۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURزبان، واقعیت و ارزش در فلسفۀ مکداولJ1.jpg | عنوان =زبان، واقعیت و ارزش در فلسفۀ مکداول | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = همتی، ایمان (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =1402 | مکان ن...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''زبان، واقعیت و ارزش در فلسفۀ مکداول''' تألیف ایمان | '''زبان، واقعیت و ارزش در فلسفۀ مکداول''' تألیف [[همتی، ایمان|ایمان همتی]]؛ هدف این کتاب، ارائۀ شرحی انتقادی از فلسفۀ مکداول است. در این کتاب نویسنده شرح میدهد که چگونه در اندیشۀ مکداول، درنتیجۀ کنارگذاشتن دوگانههای تحلیلی و ترکیبی از سوی کواین و نیز کنار گذاشتهشدن دوگانۀ طرحوارۀ مفهومی و محتوای تجربی از سوی دیویدسون، دوگانۀ واقعیت و ارزش از میان برمیخیزد. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
جان هنری مکداول متولد سال 1942 و اهل آفریقای جنوبی است. او متأثر از ویتگنشتاین، در تمام دوران کار فکریاش نگاهی «درمانگرانه» به فلسفه داشته است. هرچند او تاکنون دربارۀ موضوعات گوناگون فلسفی، از جمله متافیزیک، معرفتشناسی، فلسفۀ باستان و فلسفۀ ذهن جستارهای گوناگونی داشته، تأثیرگذارترین کارهایش دربارۀ فرااخلاق و فلسفۀ زبان بوده است. او از تأثیرگذارترین فیلسوفان معاصر است و جایگاهی ممتاز در مباحثی فرافلسفی امروزی دارد. او نهتنها به دلیل نقشآفرینیهایی که در زمینۀ تحلیل زبان و معناداری داشته و توانسته میان پروژههای فلسفی دو فیلسوف محوری سنت تحلیلی یعنی ویتگنشتاین و دیویدسون همپوشانی پدید آورد، از میراثبران و نمایندگان کانونی فلسفۀ تحلیلی است. افزون بر این از رهگذر دانش گستردهای که از تاریخ فلسفه و برخی فیلسوفان قارهای مانند گادامر دارد، توانسته میان بحثهای فنی فیلسوفان تحلیلی و سنت فلسفی از یونان تا ایدئالیسم آلمانی و هرمنوتیک فلسفی گفتگوهایی بارور پدید آورد. یکی از مهمترین نقاط قوت فلسفۀ او این است که میتوان آن را زمینی بارور برای برقراری گفتگوهای نقادانه میان جریانها و سنتهای گوناگون فلسفی دانست. | [[جان هنری مکداول]] متولد سال 1942 و اهل آفریقای جنوبی است. او متأثر از ویتگنشتاین، در تمام دوران کار فکریاش نگاهی «درمانگرانه» به فلسفه داشته است. هرچند او تاکنون دربارۀ موضوعات گوناگون فلسفی، از جمله متافیزیک، معرفتشناسی، فلسفۀ باستان و فلسفۀ ذهن جستارهای گوناگونی داشته، تأثیرگذارترین کارهایش دربارۀ فرااخلاق و فلسفۀ زبان بوده است. او از تأثیرگذارترین فیلسوفان معاصر است و جایگاهی ممتاز در مباحثی فرافلسفی امروزی دارد. او نهتنها به دلیل نقشآفرینیهایی که در زمینۀ تحلیل زبان و معناداری داشته و توانسته میان پروژههای فلسفی دو فیلسوف محوری سنت تحلیلی یعنی ویتگنشتاین و دیویدسون همپوشانی پدید آورد، از میراثبران و نمایندگان کانونی فلسفۀ تحلیلی است. افزون بر این از رهگذر دانش گستردهای که از تاریخ فلسفه و برخی فیلسوفان قارهای مانند گادامر دارد، توانسته میان بحثهای فنی فیلسوفان تحلیلی و سنت فلسفی از یونان تا ایدئالیسم آلمانی و هرمنوتیک فلسفی گفتگوهایی بارور پدید آورد. یکی از مهمترین نقاط قوت فلسفۀ او این است که میتوان آن را زمینی بارور برای برقراری گفتگوهای نقادانه میان جریانها و سنتهای گوناگون فلسفی دانست. | ||
هدف این کتاب، ارائۀ شرحی انتقادی از فلسفۀ مکداول است. در این کتاب نویسنده شرح میدهد که چگونه در اندیشۀ مکداول، درنتیجۀ کنارگذاشتن دوگانههای تحلیلی و ترکیبی از سوی کواین و نیز کنار گذاشتهشدن دوگانۀ طرحوارۀ مفهومی و محتوای تجربی از سوی دیویدسون، دوگانۀ واقعیت و ارزش از میان برمیخیزد. بنابراین میتوان ادعا کرد در فلسفۀ مکداول، شاهد بازگشت گونهای رهیافت هگلی هستیم؛ اما باید توجه داشت که فلسفۀ مکداول تنها بازگشتی به رهیافت هگلی پیشاتحلیلی نیست. آنچه فلسفۀ او را از بازگشت صرف به هگل متمایز میکند، چرخش زبانی است که در اندیشۀ پایهگذاران فلسفۀ تحلیلی ـ فرگه، راسل و ویتگنشتاین ـ رخ داد و در پی آن تحلیل زبان و معنا به جای تحلیل خودآگاهی به الزامی منطقی ـ روششناختی برای فیلسوفان مبدل شد. بنابراین رهیافت مکداول در پرداختن به مسئلۀ رابطۀ میان واقعیت و ارزش از رهگذر تحلیل زبان و معنا انجام میشود. | هدف این کتاب، ارائۀ شرحی انتقادی از فلسفۀ مکداول است. در این کتاب نویسنده شرح میدهد که چگونه در اندیشۀ مکداول، درنتیجۀ کنارگذاشتن دوگانههای تحلیلی و ترکیبی از سوی کواین و نیز کنار گذاشتهشدن دوگانۀ طرحوارۀ مفهومی و محتوای تجربی از سوی دیویدسون، دوگانۀ واقعیت و ارزش از میان برمیخیزد. بنابراین میتوان ادعا کرد در فلسفۀ مکداول، شاهد بازگشت گونهای رهیافت هگلی هستیم؛ اما باید توجه داشت که فلسفۀ مکداول تنها بازگشتی به رهیافت هگلی پیشاتحلیلی نیست. آنچه فلسفۀ او را از بازگشت صرف به هگل متمایز میکند، چرخش زبانی است که در اندیشۀ پایهگذاران فلسفۀ تحلیلی ـ فرگه، راسل و ویتگنشتاین ـ رخ داد و در پی آن تحلیل زبان و معنا به جای تحلیل خودآگاهی به الزامی منطقی ـ روششناختی برای فیلسوفان مبدل شد. بنابراین رهیافت مکداول در پرداختن به مسئلۀ رابطۀ میان واقعیت و ارزش از رهگذر تحلیل زبان و معنا انجام میشود. | ||