۱۱۳٬۰۴۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
اولین گفتار دربارۀ داد و خرد و فرّه میباشد. این سه مفهوم در حماسۀ ملی ایرانیان یعنی [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامۀ فردوسی]] جایگاه ویژهای دارد و بیشک بدون فهم کامل این مفاهیم و پیوستگی و رابطۀ آنها با یکدیگر، هرگز قادر به دریافت و درک درست وحدت درونمعنایی شاهنامه نخواهیم بود. در بررسی اندیشۀ ایرانیان و نگاهی به متون آنان از روزگار کهن، یکی از مفاهیمی که بیشتر نمایان است، «داد» است که البته واژۀ «راستی» نیز به همین مفهوم به کار رفته است. در [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامۀ فردوسی]] «داد» قانون کلی گیتی و دارای گسترهای تام و تمام است. به عبارتی نظام و آیین فراگیری است که از کلیترین پدیدههای هستی تا جزئیترین آنها را شامل میشود و قانون کلی هستی در تمام پدیدهها و روابط بین همۀ آنهاست. در اولین نوشتار این کتاب مباحثی چون داد در ایران باستان، داد در [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]]، داد و پادشاهی، خرد و داد، مدارا خرد را برادر بود، و داد، خرد، فرّه مطرح شدهاند. | اولین گفتار دربارۀ داد و خرد و فرّه میباشد. این سه مفهوم در حماسۀ ملی ایرانیان یعنی [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامۀ فردوسی]] جایگاه ویژهای دارد و بیشک بدون فهم کامل این مفاهیم و پیوستگی و رابطۀ آنها با یکدیگر، هرگز قادر به دریافت و درک درست وحدت درونمعنایی شاهنامه نخواهیم بود. در بررسی اندیشۀ ایرانیان و نگاهی به متون آنان از روزگار کهن، یکی از مفاهیمی که بیشتر نمایان است، «داد» است که البته واژۀ «راستی» نیز به همین مفهوم به کار رفته است. در [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامۀ فردوسی]] «داد» قانون کلی گیتی و دارای گسترهای تام و تمام است. به عبارتی نظام و آیین فراگیری است که از کلیترین پدیدههای هستی تا جزئیترین آنها را شامل میشود و قانون کلی هستی در تمام پدیدهها و روابط بین همۀ آنهاست. در اولین نوشتار این کتاب مباحثی چون داد در ایران باستان، داد در [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]]، داد و پادشاهی، خرد و داد، مدارا خرد را برادر بود، و داد، خرد، فرّه مطرح شدهاند. | ||
بررسی و نگاهی دیگر به داستان فرود سیاوش در دومین نوشتار کتاب آمده است. داستان فرود، قصۀ قدرت است و هزارتوی پیچدرپیچ آن، بازیگران ماهری میطلبد تا در این دهلیز مردافکن بتوانند سر خویش به سلامت به در ببرند؛ داستان ریشهداری که صرفاً با لشکرکشی کیخسرو برای خونخواهی پدر و بر سر راه آمدن فرود جوان و مشاور نااهلی چون تخوار با رشک و حسد طوس و ... تعلل خاندان نیرومند گودرزیان آغاز نمیشود. این داستان، سیر دیرینگیاش قصۀ انسان است در پهنۀ این گیتی به عروس هزارداماد و قصۀ «قدرت» خواستن «آز» از پس خواستنی دیگر. | بررسی و نگاهی دیگر به داستان فرود سیاوش در دومین نوشتار کتاب آمده است. داستان فرود، قصۀ قدرت است و هزارتوی پیچدرپیچ آن، بازیگران ماهری میطلبد تا در این دهلیز مردافکن بتوانند سر خویش به سلامت به در ببرند؛ داستان ریشهداری که صرفاً با لشکرکشی کیخسرو برای خونخواهی پدر و بر سر راه آمدن فرود جوان و مشاور نااهلی چون تخوار با رشک و حسد طوس و... تعلل خاندان نیرومند گودرزیان آغاز نمیشود. این داستان، سیر دیرینگیاش قصۀ انسان است در پهنۀ این گیتی به عروس هزارداماد و قصۀ «قدرت» خواستن «آز» از پس خواستنی دیگر. | ||
سومین نوشتار این کتاب به بررسی وقایع در [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] بعد از داستان فرود سیاوش اختصاص یافته است. فردوسی بعد از داستان فردود سیاوش، به روایت داستان حیرتانگیز بهرام گودرز و قصۀ مرگ او در یگانگی با نماد تازیانه پرداخته که گویا مرگ بهرام، یادآوری این سخن است که مرگ، غریبهای در پوستین ما نیست. چه ما مرگ را در همزادی و همراهی زندگی میکنیم و شیوهای است تنها و تنها برای آدمی که میمیرد و دیگر موجودات که فوت میشوند و در پسِ سخن بهرام گودرز، داستان پرهیاهوی کاموس کشانی است. حال آنکه از پس پادشاهی کیخسرو و لشکرکشی ایرانیان برای انتقام خون سیاوش، این شاهزادۀ اخلاقمدار و باورمند ایرانی که در سرزمین توران به تعبیر فرزانۀ طوس، چون گوسپندی سرش از تن جدا شده است. مباحثی که در این فصل بدان پرداخته شده، عبارتند از: شبیخون، فریبرز و پیران ویسه، گریختن ایرانیان، دیباچۀ داستان کاموس کشانی، محاصرۀ ایرانیان در کوه هماون، به دیدار شاهان دلت شاد دار، گله کردن کهتر از مهتران و .... .<ref> [https://literaturelib.com/books/4961 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | سومین نوشتار این کتاب به بررسی وقایع در [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] بعد از داستان فرود سیاوش اختصاص یافته است. فردوسی بعد از داستان فردود سیاوش، به روایت داستان حیرتانگیز بهرام گودرز و قصۀ مرگ او در یگانگی با نماد تازیانه پرداخته که گویا مرگ بهرام، یادآوری این سخن است که مرگ، غریبهای در پوستین ما نیست. چه ما مرگ را در همزادی و همراهی زندگی میکنیم و شیوهای است تنها و تنها برای آدمی که میمیرد و دیگر موجودات که فوت میشوند و در پسِ سخن بهرام گودرز، داستان پرهیاهوی کاموس کشانی است. حال آنکه از پس پادشاهی کیخسرو و لشکرکشی ایرانیان برای انتقام خون سیاوش، این شاهزادۀ اخلاقمدار و باورمند ایرانی که در سرزمین توران به تعبیر فرزانۀ طوس، چون گوسپندی سرش از تن جدا شده است. مباحثی که در این فصل بدان پرداخته شده، عبارتند از: شبیخون، فریبرز و پیران ویسه، گریختن ایرانیان، دیباچۀ داستان کاموس کشانی، محاصرۀ ایرانیان در کوه هماون، به دیدار شاهان دلت شاد دار، گله کردن کهتر از مهتران و.....<ref> [https://literaturelib.com/books/4961 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references /> |