۱۱۳٬۵۱۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
این کتاب از نخستین آثاری است که به موضوع الحاد در تمدن اسلامی پرداخته و با آنکه بیش از 70 سال از چاپ نخست آن در مصر میگذرد، احتمالاً هنوز از مهمترین و جدیترین آثاری است که در این حوزه انتشار یافته است. مقالات این کتاب بهصورت منفرد نوشته شده و بدوی افزون بر آنکه برخی قسمتهای این کتاب را نگاشته، وظیفۀ گردآوری مقالات و تدوین این مجموعه را نیز بهعهده داشته است. صرف نظر از مقالات بدوی، نوشتههای سه محقق دیگر در این مجموعه آمده است که عبارتند از: پل کراوس، فرانچسکو گابرییلی و کارلو آلفونسو نالینو. | این کتاب از نخستین آثاری است که به موضوع الحاد در تمدن اسلامی پرداخته و با آنکه بیش از 70 سال از چاپ نخست آن در مصر میگذرد، احتمالاً هنوز از مهمترین و جدیترین آثاری است که در این حوزه انتشار یافته است. مقالات این کتاب بهصورت منفرد نوشته شده و بدوی افزون بر آنکه برخی قسمتهای این کتاب را نگاشته، وظیفۀ گردآوری مقالات و تدوین این مجموعه را نیز بهعهده داشته است. صرف نظر از مقالات بدوی، نوشتههای سه محقق دیگر در این مجموعه آمده است که عبارتند از: پل کراوس، فرانچسکو گابرییلی و کارلو آلفونسو نالینو. | ||
در مورد عنوان کتاب ذکر این توضیح ضروری است که واژۀ «الحاد» از جمله واژههایی است که دلالت و شمول معنایی آنها در طول زمان تغییر یافته و امروزه در معنایی کمابیش متفاوت با معنایی که گذشتگان اراده میکردند به کار میرود. الحاد در معنای نخست خود در زبان عربی مترادف «انحراف» است و ملحد در این معنا به فردی اطلاق میشود که از یک راه یا آیین منحرف شده است؛ اما الحاد رفتهرفته در ادبیات اسلامی معنایی ثانوی یافت و تبدیل به یک اصطلاح شد؛ الحاد در معنای اصطلاحی خود به معنای «انکار ادیان بهطور عام و یا انکار اسلام بهطور خاص» به کار رفت. ملحد در این معنا فردی بود که یا اساساً منکر نبوت و انبیا(ع) بود و یا اینکه دستکم اسلام و نبوت پیامبر اسلام(ص) را انکار میکرد. در این کتاب همین معنا از الحاد مراد بوده است؛ اما امروزه در زبان فارسی الحاد شمول معنایی وسیعتری هم یافته و در معنای سومی نیز به کار میرود. معنای الحاد در کاربرد امروزی زبان فارسی از حد انکار انبیا (ع) فراتر رفته و به «انکار خداوند» رسیده است. ملحد امروزه معمولاً مترادف با فرد «ناخداباور» دانسته میشود و این در حالی است که در ادبیات قدیم اسلامی معمولاً از افراد ناخداباور با عناوینی چون «دهری» یا «طبیعی»، نه ملحد یاد میشده است. همانطور که اشاره شد الحاد در این کتاب در معنای ثانوی خود به کار رفته است و از اینرو جای شگفتی نیست که ملحدانی که در این کتاب به آنها پرداخته شده، با وجود انکار نبوت، به وجود خداوند باور دارند و بعضاً در این عقیده بسیار استوارند. | در مورد عنوان کتاب ذکر این توضیح ضروری است که واژۀ «الحاد» از جمله واژههایی است که دلالت و شمول معنایی آنها در طول زمان تغییر یافته و امروزه در معنایی کمابیش متفاوت با معنایی که گذشتگان اراده میکردند به کار میرود. الحاد در معنای نخست خود در زبان عربی مترادف «انحراف» است و ملحد در این معنا به فردی اطلاق میشود که از یک راه یا آیین منحرف شده است؛ اما الحاد رفتهرفته در ادبیات اسلامی معنایی ثانوی یافت و تبدیل به یک اصطلاح شد؛ الحاد در معنای اصطلاحی خود به معنای «انکار ادیان بهطور عام و یا انکار اسلام بهطور خاص» به کار رفت. ملحد در این معنا فردی بود که یا اساساً منکر نبوت و انبیا(ع) بود و یا اینکه دستکم اسلام و نبوت پیامبر اسلام(ص) را انکار میکرد. در این کتاب همین معنا از الحاد مراد بوده است؛ اما امروزه در زبان فارسی الحاد شمول معنایی وسیعتری هم یافته و در معنای سومی نیز به کار میرود. معنای الحاد در کاربرد امروزی زبان