان خارج، یعنی اینکه آیا کلیات بهصورت بالفعل یا بالقوه در اشیا موجودند، بررسی میکند<ref>همان، ص397- 433</ref>. | ||
ابن رشد از شناخت مقصد شارح سخن میگوید: در نظر ابن رشد، «مقصود شرع» تعلیم علم حق و عمل حق به شمار میآید. علم حق جز معرفت خداوند تبارکوتعالی و سایر موجودات، آن هم بدان گونه که در واقع و نفسالامر هستند چیز دیگری نیست. عمل حق نیز عبارت است از امتثال امر و انجام افعالی که موجب پیدایش سعادت میگردد. | [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] از شناخت مقصد شارح سخن میگوید: در نظر ابن رشد، «مقصود شرع» تعلیم علم حق و عمل حق به شمار میآید. علم حق جز معرفت خداوند تبارکوتعالی و سایر موجودات، آن هم بدان گونه که در واقع و نفسالامر هستند چیز دیگری نیست. عمل حق نیز عبارت است از امتثال امر و انجام افعالی که موجب پیدایش سعادت میگردد. | ||
<ref>همان، ص435- 478</ref>. | <ref>همان، ص435- 478</ref>. | ||
جایگاه ابن رشد در باب عقل: این فصل به نظریه عقل در فلسفه ابن رشد میپردازد. مباحثی چون عقل هیولایی (منفعل)، عقل فعال، و وحدت عقل فعال برای نوع انسان موردبررسی قرار میگیرد<ref>همان، ص479- 517</ref>. | جایگاه ابن رشد در باب عقل: این فصل به نظریه عقل در فلسفه ابن رشد میپردازد. مباحثی چون عقل هیولایی (منفعل)، عقل فعال، و وحدت عقل فعال برای نوع انسان موردبررسی قرار میگیرد<ref>همان، ص479- 517</ref>. | ||
بدون عقل فعال هیچچیز نمیاندیشد: این بخش تأکید میکند که از دیدگاه ابن رشد، وجود عقل فعال برای هرگونه تفکر و شناخت انسانی ضروری است. این فصل بهتفصیل نقش عقل فعال را در فرایند ادراک و شکلگیری مفاهیم در ذهن انسان توضیح میدهد و اهمیت آن را بهعنوان مبدأ شناخت و اتصال به عالم بالاتری از معرفت برجسته میکند<ref>همان، ص519- 553</ref>. | بدون عقل فعال هیچچیز نمیاندیشد: این بخش تأکید میکند که از دیدگاه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، وجود عقل فعال برای هرگونه تفکر و شناخت انسانی ضروری است. این فصل بهتفصیل نقش عقل فعال را در فرایند ادراک و شکلگیری مفاهیم در ذهن انسان توضیح میدهد و اهمیت آن را بهعنوان مبدأ شناخت و اتصال به عالم بالاتری از معرفت برجسته میکند<ref>همان، ص519- 553</ref>. | ||
ویژگی روش ابن رشد در تفسیر فلسفه ارسطو: این فصل به ویژگیهای خاص روششناختی ابن رشد در تفسیر آثار ارسطو میپردازد. او بر تفسیر مستقیم و وفادارانه به متن ارسطو تأکید داشت و از شروح و تفاسیر متأخر که بهزعم او از مسیر اصلی ارسطو منحرف شده بودند، انتقاد میکرد. این بخش، تلاش ابن رشد را برای بازیابی اصالت اندیشههای ارسطویی تشریح میکند<ref>همان، ص555- 592</ref>. | ویژگی روش ابن رشد در تفسیر فلسفه ارسطو: این فصل به ویژگیهای خاص روششناختی ابن رشد در تفسیر آثار ارسطو میپردازد. او بر تفسیر مستقیم و وفادارانه به متن ارسطو تأکید داشت و از شروح و تفاسیر متأخر که بهزعم او از مسیر اصلی ارسطو منحرف شده بودند، انتقاد میکرد. این بخش، تلاش ابن رشد را برای بازیابی اصالت اندیشههای ارسطویی تشریح میکند<ref>همان، ص555- 592</ref>. | ||
در نظر ابن رشد برهان عقلی یک امر باطنی شناخته میشود: این فصل، مفهوم باطنی بودن برهان عقلی در فلسفه ابن رشد را تبیین میکند. ابن رشد معتقد بود که برهان و استدلال عقلی عمیق، تنها برای اهل حکمت و خواص قابلدرک است و برای عوام باید از روشهای خطابی و جدلی استفاده شود <ref>همان، ص593- 643</ref>. | در نظر ابن رشد برهان عقلی یک امر باطنی شناخته میشود: این فصل، مفهوم باطنی بودن برهان عقلی در فلسفه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] را تبیین میکند. ابن رشد معتقد بود که برهان و استدلال عقلی عمیق، تنها برای اهل حکمت و خواص قابلدرک است و برای عوام باید از روشهای خطابی و جدلی استفاده شود <ref>همان، ص593- 643</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||