۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':') |
جز (جایگزینی متن - 'تفسير الميزان' به 'تفسير الميزان ') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
مرحوم موثق عاملى توليت بخشى از اوقاف مدرسه نواب-يكى از مدارس مهم حوزه علميه مشهد-را به عهده داشت. اين توليت از پدر به ارث رسيده بود. ايشان مقيد بود كه اين بودجه را به طلبههاى درسخوان برساند، از اين رو اسم همه طلبههاى مدرسه را در فهرست موقوفه يادداشت نكرده بود و معمولا براى شناخت اين افراد و امتحان از آنان دقت و تلاش مىكرد. | مرحوم موثق عاملى توليت بخشى از اوقاف مدرسه نواب-يكى از مدارس مهم حوزه علميه مشهد-را به عهده داشت. اين توليت از پدر به ارث رسيده بود. ايشان مقيد بود كه اين بودجه را به طلبههاى درسخوان برساند، از اين رو اسم همه طلبههاى مدرسه را در فهرست موقوفه يادداشت نكرده بود و معمولا براى شناخت اين افراد و امتحان از آنان دقت و تلاش مىكرد. | ||
در اين اواخر (سالهاى 1335- 1345 ش) كه بنده با ايشان دوست شده بودم، به محفل شبهاى پنجشنبه مىرفتم و شاهد و وارد اين بحثها كه گاه بسيار داغ هم مىشد بودم. از خاطرات آن دوران كه با ايشان داشتم، مربوط به يكى از تابستانهاى آن سالهاست كه بنده عبورم به روستاى ييلاقى عنبران در حوالى شهر ييلاقى طرقبۀ مشهد افتاده بود، و مرحوم موثق باغ كوچكى طرف راست جاده و مشرف بر جاده داشت. روزى عصر ديدم مرحوم علامۀ طباطبايى صاحب تفسير الميزان (م 1402 ق) در باغچه ايشان نشستهاند و سرگرم گفت و گو و بحث هستند. قيافه جذاب و بسيار با وقار مرحوم طباطبايى و چهره خندان مرحوم موثق در آن عصر تابستان و در آن باغ ييلاقى بر دامنه تبهاى سبز، در هواى عنبران عنبر آميز، هنوز مثل ديروز در نظرم مجسم است. در تابستان 1338 ش علامۀ امينى به مشهد آمدند و مدتى ماندند، طبق معمول، علما و طلاب و استادان به ديدنشان مىآمدند و عصرها ايشان به بازديد مىرفتند. بنده اغلب در خدمتشان بودم. روزى مرحوم موثق عاملى به ديدن علاّمه آمدند و متقابلا [[علامه امينى]] (ره) نيز يك روز عصر به بازديد ايشان رفتند، در اين بازديد مرحوم حاج كريم آقا دستمالچى كه از مواليان بسيار با معرفت اهل بيت عليه السّلام و از مريدان بسيار شيفتۀ [[علامه امينى]] بود، نيز مرحوم خديو جم كه آن ايام در مشهد بود، و بنده حضور داشتيم. در آن روز مرحوم موثق چند ورق از نوشتههاى خطى تفسيرشان را به علامۀ امينى دادند كه ايشان ملاحظه كنند و نظر بدهند. بايد اضافه كنم كه آرايى كه ايشان دربارۀ برخى آيات و تفسير آنها ارايه مىكرد، در مواردى مورد نقد قرار مىگرفت... » | در اين اواخر (سالهاى 1335- 1345 ش) كه بنده با ايشان دوست شده بودم، به محفل شبهاى پنجشنبه مىرفتم و شاهد و وارد اين بحثها كه گاه بسيار داغ هم مىشد بودم. از خاطرات آن دوران كه با ايشان داشتم، مربوط به يكى از تابستانهاى آن سالهاست كه بنده عبورم به روستاى ييلاقى عنبران در حوالى شهر ييلاقى طرقبۀ مشهد افتاده بود، و مرحوم موثق باغ كوچكى طرف راست جاده و مشرف بر جاده داشت. روزى عصر ديدم مرحوم علامۀ طباطبايى صاحب [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] (م 1402 ق) در باغچه ايشان نشستهاند و سرگرم گفت و گو و بحث هستند. قيافه جذاب و بسيار با وقار مرحوم طباطبايى و چهره خندان مرحوم موثق در آن عصر تابستان و در آن باغ ييلاقى بر دامنه تبهاى سبز، در هواى عنبران عنبر آميز، هنوز مثل ديروز در نظرم مجسم است. در تابستان 1338 ش علامۀ امينى به مشهد آمدند و مدتى ماندند، طبق معمول، علما و طلاب و استادان به ديدنشان مىآمدند و عصرها ايشان به بازديد مىرفتند. بنده اغلب در خدمتشان بودم. روزى مرحوم موثق عاملى به ديدن علاّمه آمدند و متقابلا [[علامه امينى]] (ره) نيز يك روز عصر به بازديد ايشان رفتند، در اين بازديد مرحوم حاج كريم آقا دستمالچى كه از مواليان بسيار با معرفت اهل بيت عليه السّلام و از مريدان بسيار شيفتۀ [[علامه امينى]] بود، نيز مرحوم خديو جم كه آن ايام در مشهد بود، و بنده حضور داشتيم. در آن روز مرحوم موثق چند ورق از نوشتههاى خطى تفسيرشان را به علامۀ امينى دادند كه ايشان ملاحظه كنند و نظر بدهند. بايد اضافه كنم كه آرايى كه ايشان دربارۀ برخى آيات و تفسير آنها ارايه مىكرد، در مواردى مورد نقد قرار مىگرفت... » | ||
==آثار== | ==آثار== |
ویرایش