پرش به محتوا

الأصنام: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۶
جز
جایگزینی متن - 'جاحظ' به 'جاحظ '
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'جاحظ' به 'جاحظ ')
خط ۸۲: خط ۸۲:
و)- آخرين امتياز و مهم‌ترين ويژگى كتاب اين است كه: نويسنده آن از شيعيان و شاگردان خاص امام جعفر صادق(ع) بوده و حضرتش نسبت به او عنايت و توجه خاصى داشته كه اين امر قابل توجه است و اعتبار كتاب را دوچندان مى‌كند <ref>ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>.
و)- آخرين امتياز و مهم‌ترين ويژگى كتاب اين است كه: نويسنده آن از شيعيان و شاگردان خاص امام جعفر صادق(ع) بوده و حضرتش نسبت به او عنايت و توجه خاصى داشته كه اين امر قابل توجه است و اعتبار كتاب را دوچندان مى‌كند <ref>ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>.


علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب يكتا مصدر كارشان بود و - به حدى به اين اثر اهتمام مى‌ورزيدند كه آن را درس مى‌دادند و درس مى‌خواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط مى‌كردند - و حواشى و شروحى بر آن نگاشتند. بزرگانى همچون محمد بن سعد مؤلف «طبقات الكبرى»، احمد بلاذرى نويسنده «[[فتوح البلدان]] »، محمد بن جرير طبرى نگارنده «تاريخ الأمم و الملوك»، مسعودى صاحب «مروج الذهب»، يعقوبى مصنف «تاريخ يعقوبى» و... همه از هشام، مطلب نقل كرده‌اند و آثار او را مورد اعتنا و اطمينان قرار دادند و همچنين جاحظ، ابن انبارى، ابن عبدربّه، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبد الله|ياقوت حموى]] ، [[خطيب بغدادى]] و عبدالقادر بغدادى، هشام كلبى را ثقه دانسته و از او مطالب گوناگونى نقل كرده‌اند <ref>همان، ص22</ref>.
علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب يكتا مصدر كارشان بود و - به حدى به اين اثر اهتمام مى‌ورزيدند كه آن را درس مى‌دادند و درس مى‌خواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط مى‌كردند - و حواشى و شروحى بر آن نگاشتند. بزرگانى همچون محمد بن سعد مؤلف «طبقات الكبرى»، احمد بلاذرى نويسنده «[[فتوح البلدان]] »، محمد بن جرير طبرى نگارنده «تاريخ الأمم و الملوك»، مسعودى صاحب «مروج الذهب»، يعقوبى مصنف «تاريخ يعقوبى» و... همه از هشام، مطلب نقل كرده‌اند و آثار او را مورد اعتنا و اطمينان قرار دادند و همچنين [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] ، ابن انبارى، ابن عبدربّه، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبد الله|ياقوت حموى]] ، [[خطيب بغدادى]] و عبدالقادر بغدادى، هشام كلبى را ثقه دانسته و از او مطالب گوناگونى نقل كرده‌اند <ref>همان، ص22</ref>.


البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، على‌رغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كرده‌اند و حتى براى او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار برده‌اند، ليكن او را به‌عنوان «متروك الحديث» معرفى كرده‌اند و به‌تصريح خودشان اين امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مى‌كرد و از آن عظمت و بزرگى اهل‌بيت(ع) استفاده مى‌شد، به او نسبت «رفض» مى‌دادند و سخنانش را نمى‌پذيرفتند و به عقيده بسيارى، اين نه‌تنها عيب مؤلف محسوب نمى‌شود، بلكه از افتخارات اوست <ref>ر.ك: همان</ref>.
البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، على‌رغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كرده‌اند و حتى براى او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار برده‌اند، ليكن او را به‌عنوان «متروك الحديث» معرفى كرده‌اند و به‌تصريح خودشان اين امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مى‌كرد و از آن عظمت و بزرگى اهل‌بيت(ع) استفاده مى‌شد، به او نسبت «رفض» مى‌دادند و سخنانش را نمى‌پذيرفتند و به عقيده بسيارى، اين نه‌تنها عيب مؤلف محسوب نمى‌شود، بلكه از افتخارات اوست <ref>ر.ك: همان</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش