۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'علمالهدی، علی بن حسین' به 'سید مرتضی، علی بن حسین') |
||
| خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
باید توجه داشت که اخباریان نیز همچون اصولیان، اندیشه و روشهای خود را منسوب به ائمه(ع) میدانند و آن حضرات را پدیدآورنده این مکتب معرفی میکنند؛ چنانکه [[حر عاملی، محمد بن حسن|شیخ حر عاملی]] مینویسد: «إن رئيس الأخباريين هو النبي(ص) ثم الأئمه(ع)». از سوی دیگر با تمسک به روایات اهلبیت(ع) به مخالفت و مبارزه جدی با علم اصول برخاسته و علم اصول را ناشی از مذهب اهل سنت دانسته و پیروان این علم را منحرف میشمارند<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>. | باید توجه داشت که اخباریان نیز همچون اصولیان، اندیشه و روشهای خود را منسوب به ائمه(ع) میدانند و آن حضرات را پدیدآورنده این مکتب معرفی میکنند؛ چنانکه [[حر عاملی، محمد بن حسن|شیخ حر عاملی]] مینویسد: «إن رئيس الأخباريين هو النبي(ص) ثم الأئمه(ع)». از سوی دیگر با تمسک به روایات اهلبیت(ع) به مخالفت و مبارزه جدی با علم اصول برخاسته و علم اصول را ناشی از مذهب اهل سنت دانسته و پیروان این علم را منحرف میشمارند<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>. | ||
اخباریانی چون حسین بن شهابالدین کرکی (متوفی 1076ق) معتقدند تدوین کتابهای اصولی از سوی علمای شیعه ابتدا فقط بهعنوان الزام خصم بوده که در اثر گذشت زمان و فراوانی تصنیف در این زمینه و اختلاط اصطلاحات فریقین موجب اشتباه گردید و عدهای خیال کردند این قواعد اصولی مورد قبول عالمان امامیه است؛ درحالیکه آنها این اصول را قبول نداشتند و اگر افرادی مانند [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]] و [[ | اخباریانی چون حسین بن شهابالدین کرکی (متوفی 1076ق) معتقدند تدوین کتابهای اصولی از سوی علمای شیعه ابتدا فقط بهعنوان الزام خصم بوده که در اثر گذشت زمان و فراوانی تصنیف در این زمینه و اختلاط اصطلاحات فریقین موجب اشتباه گردید و عدهای خیال کردند این قواعد اصولی مورد قبول عالمان امامیه است؛ درحالیکه آنها این اصول را قبول نداشتند و اگر افرادی مانند [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]] و [[سید مرتضی، علی بن حسین|سید مرتضی]] کتابی در این زمینه تدوین کردند، بهخاطر رد اصول اهل سنت بوده، نه اینکه در مقام اثبات این قاعدهها و مسائل اصولی باشند<ref>ر.ک: همان، ص24-25</ref>. | ||
علم اصول نزد اهل سنت از جایگاه رفیعی برخوردار است. آنان از همان ابتدا، بعد از رحلت پیامبر(ص) خود را شدیداً نیازمند علم اصول میدیدند؛ چراکه با کنار زدن ائمه(ع) تنها مرجع پاسخگویی احکام و وظایف شرعی مردم کتاب و سنت بود و با پیدایش مسائل و فروعات جدید، در استنباط احکام از این منابع دچار مشکل شدند؛ بنابراین به «اجتهاد به رأی»، «قیاس»، «استحسان» «اجماع» و... روی آوردند و چون خود این اصول، منضبط و روشن نبود و حدود و ثغور آن نیاز به بحث و بررسی دقیق داشت، بهتدریج به فکر تدوین قواعد و قوانین کلی برآمدند تا همه بتوانند بر طبق آن استنباط و اجتهاد کنند و همین امر زمینه تدوین علم اصول را فراهم آورد. اکثر اهل سنت معتقدند که از چهار پیشوای اهل سنت فقط محمد بن ادریس شافعی دارای اصول مدون بوده است و او نخستین کسی است که اصول فقه را تدوین کرد و کتابی به نام «الرسالة» نگاشت<ref>ر.ک: همان، ص26-27</ref>. | علم اصول نزد اهل سنت از جایگاه رفیعی برخوردار است. آنان از همان ابتدا، بعد از رحلت پیامبر(ص) خود را شدیداً نیازمند علم اصول میدیدند؛ چراکه با کنار زدن ائمه(ع) تنها مرجع پاسخگویی احکام و وظایف شرعی مردم کتاب و سنت بود و با پیدایش مسائل و فروعات جدید، در استنباط احکام از این منابع دچار مشکل شدند؛ بنابراین به «اجتهاد به رأی»، «قیاس»، «استحسان» «اجماع» و... روی آوردند و چون خود این اصول، منضبط و روشن نبود و حدود و ثغور آن نیاز به بحث و بررسی دقیق داشت، بهتدریج به فکر تدوین قواعد و قوانین کلی برآمدند تا همه بتوانند بر طبق آن استنباط و اجتهاد کنند و همین امر زمینه تدوین علم اصول را فراهم آورد. اکثر اهل سنت معتقدند که از چهار پیشوای اهل سنت فقط محمد بن ادریس شافعی دارای اصول مدون بوده است و او نخستین کسی است که اصول فقه را تدوین کرد و کتابی به نام «الرسالة» نگاشت<ref>ر.ک: همان، ص26-27</ref>. | ||