۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'زمخشرى' به 'زمخشرى ') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
پيش از شرح خبرى از زينالفتى عاصمى آمده و ياد شده از سلوه الشيعه امام سعيد معينالدين مسعود بن على صوابى بيهقى كه ايمان ابوطالب را در آن ثابت نموده است. و نيز در آن از علامه [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] | پيش از شرح خبرى از زينالفتى عاصمى آمده و ياد شده از سلوه الشيعه امام سعيد معينالدين مسعود بن على صوابى بيهقى كه ايمان ابوطالب را در آن ثابت نموده است. و نيز در آن از علامه [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] و [[شيخ مفيد]] در ارشاد و سد مرتضى، از نجوم و ستاره شناسى هم در آن خردهگيرى شده است. | ||
كيدرى گذشته از علوم ادبى و تاريخ و اخبار مذهبى در فلسفه و كلام هم سرآمد بوده و در آن به بسيارى از مسايل دقيق و باريك فلسفى اشارت نموده و مشكلات نهجالبلاغه را با آن حل كرده است. او در آن سخنان ابوحاتم رازى داعى اسماعيلى در كتاب الزينه و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و غزالى در المضنون به على غير اهله را گواه آورده و سخنان حكما را نقل كرده است. از اين مطالب آشكار مىشود كه دانشمندان شيعى در آن زمانها كه در اقليت بودهاند و مورد رنج و شكنجه پيروان سنت، و به دستگاه فرمانروايى عصر راهى نداشتند، بهتر از دوران صفوى كه آيين شيعى انديشه رسمى فرمانروايان شده بود، راه درست علمى را پيمودند و گرد جمود و تعصب نمىگشتند. سنجيدن آثار آنان اگر چه مذهبى صرف هم باشد؛ مانند شروح نهجالبلاغه يا تفاسير با آثار دوران صفوى كه عصر آزادى آيين شيعى، بلكه چيرگى و سيطره آن است، خود گواهى درست و راست در اين مورد است. از آن آثار لطافت دقت و ربايندگى مىبارد و اين دسته اثر علمى خواننده را به خود نمىكشد و انحطاط علمى از آن پيداست. | كيدرى گذشته از علوم ادبى و تاريخ و اخبار مذهبى در فلسفه و كلام هم سرآمد بوده و در آن به بسيارى از مسايل دقيق و باريك فلسفى اشارت نموده و مشكلات نهجالبلاغه را با آن حل كرده است. او در آن سخنان ابوحاتم رازى داعى اسماعيلى در كتاب الزينه و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و غزالى در المضنون به على غير اهله را گواه آورده و سخنان حكما را نقل كرده است. از اين مطالب آشكار مىشود كه دانشمندان شيعى در آن زمانها كه در اقليت بودهاند و مورد رنج و شكنجه پيروان سنت، و به دستگاه فرمانروايى عصر راهى نداشتند، بهتر از دوران صفوى كه آيين شيعى انديشه رسمى فرمانروايان شده بود، راه درست علمى را پيمودند و گرد جمود و تعصب نمىگشتند. سنجيدن آثار آنان اگر چه مذهبى صرف هم باشد؛ مانند شروح نهجالبلاغه يا تفاسير با آثار دوران صفوى كه عصر آزادى آيين شيعى، بلكه چيرگى و سيطره آن است، خود گواهى درست و راست در اين مورد است. از آن آثار لطافت دقت و ربايندگى مىبارد و اين دسته اثر علمى خواننده را به خود نمىكشد و انحطاط علمى از آن پيداست. |
ویرایش