۱۱۸٬۷۳۶
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'قصص الأنبياء (ابهام زدایی)' به 'قصص الأنبياء (ابهامزدایی)') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
در اوايل دوره بيست ساله قبل از شهريور 1320 و اگر دقيقتر گفته شود پيش از سال 1310ش و پيش از آنكه کتابهاى تاريخ و جغرافى دبستانى «وزارتى» تألیف شود و انتشار يابد، علاوه بردرس تاريخ، درسى ديگر به نام «تاريخ انبياء» ظاهرا در سالهاى چهارم و پنجم و ششم ابتدايى تدريس میشد و دانش آموزان موظف به آموختن و امتحان دادن آن بودند كه محتواى اين كتاب معمولا درباره نبوت و طبقه بندى پيامبران و ترجمه حال انبياى اولوالعزم و کتابهاى آسمانى و شرح سوانح زندگى و معجزات ايشان بود. كه از تدريس «تاريخ انبياء» در دبستانها، علاوه بر تحكيم مبانى دينى و اعتقادات مذهبى فايدهاى ديگر نيز مورد نظر بود و آن اين كه در تمام متون ادبى نظم و نثر فارسى و عربى كه در دوران تمدن اسلامى پديد آمده است، نويسندگان به اين داستانها نظر داشته و از آنها به تلويح يا تصريح ياد كرده و گاه پايه اشاره و استدلال خويش را بر روى آن نهادهاند. | در اوايل دوره بيست ساله قبل از شهريور 1320 و اگر دقيقتر گفته شود پيش از سال 1310ش و پيش از آنكه کتابهاى تاريخ و جغرافى دبستانى «وزارتى» تألیف شود و انتشار يابد، علاوه بردرس تاريخ، درسى ديگر به نام «تاريخ انبياء» ظاهرا در سالهاى چهارم و پنجم و ششم ابتدايى تدريس میشد و دانش آموزان موظف به آموختن و امتحان دادن آن بودند كه محتواى اين كتاب معمولا درباره نبوت و طبقه بندى پيامبران و ترجمه حال انبياى اولوالعزم و کتابهاى آسمانى و شرح سوانح زندگى و معجزات ايشان بود. كه از تدريس «تاريخ انبياء» در دبستانها، علاوه بر تحكيم مبانى دينى و اعتقادات مذهبى فايدهاى ديگر نيز مورد نظر بود و آن اين كه در تمام متون ادبى نظم و نثر فارسى و عربى كه در دوران تمدن اسلامى پديد آمده است، نويسندگان به اين داستانها نظر داشته و از آنها به تلويح يا تصريح ياد كرده و گاه پايه اشاره و استدلال خويش را بر روى آن نهادهاند. | ||
قصص الانبياء واجد شروط لازم براى طلاب ادبيات فارسى و رشتههاى مختلف فرهنگ اسلامى میباشد كه از اين شروط لازم | قصص الانبياء واجد شروط لازم براى طلاب ادبيات فارسى و رشتههاى مختلف فرهنگ اسلامى میباشد كه از اين شروط لازم مىتوان دو شرط كه از همه مهمتر است نام برد يكى اين كه كتابیاست معتبر كه با اتكاء به آيات قرآنى تألیف شده است و از خرافات و قصههاى كم اعتبار و الحاقى پيراسته شده است و شرط دوم اين است كه چون اين كتاب از قديمى ترين نسخه و فصيح ترين آنان میباشد خواننده ضمن مطالعه و آگاهى بر محتوى كتاب در آشنايى با نثر فصيح و شيرين و كهن فارسى يارى مىكند. | ||
==ساختار و گزارش محتوا== | ==ساختار و گزارش محتوا== | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
"ياد كنيم از قصص قرآن و آنچه در آن پيوسته است از پندها و حكمتهاى لطيف و نكت و اشارات آن و ياد كردن اعتبار بدان، زيرا كه يافتيم اين قصص را معظم قرآن و بيشتر ذكر آن كه خداى تعالى... كردارهاى قوم پيشين به اين امت بگفت و آنچه بديشان رسيد از عذابهاى گوناگون، تا مومنان حذر كنند از آن، و شكر كنند در آنچه خداى تعالى مرايشان را داده است... و ما جمع كرديم اين قصصها را كه به قرآن درست، صد و شانزده قصه است". | "ياد كنيم از قصص قرآن و آنچه در آن پيوسته است از پندها و حكمتهاى لطيف و نكت و اشارات آن و ياد كردن اعتبار بدان، زيرا كه يافتيم اين قصص را معظم قرآن و بيشتر ذكر آن كه خداى تعالى... كردارهاى قوم پيشين به اين امت بگفت و آنچه بديشان رسيد از عذابهاى گوناگون، تا مومنان حذر كنند از آن، و شكر كنند در آنچه خداى تعالى مرايشان را داده است... و ما جمع كرديم اين قصصها را كه به قرآن درست، صد و شانزده قصه است". | ||
