پرش به محتوا

شرح گلشن راز (ابن ترکه): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' )' به ')')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۵۸: خط ۵۸:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


چنين نوشته است: «يعنى يكى از اولياى خدا، به بحر وحدت رسيد كه مشاهده فناى كل موجودات است. در وجود و بقاى حق، خود را و مجموع موجودات را همچون قطره باران ديد كه به بحر چون رسيدند، وجود و تعين ايشان نماند، عين بحر شدند، به جز«انا البحر» چه گويند؛ ديگر سالك و طالب خدا چون وجود خود را در بقاى حق فانى بديد، او را زبان نماند، هر چه گويد به لسان حق گويد. دليل بر اين، قول خداست جلت عظمته: «لا يزال العبد يتقرب الى بالنوافل حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه و بصره و لسانه و يده و رجله فبى يسمع و بى يبصر و بى ينطق و بى يمشى»؛ حق جل جلاله، مى‌فرمايد كه دائما عبد سالك نزديك مى‌شود به من به نوافل كه آن سلوك خاص است تا وقتى كه من او را دوست داشتم؛ چون من او را دوست داشتم، سمع و بصر و لسان او منم، پس به سمع من مى‌شنود و به بصر من مى‌بيند و به لسان من مى‌گويد، چنان‌كه [[حلاج، حسین بن منصور|منصور حلاج]]   گفت عليه الرحمة و يكى ديگر از اولياى خدا...»
چنين نوشته است: «يعنى يكى از اولياى خدا، به بحر وحدت رسيد كه مشاهده فناى كل موجودات است. در وجود و بقاى حق، خود را و مجموع موجودات را همچون قطره باران ديد كه به بحر چون رسيدند، وجود و تعين ايشان نماند، عين بحر شدند، به جز«انا البحر» چه گويند؛ ديگر سالك و طالب خدا چون وجود خود را در بقاى حق فانى بديد، او را زبان نماند، هر چه گويد به لسان حق گويد. دليل بر اين، قول خداست جلت عظمته: «لا يزال العبد يتقرب الى بالنوافل حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه و بصره و لسانه و يده و رجله فبى يسمع و بى يبصر و بى ينطق و بى يمشى»؛ حق جل جلاله، مى‌فرمايد كه دائما عبد سالك نزديك مى‌شود به من به نوافل كه آن سلوك خاص است تا وقتى كه من او را دوست داشتم؛ چون من او را دوست داشتم، سمع و بصر و لسان او منم، پس به سمع من مى‌شنود و به بصر من مى‌بيند و به لسان من مى‌گويد، چنان‌كه [[حلاج، حسین بن منصور|منصور حلاج]] گفت عليه الرحمة و يكى ديگر از اولياى خدا...»


2. در تشريح اين بيت:
2. در تشريح اين بيت:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش