۱۱۹٬۰۵۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '،ص' به '، ص') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'علمالهدی، علی بن حسین' به 'سید مرتضی، علی بن حسین') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
با توجه به این مسئله، اهمیت اثر حاضر، آشکارتر میشود، بهخصوص اینکه مؤلف، اثر خود را در یکی از مراکز تجدید تفکر دینی، یعنی دانشکده فقه نجف اشرف، عرضه کرده است. این دانشکده، پس از فراز و نشیب بسیار تأسیس گشت و فارغالتحصیلان نامداری به جامعه علمی تشیع، عرضه داشت<ref>ر.ک: همان، ص53-54</ref>. | با توجه به این مسئله، اهمیت اثر حاضر، آشکارتر میشود، بهخصوص اینکه مؤلف، اثر خود را در یکی از مراکز تجدید تفکر دینی، یعنی دانشکده فقه نجف اشرف، عرضه کرده است. این دانشکده، پس از فراز و نشیب بسیار تأسیس گشت و فارغالتحصیلان نامداری به جامعه علمی تشیع، عرضه داشت<ref>ر.ک: همان، ص53-54</ref>. | ||
این کتاب، مسئله دقیقی را در زمینه معرفتشناختی اسلام بررسی میکند؛ یعنی اختلاف تاریخ مسلمانان از قرن اول هجری درباره منابع شناخت و تحول این مسئله میان اصحاب رأی و اهل حدیث که آیا منبع شناخت، تنها وحی است که از طریق کتاب و سنت به دست ما میرسد و یا آنکه منبع دیگری در کنار وحی قرار دارد که عقل نامیده میشود؟ دیدگاه اول، در زمینه کلام در مکتب اشاعره و از نظر فقهی، در مکتب ظاهریه متبلور شد و نظرگاه دوم، به مکتب اعتزال (در کلام) و مکتب حنفی (در فقه) انجامید. در میان شیعه، این مسئله رنگ دیگری به خود گرفت: عدهای در عین پایبندی به اصول تشیع، اخباری، مقلد و یا اهل الحدیث نام گرفتند و مورد انتقاد کسانی چون [[ابن ادریس، محمد بن احمد|ابن ادریس]] واقع شدند؛ در مقابل آنان، هشام بن حکم (متوفی 199ق) و متکلمان آل نوبخت، چون ابوسهل بن علی نوبختی، حسین بن موسی نوبختی و حسن بن علی بن ابیعقیل عمانی حذاء، [[ابن جنید اسکافی]]، [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]]، [[ | این کتاب، مسئله دقیقی را در زمینه معرفتشناختی اسلام بررسی میکند؛ یعنی اختلاف تاریخ مسلمانان از قرن اول هجری درباره منابع شناخت و تحول این مسئله میان اصحاب رأی و اهل حدیث که آیا منبع شناخت، تنها وحی است که از طریق کتاب و سنت به دست ما میرسد و یا آنکه منبع دیگری در کنار وحی قرار دارد که عقل نامیده میشود؟ دیدگاه اول، در زمینه کلام در مکتب اشاعره و از نظر فقهی، در مکتب ظاهریه متبلور شد و نظرگاه دوم، به مکتب اعتزال (در کلام) و مکتب حنفی (در فقه) انجامید. در میان شیعه، این مسئله رنگ دیگری به خود گرفت: عدهای در عین پایبندی به اصول تشیع، اخباری، مقلد و یا اهل الحدیث نام گرفتند و مورد انتقاد کسانی چون [[ابن ادریس، محمد بن احمد|ابن ادریس]] واقع شدند؛ در مقابل آنان، هشام بن حکم (متوفی 199ق) و متکلمان آل نوبخت، چون ابوسهل بن علی نوبختی، حسین بن موسی نوبختی و حسن بن علی بن ابیعقیل عمانی حذاء، [[ابن جنید اسکافی]]، [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]]، [[سید مرتضی، علی بن حسین|سید مرتضی]] و [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]]، موفق شدند ارزشی که قرآن کریم و سنت برای عقل قائل بودند، بدان بازگردانند و بنیاد تفکر اسلامی را استوار سازند و بدین ترتیب، اخباریهای اولیه را مضمحل کنند. چند قرن بعد، یعنی قرن دهم، [[استرآبادی، محمدامین|محمدامین استرآبادی]]، با تألیف کتاب «[[الفوائد المدنية و بذيله الشواهد المكية (المسائل الظهيرية، جوابات المسائل الظهيرية)|الفوائد المدنية]]» کوشید بار دیگر اخباریگری را زنده کند و برای آن، روش و اسلوب خاصی بنیان نهد. زان پس دوران جدیدی آغاز شد که در آن، اخباریگری جدید (به تعبیر مؤلف) جنگهای کلامی شدید و نزاعهای عنیفی بهپا کرد. نتیجه این نزاعها، نگارش دهها کتاب در مورد اختلاف میان اصولیان و اخباریان بود. مؤلف در این اثر، کوشیده است بهطور مختصر، ریشههای این مسئله را از زمان پیامبر(ص) تا عصر غیبت کبری (329ق)، باز نماید. پس وی اخباریگری کهن و نقش آن را در مراحل تفکر فقهی بیان کرده و سیر آن را تا تحقق مکتب اخباریگری جدید، توضیح داده است. پس از آن، مکتب اصولی از آغاز تا زمان وحید بهبهانی و تفاوتهای آن با مکتب اخباری بیان شده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
دیگر مسائل مورد بحث در کتاب، عبارتند از: حجیت ظواهر قرآن کریم و دلایل آن از نظر طرفین، حجیت اخبار و مرویات کتب حدیثی و مخصوصا کتب اربعه، عقل و ارزش آن از دیدگاه طرفین و بالاخره نظر هواداران این دو مکتب در مورد اصول عملیه، مانند استصحاب و برائت و احتیاط. در پایان مؤلف خلاصهای از تمام فصول کتاب را آورده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | دیگر مسائل مورد بحث در کتاب، عبارتند از: حجیت ظواهر قرآن کریم و دلایل آن از نظر طرفین، حجیت اخبار و مرویات کتب حدیثی و مخصوصا کتب اربعه، عقل و ارزش آن از دیدگاه طرفین و بالاخره نظر هواداران این دو مکتب در مورد اصول عملیه، مانند استصحاب و برائت و احتیاط. در پایان مؤلف خلاصهای از تمام فصول کتاب را آورده است<ref>ر.ک: همان</ref>. |