در متن كتاب نيز، همه داستان پيامبران با يادكردن آيههاى مربوط بديشان، و نقل قول محدثان و مفسران ثقه همراه است و از اين روى متنى معتبر و قابل ملاحظه | در متن كتاب نيز، همه داستان پيامبران با يادكردن آيههاى مربوط بديشان، و نقل قول محدثان و مفسران ثقه همراه است و از اين روى متنى معتبر و قابل ملاحظه مىنمايد. داراى 116 قصه است كه نام دو قصه آخر آن در فهرست مندرجات نيامده است و پس از آن قصه «جرجيس پيغامبر» نيز ظاهرا از طرف شخصى غير از مؤلف نوشته و بدان الحاق شده و بدين ترتيب قصههاى آن به 117 رسيده است. | ||
و قسمتى از اين قصهها مسلما نه به قرآن مربوط است و نه به قصه انبياء است مانند قصههاى خلافت ابوبكر، عمر، عثمان، و على بن ابىطالب(ع) و قصه عباس عموى پيامبر، يزيد بن معاويه و حجاج بن يوسف، كه در رديف 111 تا 116 آمده است. | و قسمتى از اين قصهها مسلما نه به قرآن مربوط است و نه به قصه انبياء است مانند قصههاى خلافت ابوبكر، عمر، عثمان، و على بن ابىطالب(ع) و قصه عباس عموى پيامبر، يزيد بن معاويه و حجاج بن يوسف، كه در رديف 111 تا 116 آمده است. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
در قصههاى امم قبل از اسلام نيز گاهى سرگذشت پيغامبرى در طى چند قصه شرح داده شده است مانند داستان يوسف كه در طى سه قصه و داستان موسى كه در طى نوزده قصه آمده است. علاوه بر اين بعضى قصص در حقيقت قصه پيامبران نيست، مانند مباحث مربوط به «آغاز آتش پرستيدن» در قصه 90، اصل چهودى، اصل ترسايى، اصحاب الفيل و نظاير آن، كه با آنكه به پيامبرى خاص مربوط نيست، در جزء مباحثى است كه جاى طرح آن همين كتاب است و اطلاع بر آنها نيز به اندازه آگاهى بر داستان پيامبران مورد نياز است. | در قصههاى امم قبل از اسلام نيز گاهى سرگذشت پيغامبرى در طى چند قصه شرح داده شده است مانند داستان يوسف كه در طى سه قصه و داستان موسى كه در طى نوزده قصه آمده است. علاوه بر اين بعضى قصص در حقيقت قصه پيامبران نيست، مانند مباحث مربوط به «آغاز آتش پرستيدن» در قصه 90، اصل چهودى، اصل ترسايى، اصحاب الفيل و نظاير آن، كه با آنكه به پيامبرى خاص مربوط نيست، در جزء مباحثى است كه جاى طرح آن همين كتاب است و اطلاع بر آنها نيز به اندازه آگاهى بر داستان پيامبران مورد نياز است. | ||
بعضى قصههاى كتاب نيز ناقص مانده است. گاه مؤلف ادعا كرده كه قصهاى را گفته يا خواهد گفت، اما آن قصه در كتاب نمىآيد. گاه نيز يك قصه خود ناقص و ناتمام است مثلاًقصه بيست و سوم (مولود اسماعيل) و قصه بيست چهارم (ذبح اسماعيل) ناقص | بعضى قصههاى كتاب نيز ناقص مانده است. گاه مؤلف ادعا كرده كه قصهاى را گفته يا خواهد گفت، اما آن قصه در كتاب نمىآيد. گاه نيز يك قصه خود ناقص و ناتمام است مثلاًقصه بيست و سوم (مولود اسماعيل) و قصه بيست چهارم (ذبح اسماعيل) ناقص مىنمايد و با آنكه عنوان قصه اخير به صراحت ذبح اسماعيل است، در آن فقط درباره اختلاف اعراب و يهود در مورد شخص ذبح شده بحث میشود. و در همين قصه میگوید: «بعضى گويند كه چهار ماه اسماعيل را آنجا (مكه) بود و قصه ذبح جاى ديگر گفته شده است مستوفى تر» (ص 64) اما چنين قصه در جايى گفته نشده است. قصه بيست و سوم هم از هفت سطر تجاوز نمىكند و ممكن است احتمال داد كه ناتمام مانده است و بايد قصه ذبح اسماعيل در همين جا آمده باشد كه يا مؤلف آن را نياورده (و اين احتمال بعيد است زيرا در قصه ديگر تصريح به نقل آن مىكند) و يا آنكه نسخه ناقص است و افتادگى دارد. | ||
گاه نيز در متن چنين | گاه نيز در متن چنين مىنمايد كه سطرى يا بيشتر محذوف است: | ||
در صفحه 285 چنين ذكر شده: | در صفحه 285 چنين ذكر شده: | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
و گاهى هم جمله ناقص و ناتمام است: | و گاهى هم جمله ناقص و ناتمام است: | ||
«و بى گناهى من آنگاه معلوم شود كه از آن زنان كه در روز ضيافت زليخا دشتهايش ببريدند» (ص 111) در اينجا جمله بى آنكه متممى داشته باشد به پايان | «و بى گناهى من آنگاه معلوم شود كه از آن زنان كه در روز ضيافت زليخا دشتهايش ببريدند» (ص 111) در اينجا جمله بى آنكه متممى داشته باشد به پايان مىرسد و جملهايى ديگر غير مربوط بدان آغاز میشود. | ||
در مواردى سخت معدود نيز مشكلاتى حل نشده به نظر ميرسد كه ظاهرا منشأ آن نسخه اساس است: | در مواردى سخت معدود نيز مشكلاتى حل نشده به نظر ميرسد كه ظاهرا منشأ آن نسخه اساس است: |