۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
| زبان = | | زبان = | ||
| کد کنگره =PIR ۴۴۹۵/الف۴ر۹ | | کد کنگره =PIR ۴۴۹۵/الف۴ر۹ | ||
| موضوع =فردوسی، ابوالقاسم، ۳۲۹ - ۴۱۶؟ق . شاهنامه -- نقد و تفسیر,شعر فارسی -- قرن ۵ق. -- تاریخ و نقد | | موضوع =فردوسی، ابوالقاسم، ۳۲۹ - ۴۱۶؟ق. شاهنامه -- نقد و تفسیر,شعر فارسی -- قرن ۵ق. -- تاریخ و نقد | ||
|ناشر | |ناشر | ||
| ناشر =نگاه معاصر | | ناشر =نگاه معاصر | ||
| خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
واژۀ خرد در دیباچه کاربردی فراوان دارد که گاه این خرد در پیوند با خداوند و واسطۀ آفرینش اوست و عقل کلی یا دادارخرد خوانده میشود و گاه در پیوند با مردمان که در این ریخت، با دو گونه خرد روبرو خواهیم شد: خرد مطبوع و خرد مسموع که وجود این دو گونه خرد هم در فرهنگ شیعی و هم ایرانی دیده میشود. جستار چهارم کتاب به بررسی خویشکاری خرد در دیباچه پرداخته است. | واژۀ خرد در دیباچه کاربردی فراوان دارد که گاه این خرد در پیوند با خداوند و واسطۀ آفرینش اوست و عقل کلی یا دادارخرد خوانده میشود و گاه در پیوند با مردمان که در این ریخت، با دو گونه خرد روبرو خواهیم شد: خرد مطبوع و خرد مسموع که وجود این دو گونه خرد هم در فرهنگ شیعی و هم ایرانی دیده میشود. جستار چهارم کتاب به بررسی خویشکاری خرد در دیباچه پرداخته است. | ||
فردوسی در دیباچه و داستان اکوان دیو نگاهی ستیهنده با فلسفه و فیلسوفان دارد؛ بهگونهای که در یک نوبت سخن آنان را «گفتار بیکار» میخواند و در نوبتی دیگر، به تأکید بیان میکند که به راه آنان نخواهد رفت. این در حالی است که در همان دیباچه، مطالبی را همآهنگ با سخن فیلسوفانی چون [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] بیان میدارد. این پرسش پیش میآید که پس از چه روی، فردوسی به انکار و دشمنی با فیلسوفان پرداخته است؟ مستوان بر آن بود از آنجا که فردوسی مذهب اسماعیلی داشته است، همانند اسماعیلیانی چون [[ابوحاتم رازی، احمد بن حمدان|ابوحاتم رازی]]، [[کرمانی، احمد بن عبدالله|حمیدالدین کرمانی]]، [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] و ....، با اندیشۀ محمد زکریا که به ابداع در آفرینش باور ندارد، عقل را تنها راه رستگاری میداند و به وحی بیاعتقاد است و معجزۀ صاحبان وحی را نمیپذیرد، سر ناسازگاری داشته و اساساً با فلسفه مشکلی ندارد. جستار پنجم کتاب اختصاص به بررسی این مسئله دارد. | فردوسی در دیباچه و داستان اکوان دیو نگاهی ستیهنده با فلسفه و فیلسوفان دارد؛ بهگونهای که در یک نوبت سخن آنان را «گفتار بیکار» میخواند و در نوبتی دیگر، به تأکید بیان میکند که به راه آنان نخواهد رفت. این در حالی است که در همان دیباچه، مطالبی را همآهنگ با سخن فیلسوفانی چون [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] بیان میدارد. این پرسش پیش میآید که پس از چه روی، فردوسی به انکار و دشمنی با فیلسوفان پرداخته است؟ مستوان بر آن بود از آنجا که فردوسی مذهب اسماعیلی داشته است، همانند اسماعیلیانی چون [[ابوحاتم رازی، احمد بن حمدان|ابوحاتم رازی]]، [[کرمانی، احمد بن عبدالله|حمیدالدین کرمانی]]، [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] و....، با اندیشۀ محمد زکریا که به ابداع در آفرینش باور ندارد، عقل را تنها راه رستگاری میداند و به وحی بیاعتقاد است و معجزۀ صاحبان وحی را نمیپذیرد، سر ناسازگاری داشته و اساساً با فلسفه مشکلی ندارد. جستار پنجم کتاب اختصاص به بررسی این مسئله دارد. | ||
در جستار ششم، شش نکته که بازگویندۀ باورهای [[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]] است، پیش کشیده شده است. نخست بدین نکته پرداخته شده که اگر فردوسی بعد از ستایش پروردگار از خرد و خویشکاری آن سخن میگوید و ستایش پیامبر را به پس از ستایش خرد اختصاص میدهد، این موضوع از باورهای اسماعیلی او برخاسته است؛ زیرا در این آیین، ابزار رستگاری، نخست عقل است و سپس پیامبر؛ یعنی انسان به واسطۀ بودش عقل است که باید در روز شمار پاسخگوی کردارش باشد. و پس از عقل، تنزیل پیامبر حجتی دیگر بر انسانها خواهد بود. از همینروی فردوسی اسماعیلی نیز در دیباچۀ سخنش، از رمزی بودن داستانها سخن میگوید که باید معنای آن را دریافت و به ظاهر بسنده کرد. از این گذشته او ما را ضمن فراخواندن به فرمانبرداری یزدان و جستن راه، به ژرفنگری در سخن خداوند دستور میدهد و سپس کسی را توانا میداند که دانش و دانایی بیابد. نگریستن در این سخنان نیز دیدگاههای اسماعیلی فردوسی را آشکار میکند. | در جستار ششم، شش نکته که بازگویندۀ باورهای [[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]] است، پیش کشیده شده است. نخست بدین نکته پرداخته شده که اگر فردوسی بعد از ستایش پروردگار از خرد و خویشکاری آن سخن میگوید و ستایش پیامبر را به پس از ستایش خرد اختصاص میدهد، این موضوع از باورهای اسماعیلی او برخاسته است؛ زیرا در این آیین، ابزار رستگاری، نخست عقل است و سپس پیامبر؛ یعنی انسان به واسطۀ بودش عقل است که باید در روز شمار پاسخگوی کردارش باشد. و پس از عقل، تنزیل پیامبر حجتی دیگر بر انسانها خواهد بود. از همینروی فردوسی اسماعیلی نیز در دیباچۀ سخنش، از رمزی بودن داستانها سخن میگوید که باید معنای آن را دریافت و به ظاهر بسنده کرد. از این گذشته او ما را ضمن فراخواندن به فرمانبرداری یزدان و جستن راه، به ژرفنگری در سخن خداوند دستور میدهد و سپس کسی را توانا میداند که دانش و دانایی بیابد. نگریستن در این سخنان نیز دیدگاههای اسماعیلی فردوسی را آشکار میکند. | ||