۵۳٬۳۲۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
1. ولادت: | 1. ولادت: | ||
بنا به نوشته مرحوم پدرم، در يازدهم ماه صفر سال 1393ق، برابر پانزدهم حوت (اسفند) سال 1352ش، در قريه «توتاش» از قراى «درهصوف»، ولايت سمنگان افغانستان، به دنيا آمدم | بنا به نوشته مرحوم پدرم، در يازدهم ماه صفر سال 1393ق، برابر پانزدهم حوت (اسفند) سال 1352ش، در قريه «توتاش» از قراى «درهصوف»، ولايت سمنگان افغانستان، به دنيا آمدم <ref>جعفرى، سيد محمدزكى، 1385، ص5</ref>. | ||
در اوايل جوانى، به اقتضاى استعداد فطرى و اصرار مرحوم پدر، وارد مدرسه دينيه شده، به تحصيل علوم پرداختم. از آنجا كه اسباب و ابزار لازم براى ادامه تحصيل وجود نداشت و از طرفى هم علاقه بسيار به آن داشتم، با اجازه پدرم به مقصود ادامه به دست آوردن دانش دينى و كسب تخصص در علوم اسلامى، آماده سفر به ايران شدم | در اوايل جوانى، به اقتضاى استعداد فطرى و اصرار مرحوم پدر، وارد مدرسه دينيه شده، به تحصيل علوم پرداختم. از آنجا كه اسباب و ابزار لازم براى ادامه تحصيل وجود نداشت و از طرفى هم علاقه بسيار به آن داشتم، با اجازه پدرم به مقصود ادامه به دست آوردن دانش دينى و كسب تخصص در علوم اسلامى، آماده سفر به ايران شدم <ref>همان</ref>. | ||
2. هجرت: | 2. هجرت: | ||
در سال 1410ق، از طريق كشور پاكستان وارد سيستان در ايران شده و از آنجا پس از زيارت عتبه علميه حضرت ثامن الحجج، على بن موسى الرضا(ع)، به شهر قم رفته و مدت پنج سال در حوزه علميه آن، اقامت گزيدم. از همه آن سر كشيده و آخرالامر متوجه شدم اهل قم به متون علوم كه اساس دانش بدان استوار است، اهميت نداده و همگى از اعالى و ادانى، خيال «درس خارج» را بر سر مىپرورانند و براى رسيدن به آن، بال و پر مىزنند و اين وضع با طبع دانشاندوزى من، ناسازگار بود. سرانجام ناچار شدم در سال 1415ق، راهى ديار خراسان شده و در جوار سلطان سرير ارتضا، على بن موسى الرضا(ع)، اقامت گزينم. از اولين روز ورود به حوزه خراسان تاكنون كه اين ترجمه (شرح حال) را مىنويسم، مدت يازده سال تمام مىگذرد | در سال 1410ق، از طريق كشور پاكستان وارد سيستان در ايران شده و از آنجا پس از زيارت عتبه علميه حضرت ثامن الحجج، على بن موسى الرضا(ع)، به شهر قم رفته و مدت پنج سال در حوزه علميه آن، اقامت گزيدم. از همه آن سر كشيده و آخرالامر متوجه شدم اهل قم به متون علوم كه اساس دانش بدان استوار است، اهميت نداده و همگى از اعالى و ادانى، خيال «درس خارج» را بر سر مىپرورانند و براى رسيدن به آن، بال و پر مىزنند و اين وضع با طبع دانشاندوزى من، ناسازگار بود. سرانجام ناچار شدم در سال 1415ق، راهى ديار خراسان شده و در جوار سلطان سرير ارتضا، على بن موسى الرضا(ع)، اقامت گزينم. از اولين روز ورود به حوزه خراسان تاكنون كه اين ترجمه (شرح حال) را مىنويسم، مدت يازده سال تمام مىگذرد <ref>همان، ص5-6</ref>. | ||
3. ادامه تحصيلات و استادان: | 3. ادامه تحصيلات و استادان: | ||
از محضر استاد حجت هاشمى خراسانى، صرف، نحو، فنون بلاغت و مقامات حريرى را با مقدارى از منطق و اصول بهرهمند شده و براى تكميل علوم ادب، عروض و قافيه را در محضر شيخ ابوليلى عطار بغدادى به پايان بردم. فقه جعفرى را از محضر سيد ميرزا حسين صالحى مدرس آموخته و سطوح عاليه را از چشمه جوشان فقه و اصول آيتالله شيخ محمداسماعيل محقق فقيه بلخى كه از علماى زبده اماميه و مدرسين بنام شيعه در نجف اشرف و حوزه كهن خراسان به حساب مىآمدند، استفاده كردم. «منطق» و «الهيات اشارات» [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] را از شيخ عزيزالله فياض و كلام را از بعضى آموزگاران ديگر آموختم | از محضر استاد حجت هاشمى خراسانى، صرف، نحو، فنون بلاغت و مقامات حريرى را با مقدارى از منطق و اصول بهرهمند شده و براى تكميل علوم ادب، عروض و قافيه را در محضر شيخ ابوليلى عطار بغدادى به پايان بردم. فقه جعفرى را از محضر سيد ميرزا حسين صالحى مدرس آموخته و سطوح عاليه را از چشمه جوشان فقه و اصول آيتالله شيخ محمداسماعيل محقق فقيه بلخى كه از علماى زبده اماميه و مدرسين بنام شيعه در نجف اشرف و حوزه كهن خراسان به حساب مىآمدند، استفاده كردم. «منطق» و «الهيات اشارات» [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] را از شيخ عزيزالله فياض و كلام را از بعضى آموزگاران ديگر آموختم <ref>ر.ك: همان، ص6</ref>. | ||
4. تدريس: | 4. تدريس: | ||
همزمان با تحصيل، مشغول تدريس شده و ادبيات عرب را كه ميراث جدم اميرالمؤمنين على(ع) بود، محور قرار دادم؛ زيرا در حوزههاى نجف اشرف و قم، بهطور كامل از بين رفته و در حوزه خراسان كه از قديم الايام مركز ادبيات عرب در جهان بشمار مىرفت، در حال از بين رفتن بود | همزمان با تحصيل، مشغول تدريس شده و ادبيات عرب را كه ميراث جدم اميرالمؤمنين على(ع) بود، محور قرار دادم؛ زيرا در حوزههاى نجف اشرف و قم، بهطور كامل از بين رفته و در حوزه خراسان كه از قديم الايام مركز ادبيات عرب در جهان بشمار مىرفت، در حال از بين رفتن بود <ref>همان</ref>. | ||
5. تأليف: | 5. تأليف: | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
6. شرح و بسط «صرف مير» بهطرز بىسابقه. | 6. شرح و بسط «صرف مير» بهطرز بىسابقه. | ||
و كتب ديگرى كه در صدد اصلاح و غلطگيرى برخى و در صدد تكميل برخى ديگرم | و كتب ديگرى كه در صدد اصلاح و غلطگيرى برخى و در صدد تكميل برخى ديگرم <ref>همان، ص7</ref>. | ||
==پانويس == | |||
<references /> | |||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
جعفرى، سيد محمدزكى، «قرة الطرف بتبيين قواعد و أبواب الصرف»، قم، 1385، مؤسسه دارالحجه(عج). | جعفرى، سيد محمدزكى، «قرة الطرف بتبيين قواعد و أبواب الصرف»، قم، 1385، مؤسسه دارالحجه(عج). |
ویرایش