پرش به محتوا

یزدی، شرف‌الدین علی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' )' به ')'
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ یزدی، شرف الدین علی را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به یزدی، شرف‌الدین علی منتقل کرد)
جز (جایگزینی متن - ' )' به ')')
خط ۳۴: خط ۳۴:
«شرف الدين على يزدى» درحدود دهه 790ق در يزد يا در شهر تفت ديده به جهان گشود. پدرش رئيس خاندان شرفى در يزد بود كه پس از او، عموزاده‌اش شمس الدين محمد به رياست خاندان رسيد. بنابراين شرف الدين على از زندگى نسبتا مرفهى برخوردار بوده است. كودكى او معاصر با آل مظفر و جوانى وى همزمان با آغاز تيموريان بوده است.
«شرف الدين على يزدى» درحدود دهه 790ق در يزد يا در شهر تفت ديده به جهان گشود. پدرش رئيس خاندان شرفى در يزد بود كه پس از او، عموزاده‌اش شمس الدين محمد به رياست خاندان رسيد. بنابراين شرف الدين على از زندگى نسبتا مرفهى برخوردار بوده است. كودكى او معاصر با آل مظفر و جوانى وى همزمان با آغاز تيموريان بوده است.


از همان كودكى به تحصيل علوم گوناگونى چون علم اعداد، ادبيات، شعر و معما پرداخت و به سرعت مشهور گرديد. چنان‌كه ملازم ابراهيم سلطان تيمورى (حاكم تيمورى ايالت فارس ) شد (822ق) و كتاب تاريخى را به نام «ظفرنامه» به سفارش وى نگاشت كه شرحى است در فتوحات تيمور تا زمان مرگ وى و جانشين خليل سلطان.
از همان كودكى به تحصيل علوم گوناگونى چون علم اعداد، ادبيات، شعر و معما پرداخت و به سرعت مشهور گرديد. چنان‌كه ملازم ابراهيم سلطان تيمورى (حاكم تيمورى ايالت فارس) شد (822ق) و كتاب تاريخى را به نام «ظفرنامه» به سفارش وى نگاشت كه شرحى است در فتوحات تيمور تا زمان مرگ وى و جانشين خليل سلطان.


وى مدتى بعد به دربار سلطان شاهرخ در هرات پيوست و به واسطه دامنه وسيع دانشى كه داشت و نيز شعرهاى زيبايى كه با تخلص «شرف» مى‌سرود، نديم محمد بن بايسنقر شد. اما پس از مدتى، محمد شورش نمود و سركوب شد و شرف الدين به اتهام تحريك وى محكوم به اعدام گرديد؛ ولى با وساطت يكى از شاهزادگان تيمورى به نام عبد اللطيف بن الغ بيگ بن شاهرخ، بخشيده شد و به يزد بازگشت و تا پايان عمر در خانقاه شاه نعمت الله ولى در تفت منزوى بود. وى در 858ق در گذشت و در مدرسه شرفيه يزد به خاك سپرده شد. بر مزارش بارگاهى ساختند كه توليت آن را فرزندانش از جمله شمس الدين محمد به عهده گرفته و به تدريج آن‌جا محفلى براى سماع صوفيان شد.
وى مدتى بعد به دربار سلطان شاهرخ در هرات پيوست و به واسطه دامنه وسيع دانشى كه داشت و نيز شعرهاى زيبايى كه با تخلص «شرف» مى‌سرود، نديم محمد بن بايسنقر شد. اما پس از مدتى، محمد شورش نمود و سركوب شد و شرف الدين به اتهام تحريك وى محكوم به اعدام گرديد؛ ولى با وساطت يكى از شاهزادگان تيمورى به نام عبد اللطيف بن الغ بيگ بن شاهرخ، بخشيده شد و به يزد بازگشت و تا پايان عمر در خانقاه شاه نعمت الله ولى در تفت منزوى بود. وى در 858ق در گذشت و در مدرسه شرفيه يزد به خاك سپرده شد. بر مزارش بارگاهى ساختند كه توليت آن را فرزندانش از جمله شمس الدين محمد به عهده گرفته و به تدريج آن‌جا محفلى براى سماع صوفيان شد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش