۱۱۸٬۷۳۶
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' مى گ' به ' میگ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
ايشان با ديدن گروهى كه قائل به نفى و تعطيل صفات الهى و گروه ديگر قائل به تشبيه صفات خداوند به مخلوقات لذا چنين كتابى را تألیف نمودند تا پاسخ اين گونه مسائل را بدهند. | ايشان با ديدن گروهى كه قائل به نفى و تعطيل صفات الهى و گروه ديگر قائل به تشبيه صفات خداوند به مخلوقات لذا چنين كتابى را تألیف نمودند تا پاسخ اين گونه مسائل را بدهند. | ||
جهميه كه مؤلف عليه آنان اين كتاب را نوشته از اتباع جهم ابن صفوان | جهميه كه مؤلف عليه آنان اين كتاب را نوشته از اتباع جهم ابن صفوان مىباشند. اعتقاد آنان بر اين است كه ما در كارهايمان مجبور و مضطر هستيم. و هيچ گونه استطاعتى نداريم و همچنين بهشت و جهنم فناپذيرند و ايمان فقط معرفت و شناخت به خداست نه چيز ديگر. و هيچ فعل و عملى براى غير خدا نيست و اگر عملى به مخلوقين نسبت داده شود مجازى است. | ||
[[ابن قیم جوزیه، محمد بن ابیبکر|ابن قيم]] كتاب خود را به چهار قسم تقسيم نموده. | [[ابن قیم جوزیه، محمد بن ابیبکر|ابن قيم]] كتاب خود را به چهار قسم تقسيم نموده. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
#:أ- كسر طاغوت اول | #:أ- كسر طاغوت اول | ||
#:ب- كسر طاقوت دوم | #:ب- كسر طاقوت دوم | ||
#:در طاغوت اول مباحثى در باب حقيقت تاويل معانى آن از جهت لغت واصطلاح و انواع تاويل باطل آورده شده است اين فصل خود از 17 قسمت تشكيل شده كه مسائلى پيرامون اينكه صحابه در آيات صفات تنازعى ندارند و در وظايف واجبى كه بر تاويل وجود دارد وامثلهى مواردى كه در تاويل آن اختلاف كردهاند و همچنين بيان اينكه تاويل بدتر از تعطيل است مطالبى ذكر گرديده. در بخشى از اين كتاب | #:در طاغوت اول مباحثى در باب حقيقت تاويل معانى آن از جهت لغت واصطلاح و انواع تاويل باطل آورده شده است اين فصل خود از 17 قسمت تشكيل شده كه مسائلى پيرامون اينكه صحابه در آيات صفات تنازعى ندارند و در وظايف واجبى كه بر تاويل وجود دارد وامثلهى مواردى كه در تاويل آن اختلاف كردهاند و همچنين بيان اينكه تاويل بدتر از تعطيل است مطالبى ذكر گرديده. در بخشى از اين كتاب مىخوانيم كه با وجود كمال علم متكلم يعنى خدا و فصاحتى كه دارد ارادهى خلاف ظاهر و حقيقت از كلامش ممتنع است در فصل بعدى آن میگوید كه هدف از اينكه قرآن بصورت آسان براى تذكر نازل شده است منافات دارد با حمل كلام الهى بر غير ظاهرش و لذا اولين كسى كه دست به تحريف زد ابليس بود. در اين كتاب فصلى هم در مورد اينكه چه جاهايى از قرآن را مىتوان تاويل كرد مطالبى ذكر شده است و فصلى از آن در زمينه انقسام مردم در اعتقاد نسبت به نصوص وحى به اصحاب تاويل تجهيل، تخييل، تمثيل، و سواء السبيل تقسيم كرده است. | ||
#:فصل دوم از بخش اول كتاب كسر طاغوت ثانى است كه در باب تعارض عقل و نقل است كه طاغوت وجوب تقديم عقل بر نقل را بيان | #:فصل دوم از بخش اول كتاب كسر طاغوت ثانى است كه در باب تعارض عقل و نقل است كه طاغوت وجوب تقديم عقل بر نقل را بيان مىدارد و در 52 وجه اين مطالب را بيان مىدارد. در اين فصل مطالبى درباره عقايد جهميه و جبريه و اصناف ذوى الارواح و همچنين مسائلى پيرامون عدل مىخوانيم. | ||
#بخش دوم كتاب در دو باب بحث میكند: | #بخش دوم كتاب در دو باب بحث میكند: | ||
#:أ- كسر طاغوت سوم | #:أ- كسر طاغوت سوم | ||
#:ب- كسر طاغوت چهارم | #:ب- كسر طاغوت چهارم | ||
#:كه طاغوت سوم آن پيرامون عقيده باطل جهميه در تعطيل حقايق اسماء و صفات الهى است. | #:كه طاغوت سوم آن پيرامون عقيده باطل جهميه در تعطيل حقايق اسماء و صفات الهى است. | ||
#:در اين مرحله | #:در اين مرحله مىخوانيم مسائلى پيرامون حقيقت و مجاز و رد بر كسانى كه ميگويند اكثر الفاظ قرآن داراى مجاز است و مثالهايى از اين موارد را در قرآن بيان میدارد و به رد آنها میپردازد. از مثالهايى كه زده " جاء ربك " است كه میگوید محال است كلمه أمر در تقدير باشد تا جاء أمر ربك بگردد لذا به بحث از آن پرداخته وجوابهاى خود را بيان نموده است. از مثالها مىتوان اثبات يد و وجه براى خداوند و معناى استواء و الرحمن و معيت و نداء و صوت و همچنين فوقيت و نزول و کیفیت نزول و آيات و اخبار در اين زمينه را ذكر كرد. | ||
#:در اين بخش به مباحثى در مورد كلام خداوند و اينكه آيا كلام خدا با صوت است يا نه و آيا كلام الهى را | #:در اين بخش به مباحثى در مورد كلام خداوند و اينكه آيا كلام خدا با صوت است يا نه و آيا كلام الهى را مىتوان شنيد و در مخلوق بودن يا نبودن آن مسائلى را ذكر گرديده است. | ||
#:طبق نقل اين كتاب طاغوت چهارم درباره مذهب تعطيل و رد آنچه آنان در عدم احتجاج كلام رسولالله بر چيزى از صفات الهى میگويند میباشد. | #:طبق نقل اين كتاب طاغوت چهارم درباره مذهب تعطيل و رد آنچه آنان در عدم احتجاج كلام رسولالله بر چيزى از صفات الهى میگويند میباشد. | ||