فارسی از حد انکار انبیا(ع) فراتر رفته و به «انکار خداوند» رسیده است. ملحد امروزه معمولاً مترادف با فرد «ناخداباور» دانسته میشود و این در حالی است که در ادبیات قدیم اسلامی معمولاً از افراد ناخداباور با عناوینی چون «دهری» یا «طبیعی»، نه ملحد یاد میشده است. همانطور که اشاره شد الحاد در این کتاب در معنای ثانوی خود به کار رفته است و از اینرو جای شگفتی نیست که ملحدانی که در این کتاب به آنها پرداخته شده، با وجود انکار نبوت، به وجود خداوند باور دارند و بعضاً در این عقیده بسیار استوارند. | ||
این کتاب افزون بر پیشگفتار، از یک مقدمه، سه فصل و دو ضمیمه تشکیل شده است. پیشگفتار و مقدمۀ کتاب به قلم [[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمان بدوی]] است. کوشش نویسنده در پیشگفتار و مقدمه آن بوده که بتواند به این سؤال پاسخ دهد که چرا الحاد در اسلام بر خلاف الحاد در غرب، به نفی نبوت محدود ماند و چرا ملحدان تیر خود را به سمت نبوت نشانه رفتند نه الوهیت. وی برای پاسخ به این سؤال به واکاوی روح تمدن خاورمیانه پرداخته است. وی تلاش کرده با تمرکز بر خصلت بنیادین روح تمدن خاورمیانه یعنی باور داشتن به تمایز قاطع بین روح و نفس و کارکرد میانجیگرایانۀ پیامبر بین این دو، به پاسخ سؤال دست یابد. فصل اول کتاب به ابن مقفع، از پیشروان جریان الحاد در اسلام اختصاص یافته است. این فصل خود از سه بخش تشکیل شده است؛ در بخش اول که به قلم بدوی است، مفهوم زندقه و رابطۀ آن با مانویت بررسی شده است. بخش دوم این فصل را فرانچسکو گابرییلی نوشته و موضوع آن بررسی رابطۀ ابن مقفع با جریان زندقه است. سؤال مشخصی که محقق در پی یافتن پاسخش بوده، عبارت از آن است که چطور میتوان از یکسو پذیرفت ابن مقفع مانوی بوده و از سوی دیگر وی را فردی شکاک دانست؟ بخش سوم این فصل به قلم پل کراوس است؛ وی در این بخش تلاش کرده که از طریق مقایسۀ بخشهایی از باب برزویۀ طبیب کلیله و دمنه با بخشهای بهجامانده از کتاب منطق نوشتۀ پولس فارسی، این گمانه را مطرح کند که اصل نوشتۀ برزویه پیش از آنکه توسط ابن مقفع به عربی ترجمه شود نیز حاوی برخی اندیشههای شکاکانه نسبت به ادیان بوده است. | این کتاب افزون بر پیشگفتار، از یک مقدمه، سه فصل و دو ضمیمه تشکیل شده است. پیشگفتار و مقدمۀ کتاب به قلم [[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمان بدوی]] است. کوشش نویسنده در پیشگفتار و مقدمه آن بوده که بتواند به این سؤال پاسخ دهد که چرا الحاد در اسلام بر خلاف الحاد در غرب، به نفی نبوت محدود ماند و چرا ملحدان تیر خود را به سمت نبوت نشانه رفتند نه الوهیت. وی برای پاسخ به این سؤال به واکاوی روح تمدن خاورمیانه پرداخته است. وی تلاش کرده با تمرکز بر خصلت بنیادین روح تمدن خاورمیانه یعنی باور داشتن به تمایز قاطع بین روح و نفس و کارکرد میانجیگرایانۀ پیامبر بین این دو، به پاسخ سؤال دست یابد. فصل اول کتاب به ابن مقفع، از پیشروان جریان الحاد در اسلام اختصاص یافته است. این فصل خود از سه بخش تشکیل شده است؛ در بخش اول که به قلم بدوی است، مفهوم زندقه و رابطۀ آن با مانویت بررسی شده است. بخش دوم این فصل را فرانچسکو گابرییلی نوشته و موضوع آن بررسی رابطۀ ابن مقفع با جریان زندقه است. سؤال مشخصی که محقق در پی یافتن پاسخش بوده، عبارت از آن است که چطور میتوان از یکسو پذیرفت ابن مقفع مانوی بوده و از سوی دیگر وی را فردی شکاک دانست؟ بخش سوم این فصل به قلم پل کراوس است؛ وی در این بخش تلاش کرده که از طریق مقایسۀ بخشهایی از باب برزویۀ طبیب کلیله و دمنه با بخشهای بهجامانده از کتاب منطق نوشتۀ پولس فارسی، این گمانه را مطرح کند که اصل نوشتۀ برزویه پیش از آنکه توسط ابن مقفع به عربی ترجمه شود نیز حاوی برخی اندیشههای شکاکانه نسبت به ادیان بوده است. |